Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lingerer
U
تاخیر کننده
retarder
U
تاخیر کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
delay equalizer
U
برابر کننده تاخیر
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
prolonger
U
تاخیر دهنده طولانی کننده
Other Matches
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
retardation
U
تاخیر
deferment
U
تاخیر
artificial delay line
U
خط تاخیر
delaying
U
تاخیر
delay line
U
خط تاخیر
supersedure
U
تاخیر
cunctation
U
تاخیر
lags
U
تاخیر
delay
U
تاخیر
subsequence
U
تاخیر
lag
U
تاخیر
mora
U
تاخیر
latency
U
تاخیر
permutations
U
تاخیر
stator
U
تاخیر کن
lagged
U
تاخیر
lead lag relation
U
تاخیر
demurral
U
تاخیر
permutation
U
تاخیر
dilation
U
تاخیر
dilatoriness
U
تاخیر
delays
U
تاخیر
propagation delay
U
تاخیر پخش
retards
U
تاخیر کردن
lag
U
تاخیر زمانی
delays
U
به تاخیر انداختن
retarding
U
تاخیر کردن
lagged
U
تاخیر کردن
lag
U
تاخیر کردن
lagged
U
تاخیر زمانی
lags
U
تاخیر کردن
postpones
U
به تاخیر انداختن
postponed
U
به تاخیر انداختن
postpone
U
به تاخیر انداختن
average latency
U
تاخیر متوسط
tardy
U
دارای تاخیر
tardiest
U
دارای تاخیر
tardier
U
دارای تاخیر
ignition delay
U
تاخیر اختراق
ignition lag
U
تاخیر احتراق
non delay
U
بدون تاخیر
inductive retardation
U
تاخیر القایی
lags
U
تاخیر زمانی
retard
U
تاخیر کردن
time lags
U
تاخیر زمانی
postponer
U
تاخیر انداز
phase lag
U
تاخیر فاز
dallying
U
تاخیر کردن
dally
U
تاخیر کردن
hold off
<idiom>
U
تاخیر کردن
dallies
U
تاخیر کردن
dallied
U
تاخیر کردن
postponements
U
تاخیر اندازی
postponement
U
تاخیر اندازی
non delay
U
ماسوره بی تاخیر
electromagnetic delay line
U
خط تاخیر الکترومغناطیسی
tarry
U
تاخیر کردن
tarries
U
تاخیر کردن
tarried
U
تاخیر کردن
slow down
U
تاخیر کردن
external delay
U
تاخیر خارجی
demurrage
U
جریمه تاخیر
delayed
U
به تاخیر افتاده
put over
U
تاخیر کردن
delay time
U
زمان تاخیر
tarrying
U
تاخیر کردن
hindrances
U
سبب تاخیر
retardation coil
U
پیچک تاخیر
time lags
U
زمان تاخیر
retardment
U
درنگ تاخیر
lag coefficient
U
ضریب تاخیر
time lag
U
زمان تاخیر
time lag
U
تاخیر زمانی
lag of phase
U
تاخیر فاز
rotational delay
U
تاخیر چرخشی
hindrance
U
سبب تاخیر
postponing
U
به تاخیر انداختن
valve lag
U
تاخیر سوپاپ
delay circuit
U
مدار تاخیر
lingering
U
تاخیر کردن
lingers
U
تاخیر کردن
stick
U
الصاق تاخیر
magnetic lag
U
تاخیر مغناطیسی
delaying
U
به تاخیر انداختن
delay
U
به تاخیر انداختن
magnetic delay line
U
خط تاخیر مغناطیسی
lingered
U
تاخیر کردن
propagation delay
U
تاخیر انتشار
lag angle
U
زاویه تاخیر
angle of lag
U
زاویه تاخیر
tardiness
U
تاخیر ورود
seek delay
U
تاخیر پیگردی
linger
U
تاخیر کردن
late payment damages
U
خسارت تاخیر تادیه
delaying
U
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
option of delayed payment of the price
U
خیار تاخیر ثمن
delays
U
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
arming delay
U
تاخیر در مسلح شدن
hang-up
<idiom>
U
تاخیر دربعضی از کارها
delay zction firing
U
عمل احتراق با تاخیر
suspension of the game
U
تعویق و تاخیر بازی
delay en route
U
تاخیر در حین راه
delay
U
به تاخیر افتادن تاخیرکردن
demurrage
U
تاخیر کردن نگاهداشتن
acoustic delay line
U
خط تاخیر دهنده صوتی
summary
U
انجام شده بدون تاخیر
summaries
U
انجام شده بدون تاخیر
delayed a.v.c.
U
نافم خودکار صدا با تاخیر
put off
U
تاخیر کردن طفره رفتن
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
decision lag
U
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
throw back
U
باعث تاخیر شدن رجعت
demurrer
U
تقاضای تاخیر درصدور حکم
demurrage
U
خسارت تاخیر تخلیه کشتی
delay en route
U
تاخیر درحین حرکت در مسیر
slippage
U
تاخیر در انجام یک یا چندفعالیت کارگاهی
demurs
U
استثنا قائل شدن تاخیر
demur
U
استثنا قائل شدن تاخیر
demurred
U
استثنا قائل شدن تاخیر
demurring
U
استثنا قائل شدن تاخیر
magnetic delay
U
تاخیر توسط حافظه مغناطیسی
height delay
U
زمان تاخیر رسیدن هواپیمابارتفاع معین
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
His departure has been postponed for two days.
U
حرکت او
[مرد]
دو روز به تاخیر افتاد.
slow whistle
U
تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
deferred maintenance
U
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره
stick around
U
تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
coding delay
U
تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
Is the train from Leeds late?
U
آیا قطار شهر لیدز تاخیر دارد؟
delayed offside
U
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
demurrage
U
جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
acoustic
U
حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
hysteresis
U
تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی
acoustic
U
تاخیر ایجاد میکند و داده نیز در رسانه جریان دارد
instantaneous readout
U
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
latency
U
تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
lay up
U
دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com