Perdic | تابع یامطیع قانون | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	subject to the law U	تابع یامطیع قانون

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	governmentalize U	پیرو و تابع قانون کردن
	predicating U	تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
	predicate U	تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
	predicates U	تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
	predicated U	تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
	nests U	1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
	nest U	1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
	subordinates U	زیردست یامطیع کردن
	subordinating U	زیردست یامطیع کردن
	subordinated U	زیردست یامطیع کردن
	subordinate U	زیردست یامطیع کردن
	equivalence U	1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
	stubs U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	stubbing U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	stubbed U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	stub U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	libraries U	تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
	library U	تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
	legalism U	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
	forced sale U	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
	the law is not retroactive U	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
	code U	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
	declaratory statute U	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
	law of procedure U	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
	canon U	قانون کلی قانون شرع
	canons U	قانون کلی قانون شرع
	penal statute U	قانون جزایی قانون مجازات
	say's law U	قانون سی . براساس این قانون
	marginal productivity law U	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
	implied trust U	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
	the law does not apply to him U	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
	re-entry U	فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
	re entry U	فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
	the long arm of the law U	دست قانون [دست قدرتمند قانون]
	subaltern U	تابع
	subalterns U	تابع
	citizens U	تابع
	suffragan U	تابع
	ancillary U	تابع
	dependants U	تابع
	dependant U	تابع
	passive U	تابع
	function U	تابع
	subordinating U	تابع
	subordinate U	تابع
	subordinates U	تابع
	subordinated U	تابع
	follwer U	تابع
	functioned U	تابع
	functions U	تابع
	citizen U	تابع
	function generator U	تابع زا
	function code U	کد تابع
	subjected U	تابع
	incidents U	تابع
	tributary U	تابع
	sequela U	تابع
	tributaries U	تابع
	amenable U	تابع
	submission U	تابع
	sequent U	تابع
	servitor U	تابع
	passives U	تابع
	dependent U	تابع
	apanage U	تابع
	subsidiary U	تابع
	subservient U	تابع
	subjecting U	تابع
	adjectives U	تابع
	subordinative U	تابع
	incident U	تابع
	accessory U	تابع
	subjects U	تابع
	subsidiaries U	تابع
	subject U	تابع
	adjective U	تابع
	sidekick U	شخص تابع
	aggregate demand function U	تابع تقاضای کل
	function U	طرزکار تابع
	eigenfunction U	ویژه تابع
	single valued function U	تابع یک جوابی
	sine function U	تابع سینوسی
	single valued function U	تابع یک مقداری
	dependent U	تابع نامستقل
	single variable function U	تابع یک متغیره
	load function U	تابع بار
	step function U	تابع پلکانی
	subordinates U	تابع قراردادن
	step function U	تابع پلهای
	stress function U	تابع تنش
	subdominant U	تابع تبعی
	subsumption U	تابع [مطیع]
	subordinating U	تابع قراردادن
	state function U	تابع حالت
	demand function U	تابع تقاضا
	eigenfunction U	تابع مشخصه
	sidekicks U	شخص تابع
	standard function U	تابع استاندارد
	aggregate production function U	تابع تولید کل
	allocation function U	تابع تخصیص
	discontinuous function U	تابع ناپیوسته
	saving function U	تابع پس انداز
	dependent variable U	متغیر تابع
	recursive function U	تابع بازگشتی
	consumption function U	تابع مصرف
	density function U	تابع چگالی
	continuous function U	تابع پیوسته
	control function U	تابع کنترلی
	revenue function U	تابع درامد
	adherents U	تابع پیرو
	adherent U	تابع پیرو
	cost function U	تابع هزینه
	decreasing function U	تابع نزولی
	discriminant function U	تابع تشخیص
	functions U	طرزکار تابع
	analytical function U	تابع تحلیلی
	functioned U	طرزکار تابع
	approximating function U	تابع تقریب
	boolean function U	تابع بولی
	built in function U	تابع توکار
	characteristic function U	تابع مشخصه
	characteristic function U	ویژه تابع
	distribution function U	تابع توزیع
	characteristic function U	مشخصه تابع
	subs U	تحت تابع
	sub U	تحت تابع
	real function U	تابع حقیقی
	echelon U	ردههای تابع
	inverse function U	تابع معکوس
	inverse function U	تابع وارون
	partial function U	تابع جزئی
	partial function U	پاره تابع
	lagrangian function U	تابع لاگرانژی
	to heel U	تابع دراختیار
	of iranian nationality U	تابع ایران
	objective function U	تابع هدف
	total cost function U	تابع هزینه کل
	linear function U	تابع خطی
	intrinsic function U	تابع فطری
	integrand U	تابع زیرانتگرال
	echelons U	ردههای تابع
	impluse function U	تابع ضربهای
	increasing function U	تابع فزاینده
	increasing function U	تابع صعودی
	procedural U	استفاده از یک تابع
	input function U	تابع اولیه
	threshold function U	تابع استانهای
	partition function U	تابع تقسیم
	total function U	تابع کامل
	total revenue function U	تابع درامد کل
	accession U	تابع وصول
	wave function U	تابع موجی
	weight function U	تابع وزنی
	hypotaxis U	تابع [مطیع]
	postponement U	تابع [مطیع]
	submission U	تابع [مطیع]
	suborder U	تابع [مطیع]
	subordination U	تابع [مطیع]
	minimal function U	تابع کمین
	normal function U	تابع بهنجار
	normalized function U	تابع بهنجار
	logarithmic function U	تابع لگاریتمی
	total utility function U	تابع مطلوبیت کل
	transfer function U	تابع انتقال
	transformation function U	تابع تبدیل
	trial function U	تابع ازمایشی
	trigonometric function U	تابع مثلثاتی
	utility function U	تابع مفید
	utility function U	تابع کاربردی
	logic function U	تابع منطقی
	logical function U	تابع منطقی
	work function U	تابع کار
	integral U	تابع اولیه
	subordinated U	تابع قراردادن
	approximation function U	تابع تقریب
	preference function U	تابع رجحان
	vassals U	تابع پیرو
	vassal U	تابع پیرو
	well behaved function U	تابع خوشرفتار
	frequency dependant U	تابع فرکانس
	frequency function U	تابع بسامد
	function generator U	مولد تابع
	function invocation U	احضار تابع
	generating function U	تابع مولد
	preference function U	تابع ترجیح
	sheffer function U	تابع شفر
	subordinate U	تابع قراردادن
	supply function U	تابع عرضه
	even function U	تابع زوج
	proper function U	مشخصه تابع
	exponential function U	تابع نمائی
	exponential function U	تابع نمایی
	production function U	تابع تولید
	external function U	تابع برونی
	probability function U	تابع احتمال
	generating function U	تابع زاینده
	tax function U	تابع مالیات
	point function U	تابع نقطهای
	phi gamma function U	تابع فی- گاما
	hyperbolic function U	تابع هذلولی