English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inverse function U تابع معکوس
inverse U تابع معکوس [ریاضی]
inverse function U تابع معکوس [ریاضی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
Other Matches
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence U 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
countering U معکوس
converse U معکوس
conversed U :معکوس
conversed U معکوس
converses U :معکوس
conversing U :معکوس
counter U معکوس
conversing U معکوس
countered U معکوس
obverse U معکوس
converses U معکوس
upside down U معکوس
convert U معکوس
converted U معکوس
converting U معکوس
converts U معکوس
reversion U معکوس
reversible U معکوس
conversely U معکوس
vice versa U معکوس
reverses U معکوس
converse U :معکوس
contrary U معکوس
inverse U معکوس
reciprocal U معکوس
reversing U معکوس
reversals U معکوس
negatives U معکوس
negative U معکوس
reverse U معکوس
reversed U معکوس
reversal U معکوس
feedback U تزویج معکوس
lateral inversion U معکوس جانبی
opposites U روبرو معکوس
reversing U معکوس کننده
opposite U روبرو معکوس
invertible U معکوس شدنی
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
reversing U معکوس کردن
countdowns U شمارش معکوس
negative caster U گردش معکوس
back conductance U برقرسانایی معکوس
back formation U اشتقاق معکوس
reverse gear U دنده معکوس
mirroring U معکوس نمودن
back splice U پیوند معکوس
inverse U واژگونه معکوس
inverse voltage U ولتاژ معکوس
invert matrix U ماتریس معکوس
invert suger U قند معکوس
inverted file U فایل معکوس
negative relation U رابطه معکوس
negative correlation U همبستگی معکوس
conversely U بطور معکوس
inverse relationship U ارتباط معکوس
obcordate U قلبی معکوس
reverse gears U دنده معکوس
inverted opening U گشایش معکوس
inverted structure U ساختار معکوس
obversion U استنتاج معکوس
inverse feedback U واخوراند معکوس
countdown U شمارش معکوس
retroaction U عمل معکوس
set back U معکوس پس زدن
reciprocal U معکوس دوجانبه
reciprocal U متقابل معکوس
inverse ratio U نسبت معکوس
backset U معکوس وارونه
reversed U معکوس کردن
reverse U معکوس کننده
indian in reverse U هندی معکوس
reverses U معکوس کردن
reverse U معکوس کردن
reverse slope U شیب معکوس
reverse speed U سرعت معکوس
switcheroo U عمل معکوس
reverses U معکوس کننده
reverse thrust U تراست معکوس
reverse video U ویدئوی معکوس
reversed U معکوس کننده
back up U معکوس ریختن
dis- U معکوس کردن
back resistance U مقاومت معکوس
reverse osmosis U اسمز معکوس
reverse bias U پیشقدر معکوس
reverse bias U تغذیه معکوس
reversal process U جریان معکوس
reversal film U فیلم معکوس
inverter U معکوس کننده
reverse polarity U پلاریته معکوس
reverse current U جریان معکوس
reverse control U کنترل معکوس
reversion U معکوس کردن
draw back U کشیدن معکوس
back-up U معکوس ریختن
reverse pitch U گام معکوس
couple back U معکوس تزویج شدن
reverse current circuit breaker U مدارشکن جریان معکوس
complemented U معکوس یک عدد دودویی
complementing U معکوس یک عدد دودویی
complements U معکوس یک عدد دودویی
backfire U نتیجه معکوس گرفتن
double quartan fever U نوبه ربع معکوس
king's indian in reverse U هندی شاه معکوس
de- U معکوس عمل کردن
backfired U نتیجه معکوس گرفتن
backfiring U نتیجه معکوس گرفتن
inverted file U فایل معکوس شده
What invert sugar U قند معکوس چیست
back turns of armature U سیمپیچی معکوس ارمیچر
backfires U نتیجه معکوس گرفتن
back titration U تیتر کردن معکوس
shift the rudder U معکوس کردن سکان
retrogresses U ترقی معکوس کردن
inverse electrode current U جریان الکتردی معکوس
one's complement U معکوس یک عدد دودویی
initial inverse voltage U ولتاژ معکوس نخستین
inverse current U جریان ولتاژ معکوس
retrogress U ترقی معکوس کردن
retrogressing U ترقی معکوس کردن
retrogressed U ترقی معکوس کردن
retroact U عمل معکوس کردن
obvert U نتیجه معکوس گرفتن از
reverse flow regin U ناحیه جریان معکوس
reversed battery plate U صفحه باتری معکوس
inverting circuit U مدار معکوس کننده
reverse video U صفحه نمایش معکوس
complement U معکوس یک عدد دودویی
high back resistance diode U دیود با مقاومت معکوس زیاد
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
peak inverse anode voltage U اوج ولتاژ اندی معکوس
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
reverse polish notation U نشان گذاری لهستانی معکوس
backtracking U عمل پیمایش معکوس یک لیست
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
high back resistance diode U دیود با مفاومت معکوس بالا
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
count down U از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverts U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
invert U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
reversed rolling moment U گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
aerodynamic blockage thrust reverser U وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator U دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
mesfet U دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
suffragan U تابع
function generator U تابع زا
tributary U تابع
subservient U تابع
dependent U تابع
servitor U تابع
sequent U تابع
sequela U تابع
subordinative U تابع
subsidiaries U تابع
ancillary U تابع
subaltern U تابع
function code U کد تابع
tributaries U تابع
follwer U تابع
subject U تابع
subjected U تابع
adjective U تابع
adjectives U تابع
subjecting U تابع
accessory U تابع
subjects U تابع
submission U تابع
citizen U تابع
citizens U تابع
amenable U تابع
subsidiary U تابع
incident U تابع
incidents U تابع
dependant U تابع
function U تابع
functioned U تابع
functions U تابع
subordinating U تابع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com