English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (673 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ionize U تبدیل به یون کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
reduce U تبدیل کردن
reduces U تبدیل کردن
reducing U تبدیل کردن
slurry U تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
nitrate U به نیترات تبدیل کردن
nitrates U به نیترات تبدیل کردن
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
toggle U تبدیل کردن
toggles U تبدیل کردن
realised U تبدیل به پول کردن
realises U تبدیل به پول کردن
realising U تبدیل به پول کردن
realize U تبدیل به پول کردن
realized U تبدیل به پول کردن
realizes U تبدیل به پول کردن
realizing U تبدیل به پول کردن
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
conversion U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
turn U تبدیل کردن
turns U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
converted U تبدیل کردن
converting U تبدیل کردن
converts U تبدیل کردن
sugar U تبدیل به شکر کردن
sugars U تبدیل به شکر کردن
char U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
coke U تبدیل به زغال کردن
cokes U تبدیل به زغال کردن
forest U تبدیل به جنگل کردن
forests U تبدیل به جنگل کردن
transpose U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposing U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transform U تبدیل کردن
transformed U تبدیل کردن
transforming U تبدیل کردن
transforms U تبدیل کردن
capitalised U تبدیل بسرمایه کردن
capitalises U تبدیل بسرمایه کردن
capitalising U تبدیل بسرمایه کردن
capitalize U تبدیل بسرمایه کردن
capitalized U تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes U تبدیل بسرمایه کردن
capitalizing U تبدیل بسرمایه کردن
liquefied U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying U گداختن تبدیل به مایع کردن
commercialization U تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
verbalised U تبدیل به فعل کردن
verbalises U تبدیل به فعل کردن
verbalising U تبدیل به فعل کردن
verbalize U تبدیل به فعل کردن
verbalized U تبدیل به فعل کردن
verbalizes U تبدیل به فعل کردن
verbalizing U تبدیل به فعل کردن
atomised U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
transmute U تبدیل کردن
transmuted U تبدیل کردن
transmutes U تبدیل کردن
transmuting U تبدیل کردن
negotiate U به پول نقد تبدیل کردن
negotiated U به پول نقد تبدیل کردن
negotiates U به پول نقد تبدیل کردن
negotiating U به پول نقد تبدیل کردن
commute U تبدیل کردن
commuted U تبدیل کردن
commutes U تبدیل کردن
commuting U تبدیل کردن
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
lever U تبدیل به اهرم کردن
levers U تبدیل به اهرم کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
incineration U تبدیل بخاکستر کردن
acetify U تبدیل به سرکه کردن
Other Matches
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
totalitarianize U تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify U تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
convert U تبدیل کردن
redeploy [staff] U تبدیل کردن
reset U تبدیل کردن
transact U تبدیل کردن
scorify U تبدیل به کف کردن
to transform [into] U تبدیل کردن [به]
transrorm U تبدیل کردن
to turn something into something U تبدیل کردن به
gear level U تبدیل کردن
to convert something into something U تبدیل کردن به
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
gasification U تبدیل کردن بگاز
provincialize U تبدیل باستان کردن
scorify U تبدیل به تفاله کردن
agglutinate U تبدیل به چسب کردن
gorgonize U تبدیل بسنگ کردن
saponify U تبدیل بصابون کردن
nitrogenize U تبدیل به ازت کردن
stencilize U تبدیل به استنسیل کردن
structuralize U تبدیل به ساختمان کردن
hypostatize U تبدیل بماده کردن
to change to the better U تبدیل به احسن کردن
fluidize U تبدیل به مایع کردن
marmarize U تبدیل بمرمر کردن
salify U تبدیل به نمک کردن
etherify U تبدیل به اتر کردن
aerify U تبدیل به هوا کردن
nebulize U تبدیل به ذرات کردن
saccharify U تبدیل به قند کردن
reify U تبدیل بماده کردن
peptonize U تبدیل به پپتن کردن
ozonize U تبدیل به ازن کردن
versify U تبدیل بنظم کردن
phosphatize U تبدیل به فسفات کردن
lapidify U تبدیل به سنگ کردن
prosify U تبدیل به نثر کردن
lignify U تبدیل به چوب کردن
pustulate U تبدیل به کورک کردن
vitriolize U تبدیل به زاج کردن
compartmentalizing U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalises U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalising U تبدیل به اجزا کردن
liquation U تبدیل باب کردن
compartmentalized U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalize U تبدیل به اجزا کردن
porcelainize U تبدیل بچینی کردن
charr U تبدیل به زغال کردن
