Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
concentred exchange
U
تبادل همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processor
U
به صورت همزمان همزمان کار کند
exchanges
U
تبادل
transaction
U
تبادل
handshaking
U
تبادل
interchanging
U
تبادل
interchange
U
تبادل
interchanges
U
تبادل
interchanged
U
تبادل
exchanging
U
تبادل
exchange
U
تبادل
exchanged
U
تبادل
ion exchange
U
تبادل یونی
change beat
U
تبادل ضربه
ion exchange
U
تبادل یون
heat exchange
U
تبادل گرما
interchange of energy
U
تبادل انرژی
transesterification
U
تبادل استری
interchangeable
U
تبادل پذیر
social exchange
U
تبادل اجتماعی
heat exchange
U
تبادل حرارت
interchange of heat
U
تبادل حرارت
exchange of blows
U
تبادل ضربه
interchangeability
U
قابلیت تبادل
interlocution
U
تبادل نظر
chemical exchange
U
تبادل شیمیایی
transformation of heat
U
تبادل حرارت
interchanged
U
تبادل کردن
exchange of views
U
تبادل نظر
electron exchange
U
تبادل الکترون
interchanging
U
تبادل کردن
exchange of pleadings
U
تبادل لوایح
exchange energy
U
انرژی تبادل
ester interchange
U
تبادل استری
interchange
U
تبادل کردن
crossing over
U
تبادل ژنی
interchanges
U
تبادل کردن
energy exchange
U
تبادل انرژی
exchange
U
تبادل ردوبدل ارز
exchanges
U
تبادل ردوبدل ارز
exchanged
U
تبادل ردوبدل ارز
pbx
U
تبادل انشعاب خصوصی
aircraft handover
U
تبادل کنترل هواپیما
dialog box
U
جعبه تبادل دوطرفه
exchanging
U
تبادل ردوبدل ارز
forced convection
U
تبادل حرارت اجباری
to interchange views
U
تبادل نظر کردن
ion exchange resin
U
رزین تبادل یونی
To exchange views with someone . . To compare notes with some one.
U
با کسی تبادل نظرکردن
ion exchange chromatography
U
کروماتوگرافی تبادل یونی
charge exchange phenomenon
U
پدیده تبادل بار
uncommunicative
U
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
twx
U
Service TeletypewriterExchange امکان تبادل تله تایپ
pabx
U
Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
ascii
U
Information Codefor AmericanStandard Interchange کد استاندارد امریکایی برای تبادل اطلاعات
protocols
U
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
protocol
U
سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
thermodynamics
U
علم مربوط به تبادل کار وحرارت و جریان گرما وتغییر دما بویژه در سیالات متحرک
appleline
U
IB تبادل اطلاعات کندرا قادر می سازد تا باکامپیوترهای بزرگ شرکت یک دستگاه سخت افزاری که ریزکامپیوتر ACINTOSH
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
isochronous
U
همزمان
contemporary
U
همزمان
contemporaries
U
همزمان
simultaneously
U
همزمان
parallelling
U
همزمان
synchronic
U
همزمان
parallels
U
همزمان
synchronizer
U
همزمان گر
synchronous
U
همزمان
parallelled
U
همزمان
simultaneous
U
همزمان
concurrent
U
همزمان
parallel
U
همزمان
isochrone
U
همزمان
paralleling
U
همزمان
coincidentally
U
همزمان
paralleled
U
همزمان
proportional
U
همزمان
simultaneous processing
U
پردازش همزمان
synchronize
U
همزمان کردن
synchronising
U
همزمان کردن
concurrent reinforcement
U
تقویت همزمان
synchronised
U
همزمان کردن
concurrent training
U
اموزش همزمان
selsyn
U
موتور همزمان
concurrent validity
U
اعتبار همزمان
concurrent variation
U
تغییر همزمان
coinciding
U
همزمان بودن
coincides
U
همزمان بودن
coincided
U
همزمان بودن
coincide
U
همزمان بودن
concurrent processing
U
پردازش همزمان
concurrent operation
U
عملکرد همزمان
synchronous speed
U
سرعت همزمان
synchronizes
U
همزمان کردن
concentred elimination
U
حذف همزمان
concentred reaction
U
واکنش همزمان
concurrent execution
U
اجرای همزمان
synchronises
U
همزمان کردن
synchronizing
U
همزمان سازی
simultaneity
U
همزمانی همزمان
synchronous admittance
U
گذرایی همزمان
synchronization
U
همزمان سازی
synchronous telegraphy
U
تلگراف همزمان
synchronous network
U
شبکه همزمان
synchronized sweep
U
روبش همزمان
synchronous reactance
U
راکتانس همزمان
synchronous operation
U
عملیات همزمان
synchronous motor
U
موتور همزمان
synchronous machine
U
ماشین همزمان
