English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cretain U تاحدی اطمینان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
partly U تاحدی
to some extent U تاحدی
kind of U تاحدی
in a sense U تاحدی
prettier U تاحدی
prettify U تاحدی
prettiest U تاحدی
pretty U تاحدی
semis U نیمه تاحدی
semi U نیمه تاحدی
squarish U تاحدی چهارگوش
somewhat U مقدار نامعلومی تاحدی
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
security U اطمینان
assuredness U اطمینان
certes U اطمینان
assurance U اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
fideism U اطمینان
certainty U اطمینان
certitude U اطمینان
confidences U اطمینان
confidence U اطمینان
surety U اطمینان
sureties U اطمینان
safety U اطمینان
certainties U اطمینان
assurances U اطمینان
trusted U اطمینان
trustingly U با اطمینان
instable U بی اطمینان
affiance U اطمینان
trust U اطمینان
trusts U اطمینان
safety valve U دریچه اطمینان
insuring U اطمینان یافتن
trusty U اطمینان بخش
safety plug U پولک اطمینان
safety lamp U چراغ اطمینان
confided U اطمینان کردن
safety hook U قلاب اطمینان
confide U اطمینان کردن
safety glass U شیشه اطمینان
safety fuse U فیوز اطمینان
safe valve U دریچه اطمینان
quality assurance U اطمینان از کیفیت
relief valve U شیر اطمینان
insures U اطمینان یافتن
truster U اطمینان کننده
ensures U اطمینان یافتن
reliability U قابلیت اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
unreliability U عدم اطمینان
unpromising U غیرقابل اطمینان
accredit U اطمینان کردن
accrediting U اطمینان کردن
accredits U اطمینان کردن
ensure U اطمینان یافتن
ensured U اطمینان یافتن
confidence interval U فاصله اطمینان
ensuring U اطمینان یافتن
confides U اطمینان کردن
positiveness U قطعیت اطمینان
play up U اطمینان دادن به
confidence belt U کمربند اطمینان
confidence coefficicent U ضریب اطمینان
insurance stockage U ذخیره اطمینان
confidence level U درجه اطمینان
confidence limits U حدود اطمینان
coniviction U عقیده اطمینان
figure on اطمینان داشتن
dependability U قابلیت اطمینان
factor of safety U ضریب اطمینان
factor of safety U عامل اطمینان
i'll warrant U اطمینان میدهم
coefficient of safety U ضریب اطمینان
interval confidence U فاصله اطمینان
bleeder valve U شیر اطمینان
overconfidence U اطمینان بیش از حد
safety belt U کمربند اطمینان
safety belts U کمربند اطمینان
reassurance U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان افرینی
reassurances U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان افرینی
limits of confidence U حدود اطمینان
level of confidence U سطح اطمینان
reputable U قابل اطمینان
assurable U قابل اطمینان
assurance factor U ضریب اطمینان
interval confidence U دامنه اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
assuror U اطمینان دهنده
fiducial interval U فاصله اطمینان
safety-valve U دریچه اطمینان
valid U قابل اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
liable U قابل اطمینان
uncertainty U عدم اطمینان
reliability U قابل اطمینان
uncertainties U عدم اطمینان
reliable U قابل اطمینان
fire escape U پلکان اطمینان
fire escapes U پلکان اطمینان
assure U اطمینان دادن
sicker U قابل اطمینان
assuring U اطمینان دادن
aplomb U اطمینان بخود
assures U اطمینان دادن
trustful U معتمد اطمینان
confidingly U از روی اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
solid U قابل اطمینان
solids U قابل اطمینان
dependable U قابلیت اطمینان
trust U اطمینان پشت گرمی
trusty U موتمن مورد اطمینان
reasure U دوباره اطمینان یا قوت
trusted U اطمینان پشت گرمی
area of uncertainity U منطقه عدم اطمینان
safes U صحیح اطمینان بخش
trusts U اطمینان پشت گرمی
reliability U قابلیت اطمینان اعتبار
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
safe yield U بده قابل اطمینان
persuasions U اطمینان عقیده دینی
misgivings U عدم اطمینان ترس
checks U اطمینان از صحت چیزی
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
qualm U عدم اطمینان بیم
checked U اطمینان از صحت چیزی
reassure U دوباره اطمینان دادن
check U اطمینان از صحت چیزی
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
misgiving U عدم اطمینان ترس
persuasion U اطمینان عقیده دینی
safest U صحیح اطمینان بخش
qualms U عدم اطمینان بیم
safer U صحیح اطمینان بخش
safe U صحیح اطمینان بخش
reassures U دوباره اطمینان دادن
reassured U دوباره اطمینان دادن
fiduciary U اطمینان بخش ثقه
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
bleeder type steam engine U ماشین بخار با شیر اطمینان
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
unreliable U غیر قابل اطمینان نامعتبر
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
accredit U مورد اطمینان بودن یا شدن
accrediting U مورد اطمینان بودن یا شدن
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
to believe in somebody [something] U اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
swear by <idiom> U کاملا از چیزی اطمینان داشتن
accredits U مورد اطمینان بودن یا شدن
trut U اطمینان داشتن توکل کردن
quality assurance U عملیات اطمینان از کیفیت جنس
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
mistrustfully U ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
sail in U با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
confidence man U کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
controlling U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
chunking along U عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
maintain U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintained U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
maintains U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
balance U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
arithmetic U عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
balances U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
aligner U وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
tests U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tested U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
test U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
verification U بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص
acatalectic U قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
synchronize U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronising U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
protection U اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
synchronised U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronization U باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
synchronises U اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com