English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brattle U تاخت چهارنعل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
galloped U چهارنعل
canter U چهارنعل
gallops U چهارنعل
gallop U چهارنعل
cantered U چهارنعل
scamper U چهارنعل
cantering U چهارنعل
scampering U چهارنعل
canters U چهارنعل
scampers U چهارنعل
scampered U چهارنعل
scampering U چهارنعل دودیدن
racks U چهارنعل کوتاه
wracked U چهارنعل کوتاه
wracks U چهارنعل کوتاه
galloping inflation U تورم چهارنعل
scampered U چهارنعل دودیدن
galloping U چهارنعل رونده
cantered U چهارنعل کوتاه
canters U چهارنعل کوتاه
scamper U چهارنعل دودیدن
cantering U چهارنعل کوتاه
racked U چهارنعل کوتاه
rack U چهارنعل کوتاه
tantivy U برو چهارنعل
galloped U چهارنعل رفتن
gallops U چهارنعل رفتن
scampers U چهارنعل دودیدن
canter U چهارنعل کوتاه
gallop U چهارنعل رفتن
canters U گامی شبیه چهارنعل
cantered U گامی شبیه چهارنعل
canter U گامی شبیه چهارنعل
cantering U گامی شبیه چهارنعل
lope U چهارنعل طبیعی و راحت اسب
loped U چهارنعل طبیعی و راحت اسب
lopes U چهارنعل طبیعی و راحت اسب
loping U چهارنعل طبیعی و راحت اسب
gallopade U چهارنعل روی چهار نعل
slow gait U چهارنعل کوتاه با حرکت اسب به چپ و راست
gallops U تاخت
galloped U تاخت
gallop U تاخت
attack U تاخت
canters U تاخت
cantering U تاخت
attacked U تاخت
cantered U تاخت
attacks U تاخت
canter U تاخت
change of leg U وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
inruption U تاخت وتاز
incursion U تاخت و تاز
invasion U تاخت وتاز
inroad U تاخت و تاز
to run across or against U بکسی تاخت
to sweep down on U تاخت کردن
invasion U تاخت و تاز
invasions U تاخت و تاز
inburst U تاخت وتاز
inbreak U تاخت و تاز
hand gallop U تاخت ملایم
irruptive U تاخت وتازکننده
invasions U تاخت وتاز
onset U تاخت و تاز
invaders U تاخت و تازگر
incursions U تاخت و تاز
invader U تاخت و تازگر
gallops U تاخت کردن
raided U تاخت و تاز
raiding U تاخت و تاز
raid U تاخت و تاز
raids U تاخت و تاز
gallop U تاخت کردن
galloped U تاخت کردن
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
break U جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
breaks U جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
forays U تاخت وتاز کردن
attacks U تاخت و تاز یورش
invades U تاخت و تاز کردن در
lope U تاخت حرکت خرامان
invading U تاخت و تاز کردن در
loped U تاخت حرکت خرامان
attacked U تاخت و تاز یورش
attack U تاخت و تاز یورش
overruns U تاخت و تاز کردن
overrunning U تاخت و تاز کردن
overrun U تاخت و تاز کردن
incursive U تاخت و تاز امیز
loping U تاخت حرکت خرامان
invasive U تاخت وتاز کننده
lopes U تاخت حرکت خرامان
invaded U تاخت و تاز کردن در
raid U تک سریع تاخت و تاز
raided U تک سریع تاخت و تاز
ravages U تاخت و تاز ویرانی
ravaging U تاخت و تاز ویرانی
ravaged U تاخت وتاز کردن
ravaged U تاخت و تاز ویرانی
ravaging U تاخت وتاز کردن
ravage U تاخت وتاز کردن
raiding U تک سریع تاخت و تاز
ravage U تاخت و تاز ویرانی
foray U تاخت وتاز کردن
foray U تاخت و تاز کردن
raids U تک سریع تاخت و تاز
forays U تاخت و تاز کردن
invade U تاخت و تاز کردن در
ravages U تاخت وتاز کردن
loping U شلنگ انداختن تاخت رفتن
raiding party U قسمت مامور دستبرد یا تاخت
lopes U شلنگ انداختن تاخت رفتن
lope U شلنگ انداختن تاخت رفتن
loped U شلنگ انداختن تاخت رفتن
galloper U عراده توپ سبک تاخت کننده
to outflank an army U گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
golden horde U سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
attack U مبادرت کردن به تاخت کردن
attacked U مبادرت کردن به تاخت کردن
attacks U مبادرت کردن به تاخت کردن
invaded U تک کردن تاخت و تاز کردن
invading U تک کردن تاخت و تاز کردن
invades U تک کردن تاخت و تاز کردن
invade U تک کردن تاخت و تاز کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com