Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 314 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ineffective
U
بی نتیجه
inconclusive
U
بی نتیجه
indeterminate
U
بی نتیجه
abortive
U
بی نتیجه
frustrated
U
بی نتیجه
ineffectual
U
بی نتیجه
effectless
U
بی نتیجه
inconsecutive
U
بی نتیجه
inconseqential
U
بی نتیجه
inconsequent
U
بی نتیجه
ineffetual
U
بی نتیجه
issueless
U
بی نتیجه
of no issue
U
بی نتیجه
to no purpose
U
بی نتیجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
redundancies
U
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy
U
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
rest
U
نتیجه
rests
U
نتیجه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
baffle
U
دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffled
U
دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffles
U
دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
baffling
U
دستپاچه کردن بی نتیجه کردن
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
voice
U
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voices
U
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
voicing
U
تولید صدا مشابه صوت انسان که نتیجه سنتز صدا است
period
U
نتیجه غایی
periods
U
نتیجه غایی
gather
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
gathered
U
نتیجه گرفتن استباط کردن
flight
U
بهترین نتیجه دور مقدماتی
logic
U
سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
arithmetic
U
عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
complete
U
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completed
U
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completes
U
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
completing
U
عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
abort
U
بی نتیجه ماندن
aborted
U
بی نتیجه ماندن
aborting
U
بی نتیجه ماندن
aborts
U
بی نتیجه ماندن
status
U
یک بیت در کلمه که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت و نتیجه یک عملیات است
complement
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complemented
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complements
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
effective
U
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
syntheses
U
نتیجه گیری
synthesis
U
نتیجه گیری
miscarries
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarry
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarrying
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
time
U
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
time
U
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
timed
U
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
timed
U
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
times
U
روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
times
U
تا نتیجه در صفحه فاهر شود.2-سرعتی که سیستم به درخواستی پاسخ میدهد
success
U
پیروزی نتیجه
successes
U
پیروزی نتیجه
non sequitur
U
نتیجه کاذب
non sequiturs
U
نتیجه کاذب
multiple
U
نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
branch
U
جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branches
U
جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
flag
U
نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flag
U
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
flags
U
نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flags
U
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
resolution
U
نتیجه ثبات قدم
resolutions
U
نتیجه ثبات قدم
conclusion
U
انجام نتیجه
conclusion
U
نتیجه
conclusion
U
نتیجه گیری
conclusions
U
انجام نتیجه
conclusions
U
نتیجه
conclusions
U
نتیجه گیری
intervention
U
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions
U
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
carried
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carries
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
check
U
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checked
U
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checks
U
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
deterministic
U
نتیجه فرآیند که بستگی به موقعیتهای اولیه ورودی ها دارد
zero
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeroes
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeros
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
calculate
U
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculated
U
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
calculates
U
فیلدی در یک رکورد پایگاه داده ها که حاوی نتیجه محاسبه انجام شده روی سایر فیلدهاست
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
growth
U
نتیجه
growths
U
نتیجه
as
U
نظر باینکه در نتیجه
derive
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
derives
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
deriving
U
نتیجه گرفتن مشتق شدن
coherent
U
دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
deduction
U
استنتاج نتیجه گیری
function
U
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functioned
U
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functions
U
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
cell
U
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cells
U
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
case
U
رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
cases
U
رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
hatch
U
نتیجه خط انداختن
Other Matches
It wI'll eventually pay off.
U
با لاخره نتیجه خواهد رسید (نتیجه می دهد )
to be a foregone conclusion
<idiom>
U
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
foregone conclusion
U
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
product
U
نتیجه
outcome
U
نتیجه
resulting
U
نتیجه
products
U
نتیجه
run into
<idiom>
U
نتیجه
thanks to.....
U
در نتیجه
payoffs
U
نتیجه
afterclap
U
نتیجه
payoff
U
نتیجه
thanks
U
در نتیجه
resulted
U
نتیجه
affect
U
نتیجه
inference
U
نتیجه
affects
U
نتیجه
consequent
U
نتیجه
effect
U
نتیجه
effected
U
نتیجه
inferences
U
نتیجه
outgrowth
U
نتیجه
result
U
نتیجه
outcomes
U
نتیجه
whereupon
U
که در نتیجه ان
effecting
U
نتیجه
consequences
U
نتیجه
harvest
U
نتیجه
outgrwth
U
نتیجه
decisions
U
نتیجه
decision
U
نتیجه
harvested
U
نتیجه
in the sequel
U
در نتیجه
harvests
U
نتیجه
eduction
U
نتیجه
educt
U
نتیجه
resultful
U
پر نتیجه
upshot
U
نتیجه
consequence
U
نتیجه
sequitur
U
نتیجه
sequela
U
نتیجه
sequent
U
نتیجه
ultimaratio
U
نتیجه غایی
consequences
U
نتیجه منطقی
wrap up
U
به نتیجه رسیدن
consequence
U
نتیجه منطقی
without result
U
بی نتیجه بیهوده
It is absolutely useless . It is a waste of time .
