English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
influence U تاثیر
influenced U تاثیر
influences U تاثیر
influencing U تاثیر
sensation U تاثیر
sensations U تاثیر
influx U تاثیر
influxes U تاثیر
effect U تاثیر
effected U تاثیر
effecting U تاثیر
affection U تاثیر
efficacy U تاثیر
hank U تاثیر
hanks U تاثیر
effectiveness U تاثیر
forcefulness U تاثیر
impressiveness U تاثیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adaphorous U بی تاثیر
influence line U خط تاثیر
forcibly U با تاثیر
semplice U بی تاثیر
hit-and-run <idiom> U تاثیر ناگهانی
impressed U تاثیر کردن بر
touched U تحت تاثیر
impress U تاثیر کردن بر
afair U تاثیر کردن
impressible U تاثیر پذیر
impressionability U تاثیر پذیری
impressional U تاثیر کننده
impressing U تاثیر کردن بر
field effect U با تاثیر میدانی
make an impression U تاثیر گذاشتن
effectiveness U میزان تاثیر
wallydraigle U تاثیر پذیر
aerating U در تحت تاثیر
aerates U در تحت تاثیر
aerated U در تحت تاثیر
aerate U در تحت تاثیر
efficacity U تاثیر سودمندی
efficacity U درجه تاثیر
effectiveness U تاثیر بخشی
size effect U تاثیر اندازه
bears U تاثیر داشتن
influence U تاثیر کردن بر
efficiency U درجه تاثیر
radius of influence U شعاع تاثیر
influencing U تاثیر کردن بر
impresses U تاثیر کردن بر
bear U تاثیر داشتن
influences U تاثیر کردن بر
influenced U تاثیر کردن بر
influence value U ارزش تاثیر
after-effects U تاثیر بعدی
influence value U ضریب تاثیر
coefficients U ضریب تاثیر
inductive influence U تاثیر القائی
affected [by] <adj.> U تحت تاثیر
coefficient U ضریب تاثیر
concerned [by] <adj.> U تحت تاثیر
after-effect U تاثیر بعدی
efficacy U درجه تاثیر
insalutary U تاثیر روحی بد اب و هوا
without prejudice U بدون تاثیر به اینده
cost effectiveness U تاثیر بخشی هزینه
edaphic U تحت تاثیر خاک
ship influence U تاثیر عبور کشتی
bacterization U تحت تاثیر باکتری
impress U : تحت تاثیر قراردادن
counteracts U متقابلا" تاثیر گذاشتن
alcoholism U تاثیر الکل در مزاج
counteracting U متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted U متقابلا" تاثیر گذاشتن
impressing U : تحت تاثیر قراردادن
counteract U متقابلا" تاثیر گذاشتن
impressed U : تحت تاثیر قراردادن
impresses U : تحت تاثیر قراردادن
action U تاثیر اثر جنگ
actions U تاثیر اثر جنگ
photothropism U جنبش در تحت تاثیر روشنایی
apply U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
cost effectiveness analysis U تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
infusive U دارای قوه نفوذ یا تاثیر
importing U دخل داشتن به تاثیر کردن در
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
like water off a duck's back <idiom> U بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
applying U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
unbiased U تحت تاثیر واقع نشده
affected U تحت تاثیر واقع شده
to be i. with an idea U فکری در کسی تاثیر نمودن
imported U دخل داشتن به تاثیر کردن در
vulcanization U تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
reacts U تحت تاثیر واقع شدن
reacting U تحت تاثیر واقع شدن
reacted U تحت تاثیر واقع شدن
react U تحت تاثیر واقع شدن
applies U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
import U دخل داشتن به تاثیر کردن در
alcoholize U تحت تاثیر الکل دراوردن
bacterize U تحت تاثیر باکتری قراردادن
austral U تحت تاثیر باد جنوبی
photo electric U وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
bias U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
to impinge on something U تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
mountains influnce climate U کوه دراب و هوا تاثیر دارد
biases U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
electrified U تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifying U تحت تاثیر برق قرار دادن
electrify U تحت تاثیر برق قرار دادن
consumer appeal U تاثیر محصول روی مصرف کننده
electrifies U تحت تاثیر برق قرار دادن
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
impressionability U امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
actinic U دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
volcanize U تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
public image U تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
proselytism U تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
hall effect U شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
How do you think the changes will affect you? U فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
propagates U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
inducing U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
hydrolyte U جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
geotropism U رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
induced U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagate U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induce U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
advection U جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
nunc pro tunc U حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
resists U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating U گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resist U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
electro magnet U اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
ageing U ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
impedance U اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
field emission U پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
flow diagram U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flowchart U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
real time U سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
logical U مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
cross modulation U مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
inversions U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversion U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
biaxial deformation U خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
pneumatolysis U تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
for the world <idiom> U تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
ballistic coefficient U ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
Tibet U تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com