Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vassal
U
تابع پیرو
vassals
U
تابع پیرو
adherent
U
تابع پیرو
adherents
U
تابع پیرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
governmentalize
U
پیرو و تابع قانون کردن
Other Matches
nest
U
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests
U
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence
U
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubbed
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries
U
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library
U
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
slaving
U
پیرو
slaves
U
پیرو
to heel
U
پیرو
pursuant
U
پیرو
slaved
U
پیرو
satellite
U
پیرو
slave
U
پیرو
satellites
U
پیرو
follwer
U
پیرو
cohorts
U
پیرو
sequacious
U
پیرو
succedaneous
U
پیرو
henchmen
U
پیرو
sequent
U
پیرو
sequela
U
پیرو
secondary planet
U
پیرو
thereinafter
U
پیرو ان
cohort
U
پیرو
followers
U
پیرو
henchman
U
پیرو
follower
U
پیرو
true-blue
U
پیرو متعصب
leninist
U
پیرو لنین
disciple
U
پیرو هواخواه
law-abiding
U
پیرو قانون
succedent
U
پیرو متعاقب
sidekicks
U
ادم پیرو
obedient to the law
U
پیرو قانون
satellite processor
U
پردازشگر پیرو
rightteous
U
پیرو شریعت
shiite
U
پیرو شیعه
platonist
U
پیرو افلاطون
sidekick
U
ادم پیرو
platonic
U
پیرو افلاطون
disciples
U
پیرو هواخواه
faddish
U
پیرو مد زودگذر
socratic
U
پیرو حکمت سقراط
episcopalians
U
پیرو کلیسای اسقفی
sunnite
U
پیرو مذهب سنت
conservatives
U
پیرو سنت قدیم
shia
U
پیرو مذهب شیعه
episcopalian
U
پیرو کلیسای اسقفی
wagnerite
U
پیرو واگنرموسیقیدان المانی
wagnerian
U
پیرو واگنرموسیقیدان المانی
partizan
U
حامی پیرو متعصب
shiite
U
پیرو مذهب شیعه
pragmatist
U
پیرو فلسفه عملی
classical
U
پیرو سبکهای باستانی
realists
U
پیرو مکتب realism
stoic
U
پیرو فلسفه رواقیون
stoical
U
پیرو فلسفه رواقیون
epicure
U
پیرو عقیده اپیکور
realist
U
پیرو مکتب realism
religionist
U
پیرو متعصب دین
dialectician
U
پیرو منطق استدلالی
partisan
U
حامی پیرو متعصب
epicures
U
پیرو عقیده اپیکور
slave mode
U
حالت پیرو یا برده
conservative
U
پیرو سنت قدیم
master slave system
U
سیستم راهبر پیرو
partisans
U
حامی پیرو متعصب
wesleyan
U
پیرو جان وسلی
rabbinist
U
پیرو خاخام هایاعلمای یهود
sensuously
U
پیرو محسوسات ولذات نفسانی
to be at the foot of any one
پیرو یا شاگرد کسی بودن
followers
U
پیرو مذهب شیعه مقلد
manichaean
U
پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
sensualist
U
پیرو هوای نفس واحساس
follower
U
پیرو مذهب شیعه مقلد
sensuous
U
پیرو محسوسات ولذات نفسانی
to lead away
U
پیرو خود کردن کشیدن
manichee
U
پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
kantian
U
وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
manichean
U
پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
atistotelian
U
وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
malthusian
U
پیرو عقیده توماس مالتوس
pythagorean
U
پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
major party
U
حزب سیاسی پیرو درانتخابات
traditionalists
U
پیرو روایات وسنن سنت گرای
cynics
U
بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
cynic
U
بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
platonize
U
پیرو فلسفه ایده الی شدن
traditionalist
U
پیرو روایات وسنن سنت گرای
drum majorette
U
زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
schoolastic
U
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
pindaric
U
پیرو سبک مغلق نویسی شاعریونانی موسوم به
shavian
U
پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
stalinize
U
کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
schoolman
U
پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
re-entry
U
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry
U
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
evangelic
U
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical
U
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
sunni
U
اهل سنت پیرو مذهب سنت
adjective
U
تابع
submission
U
تابع
subject
U
تابع
subsidiaries
U
تابع
adjectives
U
تابع
dependants
U
تابع
dependant
U
تابع
accessory
U
تابع
tributary
U
تابع
apanage
U
تابع
dependent
U
تابع
tributaries
U
تابع
subjected
U
تابع
subjecting
U
تابع
amenable
U
تابع
incidents
U
تابع
subsidiary
U
تابع
citizens
U
تابع
citizen
U
تابع
sequela
U
تابع
subservient
U
تابع
servitor
U
تابع
follwer
U
تابع
function code
U
کد تابع
function generator
U
تابع زا
subjects
U
تابع
sequent
U
تابع
subordinative
U
تابع
functioned
U
تابع
ancillary
U
تابع
function
U
تابع
subordinating
U
تابع
subordinates
U
تابع
subordinate
U
تابع
subordinated
U
تابع
incident
U
تابع
passives
U
تابع
passive
U
تابع
functions
U
تابع
suffragan
U
تابع
subaltern
U
تابع
subalterns
U
تابع
increasing function
U
تابع فزاینده
function generator
U
مولد تابع
function invocation
U
احضار تابع
frequency function
U
تابع بسامد
frequency dependant
U
تابع فرکانس
procedural
U
استفاده از یک تابع
impluse function
U
تابع ضربهای
impedance function
U
تابع امپدانس
generating function
U
تابع زاینده
gibbs function
U
تابع گیبس
hamiltonian function
U
تابع هامیلتونی
hamiltonian function
U
تابع هامیلتون
generating function
U
تابع مولد
hyperbolic function
U
تابع هذلولی
input function
U
تابع اولیه
intrinsic function
U
تابع فطری
minimal function
U
تابع کمین
work function
U
تابع کار
partition function
U
تابع تقسیم
integral
U
تابع اولیه
function
تابع
[ریاضی]
logical function
U
تابع منطقی
logic function
U
تابع منطقی
logarithmic function
U
تابع لگاریتمی
load function
U
تابع بار
linear function
U
تابع خطی
lagrangian function
U
تابع لاگرانژی
inverse function
U
تابع وارون
inverse function
U
تابع معکوس
normal function
U
تابع بهنجار
external function
U
تابع برونی
subordination
U
تابع
[مطیع]
boolean function
U
تابع بولی
built in function
U
تابع توکار
hypotaxis
U
تابع
[مطیع]
characteristic function
U
تابع مشخصه
characteristic function
U
ویژه تابع
postponement
U
تابع
[مطیع]
approximation function
U
تابع تقریب
aggregate demand function
U
تابع تقاضای کل
suborder
U
تابع
[مطیع]
dependent
U
تابع نامستقل
aggregate production function
U
تابع تولید کل
allocation function
U
تابع تخصیص
analytical function
U
تابع تحلیلی
submission
U
تابع
[مطیع]
approximating function
U
تابع تقریب
accession
U
تابع وصول
characteristic function
U
مشخصه تابع
consumption function
U
تابع مصرف
eigenfunction
U
ویژه تابع
eigenfunction
U
تابع مشخصه
elementary function
U
تابع ابتدایی
even function
U
تابع زوج
increasing function
U
تابع صعودی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com