synchronous impedance
U
ناگذرایی همزمان
synchronous generator
U
مولد همزمان
synchronous device
U
دستگاه همزمان
synchronous phase advance
U
خازن همزمان
synchronous communication
U
ارتباط همزمان
synchronous condenser
U
خازن همزمان
concurrent
U
همرو همزمان
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
synchronic
U
همگاه همزمان
simultaneous extinction
U
خاموشی همزمان
concurrent
U
تقریباگ همزمان
synchroscope
U
همزمان نما
synchronous vibrator
U
لرزه گر همزمان
concurrently
U
اجرای همزمان
synchrinized
U
همزمان بودن
syncheronous communications
U
مخابره همزمان
synchronous transmission
U
مخابره همزمان
volley fire
U
پرتاب همزمان گلوله ها با هم
two way simultaneous operation
U
عملکرد همزمان دو طرفه
acoustic synchronizer
U
همزمان ساز صوتی
paralleling
U
که همزمان ارسال شود
synchronizing torque
U
گشتاور پیچشی همزمان
held ball
U
گرفتن همزمان توپ
paralleling
U
که همزمان ارسال می شوند
full duplex
U
پروتکل دوسوی همزمان
parallel
U
که همزمان ارسال شود
binary synchronous communication
U
ارتباطات همزمان دودویی
compatability
U
قابلیت کار همزمان
horizontal synchronizing
U
همزمان ساز افقی
coincident penalty
U
پنالتی همزمان دو تیم
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
concurrent programming
U
برنامه نویسی همزمان
synchronizing pulses
U
ضربههای همزمان سازی
parallel
U
که همزمان ارسال می شوند
paralleled
U
که همزمان ارسال شود
paralleled
U
که همزمان ارسال می شوند
parallelled
U
که همزمان ارسال شود
synchronizing separator
U
جداکننده همزمان سازی
parallelling
U
که همزمان ارسال شود
simultaneous input/output
U
ورودی و خروجی همزمان
parallelling
U
که همزمان ارسال می شوند
synchronizing signal
U
پیام همزمان ساز
parallelled
U
که همزمان ارسال می شوند
simultaneous color television
U
تلویزیون رنگی همزمان
synchronizer
U
دستگاه همزمان کننده
parallels
U
که همزمان ارسال شود
parallels
U
که همزمان ارسال می شوند
simultaneous
U
باهم واقع شونده همزمان
color sync signal
U
پیام همزمان ساز رنگ
bisync
U
synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
synchronising
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizing limiter
U
لامپ مراقب همزمان سازی
synchronises
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
mainframe computer
U
مانند تعداد عملوند همزمان
overlap processing
U
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
bursts
U
پیام همزمان ساز رنگ
synchronize
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes
U
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplexes
U
ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex
U
ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
burst
U
پیام همزمان ساز رنگ
duplex
U
ارسال داده در دو جهت همزمان
tandems
U
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
simultaneous
U
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
simultaneous
U
دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
tandem
U
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
petri nets
U
مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
immediate
U
عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
synchronises
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled up
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronizes
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
multiple foul
U
خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
synchronize
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
operand
U
عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
parallels
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled
U
که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
pseudostereo
U
ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
coresident
U
دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
interleaving
U
به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
sdlc
U
Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com