compartmentalizes U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalised U تبدیل به اجزا کردن
interchange energy U تبدیل کردن انرژی
afforest U تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
mineralize U تبدیل بسنگ معدن کردن
decimalize U تبدیل کردن به سیستم دهدهی
liquify U گداختن تبدیل به مایع کردن
gasify U تبدیل به گاز کردن بخارکردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
kaolinize U تبدیل به خاک چینی کردن
nitrify U تبدیل به نمک شوره کردن
actualization U تبدیل به ارزش حال کردن
sward U سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
silicify U تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
arterialize U تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
ghettoize U تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
feudalization U عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
resinify U تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate U شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
hepatize U تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
flans U تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
flan U تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
gelatinize U تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن ژلاتین زدن به
clamper U مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
quintuple U تبدیل به پنج کردن پنج تایی
decollator U ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
modem U وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
cinversion U تبدیل
transmutation U تبدیل
changed U تبدیل
toggle U تبدیل
interconversion U تبدیل
transformation U تبدیل
change U تبدیل
converts U تبدیل
reduction U تبدیل
alteration U تبدیل
toggles U تبدیل
permutations U تبدیل
reduces U تبدیل
conversion U تبدیل
reduce U تبدیل
modification U تبدیل
permutation U تبدیل
connector U تبدیل
panification U تبدیل
reductions U تبدیل
reforming U تبدیل
conversions U تبدیل
changes U تبدیل
reducing U تبدیل
commutation U تبدیل
changing U تبدیل
transforms U تبدیل
transformed U تبدیل
converter U تبدیل گر
shift U تبدیل
move U تبدیل
convert U تبدیل
transform U تبدیل
adapter U تبدیل
converted U تبدیل
converting U تبدیل
reducer U تبدیل
translation U تبدیل
code conversion U تبدیل کد
transforming U تبدیل
decimalize U تبدیل به اعشارکردن
similarity transformation U تبدیل مشابهتی
solidification U تبدیل به جامد
actification U تبدیل به سرکه
convertor U الت تبدیل
power converter station U پست تبدیل
commutability U تبدیل پذیری
silicification U تبدیل بسنگ
substitution of an obligation U تبدیل تعهد
substitution of a different obligation U تبدیل تعهد
rotary converter U تبدیل گر گردان
compiler U تبدیل میکند
bituminize U تبدیل بقیرکردن
silicification U تبدیل به درکوهی
turnover U تغییرو تبدیل
current transformation U تبدیل جریان
evaporated U تبدیل به بخارکردن
animalization U تبدیل به حیوان
evaporates U تبدیل به بخارکردن
combust U تبدیل بخاکسترکردن
evaporating U تبدیل به بخارکردن
approach transition U تبدیل ورودی
compound converter U تبدیل گر مرکب
data conversion U تبدیل داده ها
direct conversion U تبدیل مستقیم
saccharification U تبدیل به قند
change over switch U کلید تبدیل
salification U تبدیل به نمک
basify U تبدیل به قلیاکردن
aggravation U تبدیل به بدتر
evaporate U تبدیل به بخارکردن
direct reading galvanometer U گالوانومتر بی تبدیل
prtrifaction U تبدیل به سنگ
demodulator U تبدیل میکند
conversion table U جدول تبدیل
conversion factor U ضریب تبدیل
to turn [into] U تبدیل شدن [به]
converter U تبدیل کننده
cineration U تبدیل بخاکستر
converter U الت تبدیل
conversion rate U نرخ تبدیل
conversion of shares U تبدیل سهام
catforming U تبدیل با کاتالیزور
platiforming U تبدیل با پلاتین
changer U کلید تبدیل
changer U تبدیل میکند
conversion price U بهای تبدیل
catalytic reforming U تبدیل کاتالیزوری
conversion price U قیمت تبدیل
conversion of data U تبدیل عناصر
convertibility U قابلیت تبدیل
reducer U تبدیل کننده
process conversion U تبدیل فرایند
reduction coefficient U ضریب تبدیل
three way switch U کلید تبدیل
acidifier U تبدیل به اسیدکننده
reductional U تبدیل کاهش
symmetry transformation U تبدیل تقارنی
phase transition U تبدیل فاز
c.r. U تبدیل کاتالیزوری
code conversion U تبدیل رمز
calcination U تبدیل باهک
calcification U تبدیل به اهک
convertor U تبدیل کننده
transmutation U تبدیل هستهای
transmutation U تبدیل عناصر
to change for the better U تبدیل به بهترشدن
conversion efficiency U بازده تبدیل
shift U تبدیل صورت
move U تبدیل صورت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com