English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visible radiation U تابش مرئی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
light U چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lighted U چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lightest U چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
visible U مرئی
visible balance U تراز مرئی
visible horizon U افق مرئی
visible light U نور مرئی
visible radiation U طیف مرئی
visible setting U غروب مرئی
visible spectrum U طیف مرئی
contour U محیط مرئی
visibles U کالاهای مرئی
tangible benefits U منافع مرئی
sight glass U شیشه مرئی
visible U مرئی اشکار
spectral characteristic U مشخصه مرئی
visible rising U طلوع مرئی
tangible assets U دارائی مرئی
tangible assets U دارائیهای مرئی
visibles U اقلام مرئی تجارت
spectral sensitivity characteristic U مشخصه حساسیت مرئی
invisible U ناپدید غیر مرئی
selenocentric U مرئی از مرکز ماه
visualization U مرئی ساختن سیال
on screen formating U قالب بندی مرئی
video U فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
formwork exposed U قالب بندی سطوح مرئی
videoed U فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videos U فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoing U فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
vortex trail U دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
photovoltaic cell U مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
glows U تابش
brilliance U تابش
shines U تابش
glow U تابش
irradiation U تابش
shine U تابش
radioactivity U تابش
glowed U تابش
phosphorogenic U تابش زا
isodose U هم تابش
fulgency U تابش
erythema U تابش
eradiation U تابش
effulgence U تابش
effulge U تابش
coruscation U تابش
radiational U تابش
total radiation U تابش کل
radiation of heat U تابش
glint U تابش
glitter U تابش
emission U تابش
glittered U تابش
emissions U تابش
lustre U تابش
glints U تابش
radiation U تابش
glinting U تابش
glinted U تابش
glitters U تابش
energy radiation U تابش انرژی
thermal emission U تابش حرارتی
thermal radiation U تابش حرارتی
incidence angle U زاویه تابش
exciting radiation U تابش برانگیزاننده
plane of incidence U صفحه تابش
heat radiation U تابش گرما
irradiancy U درخشندگی تابش
lustreer U تابش فروزندگی
solarization U تابش افتاب
radiometer U تابش سنج
radiation pattern U الگوی تابش
radiation loss U گمگشتگی تابش
sunshine U تابش افتاب
radiation laws U قوانین تابش
radiation intensity U شدت تابش
radiation hazard U گزند تابش
radiation field U میدان تابش
radiation efficiency U راندمان تابش
radiation density U تراکم تابش
radiant intensity U شدت تابش
polarized radiation U تابش قطبیده
incidence plane U صفحه تابش
radiation constants U ثابتهای تابش
soft radiation U تابش نرم
emissivity U تابش نسبی
spectrum U گستره تابش
angle of incidence U زاویه تابش
flash U تابش انی
flashed U تابش انی
flashes U تابش انی
sheen U تابش برق
soaking U تابش متعادل
irradiate U تابش دادن
irradiance U درخشندگی تابش
irradiated U تابش دادن
irradiates U تابش دادن
irradiation U تابش دهی
irradiating U تابش دادن
cosmic rays U تابش کیهانی
wave radiation U تابش موج
shines U فروغ تابش
shine U فروغ تابش
fluorescence U تابش ماهتابی
cosmic radiation U تابش کیهانی
black light U تابش فرابنفش
ultraviolet radiation U تابش فرابنفش
bolometri U تابش سنجی
annihilation radiation U تابش نابودی
anneal U پخت تابش
primary cosmic rays U تابش کیهانی
angle of reflection U زاویه تابش
background radiation U تابش زمینه
electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی
candescent U تابش یاگرما
actinism U خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
radiation of heat U انتقال گرمابوسیله تابش
glows U التهاب تابش گداختگی
glowed U التهاب تابش گداختگی
glow U التهاب تابش گداختگی
flames U مشتعل شدن تابش
flame U مشتعل شدن تابش
kirchhoff radiation law U قانون تابش کیرشهف
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
near ultraviolet radiation U تابش فرابنفش نزدیک
net radiation factor U ضریب تابش خالص
opalescence U تابش قوس و قزحی
ionizing radiation U تابش یون ساز
ionizing radiation U تابش یونیزه کننده
planck's radiation law U قانون تابش پلانک
bolometric magnitude U قدر تابش سنجی
blackbody radiation U تابش جسم سیاه
hard radiation U تابش یا پرتو سخت
polarized electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی قطبیده
dazzles U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzle U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled U تابش یا روشنی خیره کننده
accidentalism U اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
radioactive U پرتو افشان تابش دار
glared U تابش خیره کننده تشعشع
photon U تنها یک الکترون تابش شود
glare U تابش خیره کننده تشعشع
dazzling U تابش یا روشنی خیره کننده
glares U تابش خیره کننده تشعشع
roentgen U واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
thermionic U مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
sunlight U تابش افتاب انعکاس نور خورشید
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
roentgenography U عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
radiation cooling U سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
delayed neutrons U نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
footcandle U واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
luminescence U پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] U لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
roentgenogram U عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
photoemissive U مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
airglow U روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
phototude U لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
wein law U طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
lasers U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
laser U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
rem U مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
black body radiation U تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com