Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the hall seats one thousand
U
تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rocking chair
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool
U
صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
camp chair
U
صندلی سفری صندلی صحرایی
my chair was next his
U
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
Loo sanpra
U
[منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
winding
U
چیزی که پیچ میخورد
worrier
U
کسی یا چیزی که غم میخورد اندیشناک
man-eaters
U
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
man-eater
U
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
worriers
U
کسی یا چیزی که غم میخورد اندیشناک
cannibal
U
جانوری که همجنس خود را میخورد
cannibals
U
جانوری که همجنس خود را میخورد
man eater
U
جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
whirligig
U
سوسکی که روی اب چرخ میخورد
kill devil
U
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
norfolk
U
یکجور نیمتنه گشادمردانه که کمر بند میخورد
i sort of feel sick
U
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
reefing jacket
U
یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
diner out
U
کسیکه بیشتراوقات شام وناهارخودرابیرون ازخانه میخورد
cutworm
U
کرمی که گیاهان کوچک راهنگام رسیدن بکف زمین میخورد
milfoil
U
بومادران هزار برگ هزار برگ
halls
U
تالار
tolbooth
U
تالار
chamber
U
تالار
amphitheater
U
تالار
tollbooth
U
تالار
salle
U
تالار
chambers
U
تالار
saloon
U
تالار
saloons
U
تالار
hall
U
تالار
salon
U
تالار
salons
U
تالار
concourse
U
تالار مرکزی
auditorium
U
تالار سخنرانی
auditorium
U
تالار کنفرانس
auditoriums
U
تالار کنفرانس
auditoria
U
تالار کنفرانس
auditoriums
U
تالار سخنرانی
cages
U
تالار سرپوشیده
cage
U
تالار سرپوشیده
theatres
U
تالار سخنرانی
theatre
U
تالار سخنرانی
theaters
U
تالار سخنرانی
arenas
U
تالار سرپوشیده
arena
U
تالار سرپوشیده
hall-house
U
تالار باز
hallways
U
تالار ورودی
hallway
U
تالار ورودی
auditoria
U
تالار سخنرانی
common rooms
U
تالار دانشجویان
theater
U
تالار سخنرانی
bowling alleys
U
تالار بولینگ
bowling alley
U
تالار بولینگ
common room
U
تالار دانشجویان
naves
U
تالار مرکزی صحن
nave
U
تالار مرکزی صحن
indoor polo
U
چوگان در تالار سرپوشیده
town halls
U
تالار شهرداری یا فرمانداری
town halls
U
تالار انجمن شهر
field house
U
تالار سرپوشیده بزرگ
town hall
U
تالار انجمن شهر
town hall
U
تالار شهرداری یا فرمانداری
cyzicene hall
U
[تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
box lacrosse
U
مسابقه لاکراس بین دو تیم 6نفره در تالار سرپوشیده
boxla
U
مسابقه لاکراس بین دو تیم 6نفره در تالار سرپوشیده
labyrinthine fret
U
هزار تو
multiped
U
هزار پا
one thousand
U
یک هزار
per mil
U
در هزار
per mill
U
در هزار
thousands
U
هزار
million
U
هزار در هزار
thousand
U
هزار
per mill
U
در هر هزار
thousandths
U
یک هزار
mil
U
هزار
millions
U
هزار در هزار
milleped
U
هزار پا
myriads
U
ده هزار
myriad
U
ده هزار
milliped
U
هزار پا
ten thousand
U
ده هزار
thousandth
U
یک هزار
thousand and one
U
هزار ویک
chiliad
U
هزار عدد
several thousands
U
چندین هزار
polypody
U
هزار پایی
spline
U
هزار خار
millennia
U
هزار سال
myriapoda
U
هزار پایان
diplopodous
U
دارای هزار پا
kilocycle
U
هزار چرخه
chiliad
U
هزار ساله
bimillenary
U
دو هزار ساله
millepore
U
هزار سوراخ
milliard
U
هزار میلیون
myriagram
U
ده هزار گرم
