Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
arterialize
U
تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arterialization
U
تبدیل خون وریدی به شریانی
haematosis
U
تبدیل خون وریدی بخون شریانی
arteriovenous
U
شریانی و وریدی
arterialize
U
شریانی کردن
arterial
U
شریانی
dicrotism
U
شریانی
venose
U
وریدی
venous
U
وریدی پر از ورید
perfusion
U
تزریق وریدی
intravenously
U
درون وریدی
intravenous
U
درون وریدی
intravenously
U
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
intravenous
U
موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
fractions
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction
U
بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize
U
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify
U
تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
commuting
U
تبدیل کردن
reduce
U
تبدیل کردن
reduces
U
تبدیل کردن
reducing
U
تبدیل کردن
commute
U
تبدیل کردن
transact
U
تبدیل کردن
gear level
U
تبدیل کردن
convert
U
تبدیل کردن
converted
U
تبدیل کردن
reset
U
تبدیل کردن
redeploy
[staff]
U
تبدیل کردن
transformed
U
تبدیل کردن
scorify
U
تبدیل به کف کردن
transrorm
U
تبدیل کردن
transforms
U
تبدیل کردن
transform
U
تبدیل کردن
convert
U
تبدیل کردن
toggle
U
تبدیل کردن
toggles
U
تبدیل کردن
commuted
U
تبدیل کردن
commutes
U
تبدیل کردن
transforming
U
تبدیل کردن
transmute
U
تبدیل کردن
to transform
[into]
U
تبدیل کردن
[به]
transmuting
U
تبدیل کردن
to convert something into something
U
تبدیل کردن به
turns
U
تبدیل کردن
converts
U
تبدیل کردن
turn
U
تبدیل کردن
to turn something into something
U
تبدیل کردن به
transmutes
U
تبدیل کردن
converting
U
تبدیل کردن
transmuted
U
تبدیل کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration
U
تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale
U
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
scorify
U
تبدیل به تفاله کردن
realizes
U
تبدیل به پول کردن
realizing
U
تبدیل به پول کردن
saccharify
U
تبدیل به قند کردن
nitrates
U
به نیترات تبدیل کردن
interchange energy
U
تبدیل کردن انرژی
levers
U
تبدیل به اهرم کردن
sugar
U
تبدیل به شکر کردن
ozonize
U
تبدیل به ازن کردن
incineration
U
تبدیل بخاکستر کردن
salify
U
تبدیل به نمک کردن
nitrate
U
به نیترات تبدیل کردن
peptonize
U
تبدیل به پپتن کردن
coke
U
تبدیل به زغال کردن
phosphatize
U
تبدیل به فسفات کردن
surrenders
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
porcelainize
U
تبدیل بچینی کردن
prosify
U
تبدیل به نثر کردن
provincialize
U
تبدیل باستان کردن
pustulate
U
تبدیل به کورک کردن
reify
U
تبدیل بماده کردن
cokes
U
تبدیل به زغال کردن
to change to the better
U
تبدیل به احسن کردن
lapidify
U
تبدیل به سنگ کردن
sugars
U
تبدیل به شکر کردن
realized
U
تبدیل به پول کردن
realize
U
تبدیل به پول کردن
ionize
U
تبدیل به یون کردن
realising
U
تبدیل به پول کردن
verbalising
U
تبدیل به فعل کردن
realises
U
تبدیل به پول کردن
realised
U
تبدیل به پول کردن
charr
U
تبدیل به زغال کردن
capitalised
U
تبدیل بسرمایه کردن
capitalizing
U
تبدیل بسرمایه کردن
compartmentalises
U
تبدیل به اجزا کردن
capitalises
U
تبدیل بسرمایه کردن
versify
U
تبدیل بنظم کردن
saponify
U
تبدیل بصابون کردن
etherify
U
تبدیل به اتر کردن
compartmentalised
U
تبدیل به اجزا کردن
verbalised
U
تبدیل به فعل کردن
capitalizes
U
تبدیل بسرمایه کردن
capitalized
U
تبدیل بسرمایه کردن
fluidize
U
تبدیل به مایع کردن
capitalising
U
تبدیل بسرمایه کردن
gorgonize
U
تبدیل بسنگ کردن
surrender
U
پس گرفتن و تبدیل کردن
stencilize
U
تبدیل به استنسیل کردن
capitalize
U
تبدیل بسرمایه کردن
gasification
U
تبدیل کردن بگاز
structuralize
U
تبدیل به ساختمان کردن
marmarize
U
تبدیل بمرمر کردن
liquation
U
تبدیل باب کردن
compartmentalising
U
تبدیل به اجزا کردن
nebulize
U
تبدیل به ذرات کردن
forest
U
تبدیل به جنگل کردن
aerify
U
تبدیل به هوا کردن
forests
U
تبدیل به جنگل کردن
lever
U
تبدیل به اهرم کردن
agglutinate
U
تبدیل به چسب کردن
verbalize
U
تبدیل به فعل کردن
verbalized
U
تبدیل به فعل کردن
verbalizes
U
تبدیل به فعل کردن
compartmentalizing
U
تبدیل به اجزا کردن
verbalizing
U
تبدیل به فعل کردن
compartmentalize
U
تبدیل به اجزا کردن
compartmentalized
U
تبدیل به اجزا کردن
verbalises
U
تبدیل به فعل کردن
vitriolize
U
تبدیل به زاج کردن
acetify
U
تبدیل به سرکه کردن
lignify
U
تبدیل به چوب کردن
compartmentalizes
U
تبدیل به اجزا کردن
hypostatize
U
تبدیل بماده کردن
nitrogenize
U
تبدیل به ازت کردن
charring
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char
U
تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest
U
تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
restitution
U
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
liquefy
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiated
U
به پول نقد تبدیل کردن
liquefies
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
negotiating
U
به پول نقد تبدیل کردن
hardens
U
تبدیل به جسم جامد کردن
kaolinize
U
تبدیل به خاک چینی کردن
negotiate
U
به پول نقد تبدیل کردن
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
liquefied
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiates
U
به پول نقد تبدیل کردن
liquify
U
گداختن تبدیل به مایع کردن
decimalize
U
تبدیل کردن به سیستم دهدهی
gasify
U
تبدیل به گاز کردن بخارکردن
nitrify
U
تبدیل به نمک شوره کردن
mineralize
U
تبدیل بسنگ معدن کردن
actualization
U
تبدیل به ارزش حال کردن
harden
U
تبدیل به جسم جامد کردن
transpose
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposing
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
silicify
U
تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
transposes
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
commercialization
U
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
sward
U
سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
ghettoize
U
تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
feudalization
U
عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
resinify
U
تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
ammoniate
U
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate
U
شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler
U
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
atomised
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
hepatize
U
تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
atomized
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flan
U
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomises
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans
U
تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomizing
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
binary to octal conversion
U
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion
U
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
cash in
<idiom>
U
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
conversions
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
U
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler
U
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
preparation
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
denationalization
U
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
gelatinize
U
تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن ژلاتین زدن به
clamper
U
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
quintuple
U
تبدیل به پنج کردن پنج تایی
slurry
U
تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
capitalization
U
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
service
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced
U
شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
conversions
U
استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com