English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
buckle U تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان
buckled U تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان
buckles U تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
outbuilding U ساختمان دور افتاده و دور ازساختمان اصلی
outbuildings U ساختمان دور افتاده و دور ازساختمان اصلی
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
to run away with U برداشتن
removes U برداشتن
removes U از جا برداشتن
to take up U برداشتن
lift U برداشتن
removing U از جا برداشتن
lifted U برداشتن
removing U برداشتن
remove U از جا برداشتن
lifts U برداشتن
delete U برداشتن
deleted U برداشتن
deletes U برداشتن
deleting U برداشتن
lifting U برداشتن
countertrace U برداشتن از
remove U برداشتن
flaws U مو برداشتن
includes U در برداشتن
ingether U برداشتن
take up U برداشتن
pick up U برداشتن
take U برداشتن
takes U برداشتن
sublate U برداشتن
to mop up U برداشتن
ingather U برداشتن
to pick up U برداشتن
to pull off U برداشتن
moistening U نم برداشتن
pickup U برداشتن
include U در برداشتن
flaw U مو برداشتن
glom U برداشتن
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
make a copy of U رونوشت برداشتن
demountable U قابل برداشتن
picturize U فیلم برداشتن از
dequeue U برداشتن اقلام یک صف
remove U برداشتن مهر
emarginate U برداشتن حاشیه از
remove slag U سرباره را برداشتن
give up U دست برداشتن از
unveils U حجاب برداشتن
ingether U خرمن برداشتن
off take rudder U سکان برداشتن
run away with U برداشتن و در رفتن
unmask U نقاب برداشتن از
unveiling U حجاب برداشتن
unveiled U حجاب برداشتن
unveil U حجاب برداشتن
warps U تاب برداشتن
warped U تاب برداشتن
warp U تاب برداشتن
transcribe U رونوشت برداشتن
transcribed U رونوشت برداشتن
transcribes U رونوشت برداشتن
elide U ازاخر برداشتن
elided U ازاخر برداشتن
stepping U گام برداشتن
stepping U قدم برداشتن
step U گام برداشتن
step U قدم برداشتن
unmasked U نقاب برداشتن از
unmasking U نقاب برداشتن از
unmasks U نقاب برداشتن از
eliding U ازاخر برداشتن
elides U ازاخر برداشتن
transcribing U رونوشت برداشتن
surmount U ازمیان برداشتن
spoons U با قاشق برداشتن
spooning U با قاشق برداشتن
spooned U با قاشق برداشتن
spoon U با قاشق برداشتن
heave U خیز برداشتن
heaved U خیز برداشتن
break step U غلط پا برداشتن
to break step U غلط پا برداشتن
removing U برداشتن مهر
feet U پاچنگال برداشتن
flaws U ترک برداشتن
surmounted U ازمیان برداشتن
surmounting U ازمیان برداشتن
surmounts U ازمیان برداشتن
twisting U تاب برداشتن
twists U تاب برداشتن
decode U برداشتن رمز
decoded U برداشتن رمز
decodes U برداشتن رمز
flaw U ترک برداشتن
removes U برداشتن مهر
shuffle off U به عجله برداشتن
crack U شکاف برداشتن
to have one's p taken U عکس برداشتن
uncap U کلاه از سر برداشتن
uncap U سر پوش برداشتن از
unhood U سرپوش برداشتن از
resign U دست برداشتن
to fly to arms U سلاح برداشتن
twist U تاب برداشتن
machine U براده برداشتن
machined U براده برداشتن
machines U براده برداشتن
cease U دست برداشتن
to take the photograph of U عکس برداشتن از
to sweep away U ازمیان برداشتن
cracks U شکاف برداشتن
poll U نمونه برداشتن
polled U نمونه برداشتن
to receive a wound U زخم برداشتن
polls U نمونه برداشتن
list U سیاهه برداشتن
to come at a bound <idiom> U خیز برداشتن
to take off U برداشتن بردن
to carry arms U سلاح برداشتن
clearance U برداشتن مانع
snap up U تند برداشتن
map U نقشه برداشتن از
maps U نقشه برداشتن از
to d. the cloth U رومیزی را برداشتن
desist U دست برداشتن
gait U گام برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . U ازمیان برداشتن
defuses U فیوز بمب را برداشتن
cracks U شکاف برداشتن ترکیدن
curls U تاب برداشتن فردادن
defusing U فیوز بمب را برداشتن
to take notes of U یاد داشت برداشتن از
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
to whisk away or off U تند بردن برداشتن
work in U مشکلات را از میان برداشتن
untread U بعقب گام برداشتن
defuse U فیوز بمب را برداشتن
defused U فیوز بمب را برداشتن
To pluck ones eyebrows. U زیر ابرو برداشتن
curl U تاب برداشتن فردادن
curled U تاب برداشتن فردادن
to sel a person a pup U کلاه کسیرا برداشتن
pace U شیوه گام برداشتن
ingather U انباشتن خرمن برداشتن
paces U شیوه گام برداشتن
racing of generator U دور برداشتن مولد
paced U شیوه گام برداشتن
multiplicate U چندین نسخه برداشتن از
withdraw U عقب کشیدن برداشتن
withdraws U عقب کشیدن برداشتن
overcrop U زیاد حاصل برداشتن از
racing of motor U دور برداشتن موتور
yerk U هل دادن شکاف برداشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com