Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
haul defilade
U
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
take cover
U
حفاظ گرفتن
hull down
U
قرار دادن تانک تالوله پشت حفاظ
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymie
U
قرار گرفتن
lie
U
قرار گرفتن
stand
U
قرار گرفتن
stymieing
U
قرار گرفتن
lied
U
قرار گرفتن
stymied
U
قرار گرفتن
stymies
U
قرار گرفتن
lies
U
قرار گرفتن
pews
U
درنیمکت قرار گرفتن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
pew
U
درنیمکت قرار گرفتن
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
grades
U
در پایهای قرار گرفتن
grade
U
در پایهای قرار گرفتن
heel
در پاشنه قرار گرفتن
colocate
U
کنار هم قرار گرفتن
to receive attantion
U
مورد توجه قرار گرفتن
bears
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
bear
U
درسمت قرار گرفتن در سمت
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
emotionalize
U
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
equitant
U
رویهم قرار گرفتن برگها
bearing direction
U
جهت قرار گرفتن یاطاقان
poise of head
U
وضع قرار گرفتن سر روی تن
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
thermal exposure
U
در معرض حرارت قرار گرفتن
target pattern
U
شکل قرار گرفتن هدف
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
attitudes
U
حالت قرار گرفتن رفتار
alignments
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
snug
U
بطور دنج قرار گرفتن
alignments
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
in one's good books (graces)
<idiom>
U
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
feel the pinch
<idiom>
U
در تنگنای مالی قرار گرفتن
attitude
U
حالت قرار گرفتن رفتار
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
alignment
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment
U
قرار گرفتن مناسب در صفحه
averages
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifle
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
luggage compartment
U
محل قرار گرفتن جامه دان
trifles
U
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
venation
U
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
in situ
U
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
take cover
U
پشت جان پناه قرار گرفتن
format
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
overlap
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlapped
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlaps
U
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
averaged
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
formats
U
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
average
U
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
superimposing
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
succeeded
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeds
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
disposure
U
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
battery groung pattern
U
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
succeed
U
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
pillows
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillow
U
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
superimposes
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
unwarned exposed
U
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
superimpose
U
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
chop
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
chopped
U
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
exposure
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposures
U
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quiver
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivered
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivering
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivers
U
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
cardinal points effect
U
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
U
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligns
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
U
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
sprocket holes
U
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
cover off
U
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
lool
U
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
coverings
U
حفاظ
shelterless
U
بی حفاظ
bleakly
U
بی حفاظ
protected
U
در حفاظ
mantelet
U
حفاظ
bleakest
U
بی حفاظ
coverture
U
حفاظ
covers
U
حفاظ
cover
U
حفاظ
umbrellas
U
حفاظ
unsheltered
<adj.>
U
بی حفاظ
bleak
U
بی حفاظ
bleaker
U
بی حفاظ
sconce
U
حفاظ
awning
U
حفاظ
safeguarding
U
حفاظ
disposed
U
بی حفاظ
safeguarded
U
حفاظ
safeguard
U
حفاظ
shelter
U
حفاظ
sheltered
U
حفاظ
sheltering
U
حفاظ
safeguards
U
حفاظ
shelters
U
حفاظ
umbrella
U
حفاظ
awnings
U
حفاظ
shielding
U
حفاظ کشیدن
defilade
U
حفاظ مانع
exposing
U
بی حفاظ گذاردن
magnetic screen
U
حفاظ مغناطیسی
exposes
U
بی حفاظ گذاردن
expose
U
بی حفاظ گذاردن
biological shield
U
حفاظ زیستی
guardrail
U
سیم حفاظ
metal conduit
U
لوله حفاظ
snow fence
U
حفاظ برف
magnetic shield
U
حفاظ مغناطیسی
soft missile base
U
سکوی بی حفاظ
dunnage
U
حفاظ کالاها
fender
U
نرده حفاظ
overhead cover
U
حفاظ بالای سر
heat shield
U
حفاظ حرارتی
sight defilade
U
حفاظ مگسک
spillway apron
U
فرش حفاظ
shelterer
U
دارای حفاظ
protective cover
U
روپوش حفاظ
conduits
U
لوله حفاظ
protective plating
U
حفاظ فلزی
hangar
U
پناهنگاه حفاظ
magnet keeper
U
حفاظ اهنربا
keeper of magnet
U
حفاظ اهنربا
hangars
U
پناهنگاه حفاظ
conduit
U
لوله حفاظ
rigid metal conduit
U
لوله حفاظ سخت
conduit bushing adapter
U
تبدیل لوله حفاظ
fiber conduit
U
لوله حفاظ فیبری
shells
U
عامل محافظ حفاظ
conduit elbow
U
زانویی لوله حفاظ
shield
U
حفاظ پوشش محافظ
shell
U
عامل محافظ حفاظ
screens
U
دیوار تخته حفاظ
depth charge armor
U
حفاظ بمب زیرابی
hang up
<idiom>
U
حفاظ ،محکم کردن
scabbards
U
حفاظ غلاف کردن
flexible conduit
U
لوله حفاظ نرم
screening, screenings
U
دیوار تخته حفاظ
shields
U
حفاظ پوشش محافظ
flexible metal conduit
U
لوله حفاظ خرطومی
hull down
U
بدنه پشت حفاظ
facadism
U
حفاظ جلو ساختمان
screened
U
دیوار تخته حفاظ
screen
U
دیوار تخته حفاظ
armor plate
U
حفاظ یا پوشش زرهی
magnetic screening effect
U
اثر حفاظ مغناطیسی
shields
U
حفاظ پیدا کردن
shield
U
حفاظ پیدا کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com