English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
total function U تابع کامل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
global U تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
globally U تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
silicon U قطعه کوچک سیلکون در داخل و روی سطح ای که مدار کامل یا تابع منط قی ایجاد شده است .
search and replace U جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
Other Matches
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence U 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
completed U کامل
complete U کامل
absolutes U کامل
full U کامل
absolute U کامل
of ripe years U کامل
fullest U کامل
totalling U کامل
totalled U کامل
largest U کامل
larger U کامل
large U کامل
totals U کامل
searching U کامل
totaled U کامل
echaustive U کامل
full-fledged U کامل
totaling U کامل
completes U کامل
unabridged U کامل
full fledged U کامل
completing U کامل
empennage U دم کامل
stark U کامل
self-contained U کامل
all-out U کامل
semibreve U نت کامل
semibreves U نت کامل
unmitigated U کامل
wall-to-wall U کامل
unqualified U کامل
exact U کامل
in a entireness of state U کامل
main U کامل
saturation U کامل
exacted U کامل
exacts U کامل
starkly U کامل
starkest U کامل
starker U کامل
perfects U کامل
perfected U کامل
perfect U کامل
entire U کامل
plenary U کامل
plenaries U کامل
total U کامل
perfecting U کامل
full blown U تمام کامل
flying colors U توفیق کامل
foud royant a U سکته کامل
full annealing U بازپخت کامل
fletcherism U وجویدن کامل ان
full employment U اشتغال کامل
full annealing U کامل گداختن
hip and thigh U بطور کامل
full step U گام کامل
full command U کنترل کامل
full bodied money U پول کامل
full word U کلمه کامل
total U جمع کل کامل
full command U اداره کامل
totaling U جمع کل کامل
full justification U تطابق کامل
full load U بار کامل
full load U فرفیت کامل
full mobilization U بسیج کامل
totalled U جمع کل کامل
full production U تولید کامل
totalling U جمع کل کامل
totals U جمع کل کامل
full section U برش کامل
full speed U سرعت کامل
full step U یک قدم کامل
full frame U قاب کامل
totaled U جمع کل کامل
fixed round U فشنگ کامل
clamp U بست کامل
panoply U زره کامل
star program U برنامه کامل
accomplished U کامل شده
elaborately U بطور کامل
integer U عدد کامل
integers U عدد کامل
absolute U کامل قطعی
hot U امادگی کامل
hotter U امادگی کامل
hottest U امادگی کامل
absolutes U کامل قطعی
panoply U سلاح کامل
finishes U کامل کردن
revolution U یک دوره کامل
revolutions U یک دوره کامل
ripen U کامل شدن
ripened U کامل شدن
ripening U کامل شدن
intact U سالم کامل
ripens U کامل شدن
finish U کامل کردن
partial U نیمه کامل
detailing U شرح کامل
detail U شرح کامل
clamped U بست کامل
clamping U بست کامل
complete inventory U موجودی کامل
complete sound U فشنگ کامل
complete substitution U جانشین کامل
completely specified U با تعیین کامل
completeness check U تطبیق کامل
comprehensive insurance U بیمه کامل
conversance U اگاهی کامل
conversance U اشنایی کامل
conversancy U اگاهی کامل
conversancy U اشنایی کامل
dismounted defilade U اختفاء کامل
complete graph U گراف کامل
complete ditch U گودبرداری کامل
clamps U بست کامل
out-and-out U کامل سرتاسر
out and out U کامل سرتاسر
all in price U بهای کامل
fuller U کامل تر تمام تر
almightiness U قدرت کامل
amain U باسرعت کامل
blackbody U تابشگر کامل
hohlraum U تابشگر کامل
complementary color U رنگ کامل
complete ditch U گود کامل
empery U سلطه کامل
mature U کامل شدن
matures U کامل کردن
matures U کامل شدن
full stops U وقفه کامل
full stop U وقفه کامل
pervestigation U جستجوی کامل
U-turns U دور کامل
U-turn U دور کامل
period U جمله کامل
mature U کامل کردن
perquisition U جستجوی کامل
perfectly U بطور کامل
perfect radiator U تابنده کامل
perfect score U امتیاز کامل
perfect tense U ماضی کامل
into thin air <idiom> U بطور کامل
inside and out <idiom> U به طور کامل
to the hilt <idiom> U به طور کامل
perfecting bail competition U رقابت کامل
to the bone <idiom> U به طور کامل
hale and hearty <idiom> U درسلامتی کامل
plenarily U بطور کامل
periods U جمله کامل
complements U کامل کردن
complementing U کامل کردن
complemented U کامل کردن
totalize U کامل کردن
total score U نمره کامل
total porosity U تخلخل کامل
total charge U بارگذاری کامل
through rate U نرخ کامل
complement U کامل کردن
thoro U کامل تمام
uberrima fides U صراحت کامل
uncomplimentary U غیر کامل
changeovers U دگرگونی کامل
prepotence U قدرت کامل
prepotency U قدرت کامل
strict profile U نیمرخ کامل
changeover U دگرگونی کامل
willie waught U یک جرعه کامل
utmost good faith U با صداقت کامل
prompt radiation U تشعشع کامل
pure competition U رقابت کامل
unperfect U غیر کامل
the fullness of time U زمان کامل
total costs U هزینه کامل
hunky dory U بارضایت کامل
roundest U کامل کردن
round U کامل کردن
total system U سیستم کامل
orbicular U مدور کامل
overall costs U هزینه کامل
overall safety U ایمنی کامل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com