English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
discriminant function U تابع تشخیص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
auto U تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
autos U تابع تشخیص صحت خودکار پس از ضبط داده
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
multiple discriminant function U تابع تشخیص چند متغیری
Other Matches
nest U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests U 1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
equivalence U 1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
library U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
libraries U تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbed U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs U تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
specification U تشخیص
denotation U تشخیص
assessments U تشخیص
contradistinction U تشخیص
percipience U حس تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
assessment U تشخیص
discretion U تشخیص
indistinctively U بی تشخیص
diagnosis U تشخیص
diagnostics U تشخیص ها
diagnoses U تشخیص
diagnostic U تشخیص
distinction U تشخیص
discernment U تشخیص
distinctions U تشخیص
handwriting recognition U تشخیص دست خط
differentiable U تشخیص پذیر
pattern recognition U تشخیص الگو
pattern recognitation U تشخیص الگو
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
sensibilities U حس تشخیص دقت
fault datagnosis U تشخیص عیب
sensibility U حس تشخیص دقت
psychodiagnosis U تشخیص روانی
spotting U تشخیص دادن
error detecting code U کد تشخیص خطا
identification U تشخیص هویت
differential U تشخیص دهنده
recognizing U تشخیص دادن
distinct U قابل تشخیص
spots U تشخیص دادن
spot U تشخیص دادن
corrective maintenance U عمل تشخیص
recognises U تشخیص دادن
recognising U تشخیص دادن
recognize U تشخیص دادن
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
recognizably U قابل تشخیص
recognizable U قابل تشخیص
recognizes U تشخیص دادن
differentials U تشخیص دهنده
discernible U قابل تشخیص
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
blind diagnosis U تشخیص بی نام
diagnose U تشخیص دادن
diagnostically U ازراه تشخیص
descry U تشخیص دادن
designator code U کد تشخیص یکان
diacritic U نشان تشخیص
diacritical U نشان تشخیص
diacritical marks U نشان تشخیص
indiscrete U غیرقابل تشخیص
indiscrimination U عدم تشخیص
identified U تشخیص دادن
identifies U تشخیص دادن
identify U تشخیص دادن
identifying U تشخیص دادن
diagnosed U تشخیص دادن
diagnosing U تشخیص دادن
diagnostics U شیوههای تشخیص
carrier detect U تشخیص حامل
character recognition U تشخیص کاراکتر
coefficient of determination U ضریب تشخیص
collision detection U تشخیص تصادم
visual identification U تشخیص بصری
judiciously U از روی تشخیص
resolution U قدرت تشخیص
identification signs U علائم تشخیص
resolutions U قدرت تشخیص
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
differential diagnosis U تشخیص افتراقی
diagnostic test U تست تشخیص
diagnostic routine U روال تشخیص
indiscreet U فاقد حس تشخیص
vertification of debts U تشخیص مطالبات
espy U تشخیص دادن
discriminately U از روی تشخیص
espies U تشخیص دادن
sensed U حس تشخیص مفهوم
senses U حس تشخیص مفهوم
espied U تشخیص دادن
assessing U تشخیص دادن
assesses U تشخیص دادن
orientation U تشخیص موقعیت
discern U تشخیص دادن
to know right from wrong U تشخیص دادن
Diagnosis. U تشخیص بیماری
verification of debt U تشخیص مطالبات
voice recognition U تشخیص صوتی
voice recognition U تشخیص صدا
recognition U تشخیص بازشناخت
vision recognition U تشخیص بصری
distinguishing U تشخیص دهنده
espying U تشخیص دادن
assessed U تشخیص دادن
discerns U تشخیص دادن
Power of distiction. U قوه تشخیص
discerned U تشخیص دادن
diagnoses U تشخیص عیب
diagnoses U تشخیص ناخوشی
diagnosis U تشخیص ناخوشی
speech recogintion U تشخیص گفتار
speech recogintion U تشخیص کلام
make out <idiom> U تشخیص دادن
diagnosis U تشخیص عیب
assess U تشخیص دادن
flair U قوه تشخیص
sense U حس تشخیص مفهوم
see-through U خوب تشخیص دادن
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
see through U خوب تشخیص دادن
to distinguish oneself [by] U خود را تشخیص دادن [با]
eye U دیدخوب با تشخیص مسافت
identification zone U منطقه تشخیص هدف
indiscernible able U غیر قابل تشخیص
diagnostic routine U برنامه تشخیص عیب
diagnostician U تشخیص دهندهء مرض
diagnostician U متخصص تشخیص مرض
tell apart <idiom> U تشخیص تا کس یادو چیز
indistinguishably U بطور غیرقابل تشخیص
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
optical recognition device U دستگاه تشخیص نوری
eying U دیدخوب با تشخیص مسافت
finds U جستن تشخیص دادن
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
fault diagnosis U تشخیص نقص فنی
electrodiagnosis U تشخیص با دستگاههای برقی
detection U عمل تشخیص چیزی
hottest U تشخیص و ترمیم خطا
spotting U تشخیص محل گلوله
find U جستن تشخیص دادن
eyes U دیدخوب با تشخیص مسافت
prognostications U تشخیص قبلی مرض
ocr U تشخیص کاراکترهای نوری
eyeing U دیدخوب با تشخیص مسافت
cess U تشخیص وتعیین مالیات
hot U تشخیص و ترمیم خطا
hotter U تشخیص و ترمیم خطا
psychodiagnostics U ابزارهای تشخیص روانی
prognostication U تشخیص قبلی مرض
prognosticator U تشخیص دهنده قبلی مرض
differentiable U قابل تشخیص فرق گذاشتنی
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
distinguish U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
distinguishes U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
to discern someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
identification zone U منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
frequency discriminator U دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
prognosticate U تشخیص دادن قبلی مرض
to make out someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
monroe diagnostic reading test U ازمون تشخیص خواندن مونرو
detectors U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
tell U تشخیص دادن فرق گذاردن
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
logic seeking U دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
computer assisted diagnosis U تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
overhead U بیت تشخیص خطا در ارسال
colourblindness U فقدان قوه تشخیص رنگ
tells U تشخیص دادن فرق گذاردن
wake light U چراغ تشخیص خط حرکت ناو
telling-off U تشخیص دادن فرق گذاردن
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
diagnostic routine U روش تشخیص معایب در اثرازمایش
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
identifies U مربوط کردن تشخیص دادن
identifying U مربوط کردن تشخیص دادن
identify U مربوط کردن تشخیص دادن
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
detector U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
adjectives U تابع
function U تابع
accessory U تابع
adjective U تابع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com