English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reductional U تبدیل کاهش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
critical raynold's number U عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
Other Matches
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
decreases U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
degression U کاهش
falling-off U کاهش
dampers U کاهش
reduction U کاهش
falling off U کاهش
decreases U کاهش
dampest U کاهش
damp U کاهش
subrtraction U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
slowdowns U کاهش
slowdown U کاهش
decrement U کاهش
diminution U کاهش
spoil U کاهش
spoiled U کاهش
spoiling U کاهش
spoils U کاهش
subraction U کاهش
slow down U کاهش
reductions U کاهش
wastage U کاهش
scale down U کاهش
depreciatory U کاهش
imminution U کاهش
declines U کاهش
declined U کاهش
decline U کاهش
declining U کاهش
subtraction U کاهش
acceptance U کاهش
shrinkage U کاهش
acceptances U کاهش
abatement U کاهش
devaluation U کاهش
mitigation U کاهش
rebate U کاهش
attenuation U کاهش
rebates U کاهش
decrease U کاهش
deduction U کاهش
downturns U کاهش
relief U کاهش
concession U کاهش
downturn U کاهش
decreased U کاهش
lapse time U زمان کاهش
minuend U کاهش یاب
wanes U کاهش یافتن
waned U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
wane U کاهش یافتن
intensity decrease U کاهش شدت
monetary contraction U کاهش پول
indiminishable U کاهش ناپذیر
dishoarding U کاهش ذخیره
fall in temperature U کاهش دما
disinvestment U کاهش سرمایه
mark down U کاهش قیمتها
mark down U کاهش قیمت
lapse rate U اهنگ کاهش
disinflation U کاهش ورم
disinflation U کاهش تورم
drive reduction U کاهش سائق
drop in temperature U کاهش دما
dishoarding U کاهش اندوخته
mitigative U مایه کاهش
tax deduction U کاهش مالیات
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
reduction factor U ضریب کاهش
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
palliator U کاهش دهنده
decreased U کاهش یافتن
price reduction U کاهش قیمت
prereduction U کاهش اولیه
decrease U کاهش یافتن
deduction U کاهش تفریق
devaluation U کاهش نرخ
reduction ratio U نسبت کاهش
extinction U کاهش نور
reductionism U کاهش گری
tax cuts U کاهش مالیات
taper off U کاهش یافتن
depreciation U کاهش بها
speed reduction U کاهش سرعت
slake U کاهش فرونشستن
slaked U کاهش فرونشستن
slakes U کاهش فرونشستن
scale down U کاهش مقیاس
scale down U کاهش تدریجی
reductions U کاهش احیاء
decreases U کاهش یافتن
palliation U کاهش دادن
deceleration U کاهش سرعت
abatement U کاهش الودگی
shrinks U کاهش یافتن
shrinking U کاهش یافتن
shrink U کاهش یافتن
abatement [of pain] U کاهش درد
rebates U تخفیف کاهش
lessen U کاهش دادن
lessened U کاهش دادن
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
anaphrodisia U کاهش شهوت
abatable U کاهش پذیر
lessens U کاهش دادن
lessening U کاهش دادن
reduction U کاهش احیاء
wany U کاهش یافته
detraction U کاهش توجه
detraction U کاهش کسرشان
reduce U کاهش یافتن
waney U کاهش یافته
decrement U میزان کاهش
wage cuts U کاهش دستمزد
rebate U تخفیف کاهش
reduces U کاهش یافتن
decrementation U کاهش پلهای
easing U کاهش درد
depopulation U کاهش نفوس
palliation U کاهش درد
alleviation U کاهش درد
decrease in value U کاهش ارزش
reducing U کاهش یافتن
easement U کاهش درد
relief [from pain] U کاهش درد
oxidation reduction reaction U واکنش اکسایش- کاهش
decrease U کاهش یافتن یا کم شدن
irreducible representation U نمایش کاهش ناپذیر
alleviation of suffering U کاهش درد و رنج
redox potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
oxidation reduction potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
devaluation U کاهش ارزش پول
decreased U کاهش یافتن یا کم شدن
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
attrition U کاهش توان رزمی
decreases U کاهش یافتن یا کم شدن
to cut down [on] something U چیزی را کاهش دادن
to cut back [on] something U چیزی را کاهش دادن
mitigatory U مایه کاهش یا ارامش
hypoglycemia U کاهش قند خون
depreciation U کاهش بها استهلاک
redox reaction U واکنش اکسایش- کاهش
diminishing returns U بازده کاهش یابنده
extenuation U کاهش اهمیت جرم
reductions U تحویل استحاله کاهش
cut back U کاهش ناگهانی تولید
currency depreciation U کاهش ارزش پول
credit squeeze U کاهش حجم اعتبار
decrease endorsement U تصدیق یا تائید کاهش
disparagement U خوار شماری کاهش
depletion U کاهش منابع طبیعی
devalution U کاهش ارزش پول
depreciation of the exchange rate U کاهش نرخ ارز
depreciation of currency U کاهش ارزش پول
deprecation of silver U کاهش ارزش سیم
decrement U کاهش میزان یک متغیر
slumps U کاهش فعالیت رکود
slumping U کاهش فعالیت رکود
slumped U کاهش فعالیت رکود
slump U کاهش فعالیت رکود
work decrement U کاهش بازده کار
credit squeeze U کاهش مقدار اعتبار
credit squeeze U کاهش دادن اعتبار
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
brown out U کاهش جریان برق
to peter out U تدریجا کاهش یافتن
break in share prices U کاهش قیمت سهام
to cut something U چیزی را کاهش دادن
redox system U سیستم اکسایش- کاهش
abating U بزورتصرف کردن کاهش
correction for attenuation U اصلاح برای کاهش
contractura U [کاهش میله ستون در کف]
reducible representation U نمایش کاهش پذیری
abate U بزورتصرف کردن کاهش
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com