Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thalamus
U
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thalamic
U
ماده خاکستری مغز میانی
dorsomedial thalamus
U
تالاموس پشتی- میانی
gray matter
U
ماده خاکستری
gray matter
U
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
thalamic
U
تالاموس
thalamus
U
تالاموس
epithalamus
U
اپی تالاموس
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
log wood
U
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
grizzly
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
grizzlies
U
خاکستری یا مایل به خاکستری
thermite
U
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
U
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist
U
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
dopes
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope
U
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk
U
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
coolant
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants
U
ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
fueled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments
U
ماده رنگی ماده ملونه
fuelled
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels
U
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
U
ماده رنگی ماده ملونه
cindery
U
خاکستری
ashen
U
خاکستری
gray
U
خاکستری
grizzles
U
خاکستری
grizzling
U
خاکستری
cinerary
U
خاکستری
ashy
U
خاکستری
cinderous
U
خاکستری
cinerarium
U
خاکستری
ash coloured
U
خاکستری
grizzle
U
خاکستری
greyest
U
خاکستری
grayest
U
خاکستری
salt-and-pepper
U
خاکستری
pewter
U
خاکستری
grayer
U
خاکستری
drab
U
خاکستری
drabber
U
خاکستری
grey
U
خاکستری
drabbest
U
خاکستری
greyer
U
خاکستری
grizzled
U
خاکستری
gray scale
U
اندازه خاکستری
grayish
U
متمایل به خاکستری
grayly
U
بطور خاکستری
grayness
U
خاکستری بودن
grayness
U
رنگ خاکستری
grey cast iron
U
چدن خاکستری
gray bearded
U
رنگ خاکستری
neapolitan ointment
U
روغن خاکستری
gray ramus
U
شاخه خاکستری
mercurial unguent
U
روغن خاکستری
grey unguent
U
روغن خاکستری
gray or mercurial unguent
U
روغن خاکستری
gray cast iron
U
چدن خاکستری
earth shine
U
روشنایی خاکستری
median gray
U
خاکستری متوسط
earth light
U
روشنایی خاکستری
cinereous
U
خاکستری رنگ
mottled pig iron
U
چدن خاکستری
greyness
U
خاکستری بودن
greyness
U
رنگ خاکستری
greyly
U
بارنگ خاکستری
ash gray
U
خاکستری رنگ
greyish
U
مایل به خاکستری
grey tin
U
قلع خاکستری
grey propaganda
U
تبلیغات خاکستری
livid
U
خاکستری رنگ
He (his hair) turned grey.
U
مویش خاکستری شد
grizzly bear
U
خرس خاکستری
grizzle
U
خرس خاکستری امریکا
krimmer
U
پوست گوسفند خاکستری
isabella
U
زرد مایل به خاکستری
isabel
U
زرد مایل به خاکستری
grizzle
U
نالیدن خاکستری کردن
gray-white
U
رنگ سفید-خاکستری
grizzling
U
نالیدن خاکستری کردن
grizzling
U
خرس خاکستری امریکا
dark grey
U
رنگ خاکستری تیره
grizzles
U
نالیدن خاکستری کردن
hoary
U
سفید مایل به خاکستری
grizzles
U
خرس خاکستری امریکا
high test grey iron
U
چدن خاکستری پرارزش
grey iron scrap
U
قراضه اهن خاکستری
grege
U
اردهای مایل به خاکستری
grey iron foundry
U
ریخته گری خاکستری
ashen
U
دارای رنگ خاکستری
griseous
U
خاکستری مایل به ابی
image contrast
U
درجه خاکستری تصویر
iron gray
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
iron grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
slate
<adj.>
<noun>
U
رنگی میان آبی و خاکستری
hoar
U
سفید مایل به خاکستری موسفید
teal blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
slate blue
U
رنگ ابی مایل به خاکستری
euro
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
lyart
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
lyard
U
دارای رگه ها یا باریکههای خاکستری
taupe
U
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
iron-grey
U
رنگ خاکستری وسیاه اهن
podzolization
U
تشکیل خاک خاکستری یا سفید
Euro-
U
کانگوروی بزرگ خاکستری رنگ
sallow
U
رنگ خاکستری مایل به زرد وسبز
grizzled
U
خاکستری رنگ دارای موهای سفید
olive gray
U
رنگ سبز مایل بزرد خاکستری
monochrome
U
در یک رنگ با سایههای خاکستری و سیاه و سفید
gynandromorph
U
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
beige
U
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
beryllium
U
فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
grisaille
U
نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
gulls
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gull
U
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
towhead
U
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
mediating
U
میانی
mediums
U
میانی
mesne
U
میانی
mediates
U
میانی
mediated
U
میانی
median
U
میانی
mediate
U
میانی
center land
U
خط میانی
mesial
U
میانی
centrical
U
میانی
centric
U
میانی
mesail
U
میانی
innermost
U
میانی
inmost
U
میانی
middle deck
U
پل میانی
medial
U
میانی
center back
U
بک میانی
medium
U
میانی
mesal
U
میانی
midline
U
خط میانی
grivet
U
نوعی میمون خاکستری مایل به ابی افریقای جنوبی
oogamete
U
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
middle
U
میانی وسطی
meddle
U
میانی وسطی
buffer
U
حافظه میانی
drop keel
U
تیغه میانی
mid
U
میانی وسطی
meddled
U
میانی وسطی
middles
U
میانی وسطی
dorsomedial
U
پشتی- میانی
cut splice
U
پیوند میانی
hogging
U
تنش میانی
meddles
U
میانی وسطی
midpoints
U
نقطه میانی
center circle
U
دایره میانی
midfield line
U
خط میانی زمین
mid-
U
میانی وسطی
center stripe
U
خط میانی زمین
median
U
سکوی میانی
center wing
U
بال میانی
center section
U
بال میانی
center line
U
خط میانی زمین
central reserve
U
سکوی میانی
central strip
U
نوار میانی
midpoint
U
نقطه میانی
intermediate anneal
U
التهاب میانی
midsection
U
قطعه میانی
intermediate points
U
جهات میانی
intermediate plate
U
صفحه میانی
interphase
U
فاز میانی
intermediate phase
U
فاز میانی
intermediate oscillation
U
نوسان میانی
middle fraction
U
پاره میانی
intermediate office
U
مرکز میانی
intermediate layer
U
لایه میانی
intermediate image
U
تصویر میانی
intermediate fuse
U
فیوز میانی
intermediate frequency tank circuit
U
فرکانس میانی
tun dish throught
U
پاتیل میانی
middle layer
U
قشر میانی
intermediate terminal
U
ترمینال میانی
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
neutral conductor
U
سیم میانی
neutral wire
U
سیم میانی
middle part
U
قسمت میانی
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
middle fraction
U
جزء میانی
middle ear
U
گوش میانی
mid flap
U
فلپ میانی
ridge rope
U
سیم میانی
mesencephalon
U
مغز میانی
median income
U
درامد میانی
lower boom
U
تیرک میانی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com