English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (579 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
compartmentalised U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalises U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalising U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalize U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalized U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizes U تبدیل به اجزا کردن
compartmentalizing U تبدیل به اجزا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clocks U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
facture U اجزا
ingradient U اجزا
isomeric U متشابه الترکیب دارای همان اجزا
resolutions U قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolution U قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
DBA U ول اجزا و نگهداری سیستم پایگاه داده ها است
breakers U وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
modified milk U شیری که اجزا ان را کم وزیاد کرده بکودکان می خوراتتد
c U استفاده مشابه از کامپیوتر و سایر اجزا در فرآیند
breaker U وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
chaining U اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
casings U جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
casing U جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
comprehensive job U کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
qualitative analysis U تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
pound cake U کلوچه یا که وزت اجزا عمده هر کدام یک پاوندیا گیروانکه است
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
totalitarianize U تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
fluidify U تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
toggle U تبدیل کردن
commutes U تبدیل کردن
scorify U تبدیل به کف کردن
commuted U تبدیل کردن
transact U تبدیل کردن
reset U تبدیل کردن
redeploy [staff] U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
converts U تبدیل کردن
to transform [into] U تبدیل کردن [به]
transform U تبدیل کردن
commuting U تبدیل کردن
to convert something into something U تبدیل کردن به
to turn something into something U تبدیل کردن به
transformed U تبدیل کردن
commute U تبدیل کردن
transforms U تبدیل کردن
transrorm U تبدیل کردن
toggles U تبدیل کردن
transforming U تبدیل کردن
transmuting U تبدیل کردن
gear level U تبدیل کردن
turn U تبدیل کردن
transmutes U تبدیل کردن
reducing U تبدیل کردن
converted U تبدیل کردن
convert U تبدیل کردن
reduce U تبدیل کردن
reduces U تبدیل کردن
turns U تبدیل کردن
converting U تبدیل کردن
transmuted U تبدیل کردن
transmute U تبدیل کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
capitalized U تبدیل بسرمایه کردن
aerify U تبدیل به هوا کردن
sugars U تبدیل به شکر کردن
capitalised U تبدیل بسرمایه کردن
realises U تبدیل به پول کردن
sugar U تبدیل به شکر کردن
realising U تبدیل به پول کردن
levers U تبدیل به اهرم کردن
capitalises U تبدیل بسرمایه کردن
capitalize U تبدیل بسرمایه کردن
stencilize U تبدیل به استنسیل کردن
nitrate U به نیترات تبدیل کردن
lapidify U تبدیل به سنگ کردن
capitalizes U تبدیل بسرمایه کردن
forest U تبدیل به جنگل کردن
realizes U تبدیل به پول کردن
forests U تبدیل به جنگل کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
realized U تبدیل به پول کردن
reify U تبدیل بماده کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
realizing U تبدیل به پول کردن
charr U تبدیل به زغال کردن
nitrates U به نیترات تبدیل کردن
acetify U تبدیل به سرکه کردن
realised U تبدیل به پول کردن
lever U تبدیل به اهرم کردن
capitalizing U تبدیل بسرمایه کردن
realize U تبدیل به پول کردن
capitalising U تبدیل بسرمایه کردن
agglutinate U تبدیل به چسب کردن
structuralize U تبدیل به ساختمان کردن
pustulate U تبدیل به کورک کردن
saccharify U تبدیل به قند کردن
incineration U تبدیل بخاکستر کردن
fluidize U تبدیل به مایع کردن
versify U تبدیل بنظم کردن
nebulize U تبدیل به ذرات کردن
vitriolize U تبدیل به زاج کردن
verbalize U تبدیل به فعل کردن
verbalized U تبدیل به فعل کردن
verbalizes U تبدیل به فعل کردن
hypostatize U تبدیل بماده کردن
verbalizing U تبدیل به فعل کردن
interchange energy U تبدیل کردن انرژی
gorgonize U تبدیل بسنگ کردن
to change to the better U تبدیل به احسن کردن
gasification U تبدیل کردن بگاز
ionize U تبدیل به یون کردن
etherify U تبدیل به اتر کردن
marmarize U تبدیل بمرمر کردن
scorify U تبدیل به تفاله کردن
lignify U تبدیل به چوب کردن
phosphatize U تبدیل به فسفات کردن
peptonize U تبدیل به پپتن کردن
saponify U تبدیل بصابون کردن
prosify U تبدیل به نثر کردن
porcelainize U تبدیل بچینی کردن
ozonize U تبدیل به ازن کردن
cokes U تبدیل به زغال کردن
coke U تبدیل به زغال کردن
verbalised U تبدیل به فعل کردن
verbalises U تبدیل به فعل کردن
verbalising U تبدیل به فعل کردن
salify U تبدیل به نمک کردن
provincialize U تبدیل باستان کردن
liquation U تبدیل باب کردن
nitrogenize U تبدیل به ازت کردن
chars U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest U تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
charring U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
char U تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
kaolinize U تبدیل به خاک چینی کردن
liquefies U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefied U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying U گداختن تبدیل به مایع کردن
gasify U تبدیل به گاز کردن بخارکردن
mineralize U تبدیل بسنگ معدن کردن
liquefy U گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiating U به پول نقد تبدیل کردن
negotiates U به پول نقد تبدیل کردن
negotiated U به پول نقد تبدیل کردن
negotiate U به پول نقد تبدیل کردن
nitrify U تبدیل به نمک شوره کردن
liquify U گداختن تبدیل به مایع کردن
actualization U تبدیل به ارزش حال کردن
hardens U تبدیل به جسم جامد کردن
decimalize U تبدیل کردن به سیستم دهدهی
harden U تبدیل به جسم جامد کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
transpose U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
silicify U تبدیل به سنگ چخماق یا درکوهی کردن
commercialization U تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
sward U سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
arterialize U تبدیل کردن خون شریانی به وریدی
transposing U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
transposes U به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
resinify U تبدیل به صمغ یا رزین کردن صمغی شدن
feudalization U عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
ghettoize U تبدیل کردن به محله اقلیت هاو فقرا
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
sextuplicate U شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
hepatize U تبدیل بماده جگری کردن مانندجگرسفت وبی هواساختن
atomising U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizing U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flans U تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
atomised U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises U تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
flan U تکه فلزی که با منگنه کردن تبدیل به سکه میشود
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
compound weave U بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
denationalization U تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
gelatinize U تبدیل به دلمه یا ژلاتین کردن ژلاتین زدن به
clamper U مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
quintuple U تبدیل به پنج کردن پنج تایی
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
slurry U تبدیل به محلول ابکی کردن ابکی
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com