myrialitre
U
ده هزار لیتر
myriameter
U
ده هزار متر
millenniums
U
هزار سال
millennium
U
هزار سال
myriametre
U
ده هزار متر
kilograms
U
هزار گرم
kilometres
U
هزار متر
kilogrammes
U
هزار گرم
kilos
U
هزار گرم
kilo
U
در معنای یک هزار
kilo
U
معادل هزار
grander
U
هزار دلار
grand
U
هزار دلار
thou
U
یک هزار دلار
grandest
U
هزار دلار
kilos
U
در معنای یک هزار
kilometre
U
هزار متر
kilometers
U
هزار متر
kilogram
U
هزار گرم
tonnes
U
هزار کیلوگرم
tonne
U
هزار کیلوگرم
kilo
U
هزار گرم
kilos
U
معادل هزار
kilomegacycle
U
هزار میلیون چرخه
millenium
U
دوره هزار ساله
kilos
U
هزار بیت داده
kilo
U
هزار بیت داده
hectare
U
ده هزار متر مربع
hectares
U
ده هزار متر مربع
millennial
U
جشن هزار ساله
metric ton
U
تن متریک یا تن هزار کیلویی
kilobaud
U
هزار بیت در ثانیه
two thousand tonner
U
کشتی دو هزار تنی
billionth
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
gigacycle
U
هزار میلیارد چرخه
gigabyte
U
یک هزار میلیون بابت
To take ones leave .
U
هزار تومان کم آورده ام
kips
U
هزار دستورالعمل درثانیه
kilohertz
U
هزار سیکل در یک ثانیه
billionths
U
یک تقسیم بر هزار میلیون
g
U
در معنای یک هزار میلیون
omasum
U
هزار لاخئذقث خق ذثق
yarrow
U
بومادران هزار برگ
Kbit
U
معادل هزار بایت
k
U
نشانه بیان یک هزار
This is only one instance out of many .
U
این یک مورداز هزار تا است
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال قیمت شد
I am inundated with work.
U
هزار جور کارسرم ریخته
I have all kinds of problems.
U
هزار جور گرفتار ؟ دارم
to die a thousand deaths
U
هزار مرگ و میر مردن
kilo
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
millenial
U
وابسته به دوره هزار ساله
kilos
U
فرکانس هزار سیکل در ثانیه
puff pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
gigaflop
U
یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
phyllo (pastry)
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
flaky pastry
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
gigahertz
U
فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
puff paste
U
خمیر هزار برگ
[غذا و آشپزخانه]
it was valued at rials 000
U
پنج هزار ریال بهابران گذاردند
millenarianism
U
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
kilovoltage
U
نیروی برق برحسب هزار ولت
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
The losses run into hundreds of thousands.
U
خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
santalaceous
U
صندلی
chair
U
صندلی
chaired
U
صندلی
chairing
U
صندلی
jump seat
U
صندلی تا شو
chairs
U
صندلی
place
U
صندلی
places
U
صندلی
placing
U
صندلی
footstool
U
صندلی
seated
U
صندلی
stalling
U
صندلی
seat
U
صندلی
footstools
U
صندلی
seats
U
صندلی
box seat
U
صندلی لژ
stall
U
صندلی
postmillennialist
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillenarian
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
carrycots
U
صندلی کودک
carrycot
U
صندلی کودک
tiers
U
ردیف صندلی
office chair
U
صندلی اداری
he nestles in the chair
U
در صندلی غنوده
elbows
U
دسته صندلی
elbow
U
دسته صندلی
armchair
U
صندلی راحتی
choir-stall
U
صندلی بلند
armchairs
U
صندلی راحتی
antimacassars
U
رویهء صندلی
antimacassar
U
رویهء صندلی
bucket seat
U
صندلی یکنفری
bucket seats
U
صندلی یکنفری
hot seat
U
صندلی الکتریکی
hot seat
U
صندلی برقی
easy chair
U
صندلی راحت
tier
U
ردیف صندلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com