U
بی نتیجه است
sequels
U
نتیجه پایان
sequel
U
نتیجه پایان
void result
U
نتیجه بی اعتبار
computations
U
نتیجه محاسبه
deduce
U
نتیجه گرفتن
deduced
U
نتیجه گرفتن
deduces
U
نتیجه گرفتن
void result
U
نتیجه باطل
deducing
U
نتیجه گرفتن
computation
U
نتیجه محاسبه
side effect
U
نتیجه جانبی
illiative
U
حاکی از نتیجه
evidentiary effect
U
نتیجه مشهود
resultful
U
نتیجه بخش
consecution
U
نتیجه منطقی
condition of subsequent events
U
شرط نتیجه
condition of corollary
U
شرط نتیجه
concluder
U
نتیجه گیرنده
cheating does not prosper
U
تقلب نتیجه
call by result
U
فراخوانی با نتیجه
subsumption
U
نتیجه گیری
by product
U
نتیجه فرعی
blind search
U
جیستجوی بی نتیجه
put through
U
به نتیجه رساندن
fall through
U
به نتیجه نرسیدن
illative
U
نتیجه رسان
net reaction
U
واکنش نتیجه
net result
U
نتیجه نهایی
hereon
U
در نتیجه این
fruitlessly
U
بدون نتیجه
perficient
U
نتیجه بخش
foregone conclusion
U
نتیجه نابهنگام
fine drawn
U
نتیجه ورزش
final result
U
نتیجه نهایی
fetch up
U
به نتیجه رسیدن
test announcement
U
نتیجه ازمایش
the long and the short of it
<idiom>
نتیجه کلی
corollary
U
نتیجه فرعی
corollaries
U
نتیجه فرع
corollaries
U
نتیجه فرعی
to fall through
U
به نتیجه نرسیدن
to fall to the ground
U
به نتیجه نرسیدن
printouts
U
نتیجه چاپی
printout
U
نتیجه چاپی
consequent
U
نتیجه بخش
side-effects
U
نتیجه جانبی
corollary
U
نتیجه فرع
to effectuate a conclusion
U
نتیجه دادن
to be dashed to the ground
U
به نتیجه نرسیدن
to bring to an issve
U
به نتیجه رساندن
to came a howler
U
به نتیجه نرسیدن
to come a mucker
U
به نتیجه نرسیدن
to come to grief
U
به نتیجه نرسیدن
to drawa conclusion
U
نتیجه گرفتن
to pull a result
U
نتیجه گرفتن
fruitlessness
U
عدم نتیجه
thwarted
U
بی نتیجه گذاردن
thwart
U
بی نتیجه گذاردن
vainly
U
بدون نتیجه
side-effect
U
نتیجه جانبی
at
U
در نتیجه بر حسب
search result
U
نتیجه جستجو
negotiation result
U
نتیجه مذاکرات
hatches
U
نتیجه خط انداختن
hatched
U
نتیجه خط انداختن
issue
[outcome]
U
نتیجه
[بحثی ]
result of the negotiations
U
نتیجه مذاکرات
negotiation outcome
U
نتیجه مذاکرات
adverse reaction
U
نتیجه جانبی
by-effect
U
نتیجه جانبی
byeffect
U
نتیجه جانبی
fall-out
[side effect]
U
نتیجه جانبی
spillover effect
U
نتیجه جانبی
secondary effect
U
نتیجه جانبی
generalizations
U
نتیجه کلی
knock one's head against the wall
<idiom>
U
کاربی نتیجه
denouement
U
نتیجه نمایش
denouements
U
نتیجه نمایش
talk out of
<idiom>
U
به نتیجه نرسیدن
generalization
U
نتیجه کلی
generalisations
U
نتیجه کلی
dTnouements
U
نتیجه نمایش
issues
U
نتیجه بحث
issued
U
نتیجه بحث
hard and fast rule
<idiom>
U
نتیجه ماندگار
issue
U
نتیجه بحث
turn out
<idiom>
U
نتیجه ،پایان
apriori
U
از علت پی به نتیجه بردن
resulting
U
ناشی شدن نتیجه
handicapping
U
پیش بینی نتیجه
processed
U
عمل یا نتیجه امودن
to turn out
U
به نتیجه
[ویژه ای]
رسیدن
to come to good
U
نتیجه خوب دادن
to come to a conclusion
U
به نتیجه ایی رسیدن
talk out
<idiom>
U
بحث تا رسیدن به نتیجه
thereby
U
از ان راه بموجب ان در نتیجه
search results
U
نتیجه های جستجو
to be kept at bay
U
بی نتیجه حمله کردن
surefire
U
مطمئن نتیجه بخش
computation
U
نتیجه شمارش محاسبه
clutch up
U
نامشخص بودن نتیجه
come to good
U
نتیجه خوب دادن
toxic epilepsy
U
حمله در نتیجه مسمومیت
to take the consequence
U
به نتیجه کارخود تن دردادن
to put two and two together
<idiom>
U
نتیجه گرفتن
[اصطلاح]
wind up
U
منتج به نتیجه شدن
telic
U
متضمن نتیجه غایی
firstling
U
نوبر نخستین نتیجه
the result was
U
نتیجه اش این بود که
without respect to the result
U
بدون توجه به نتیجه
total search result
U
مجموع نتیجه جستجو
blow pipe
U
نتیجه ه شیشه گری
test announcement
U
اعلام نتیجه ازمایش
draw a blank
<idiom>
U
نتیجه عکس گرفتن
resulting
U
برامد نتیجه دادن
backfire
U
نتیجه معکوس گرفتن
backfired
U
نتیجه معکوس گرفتن
backfires
U
نتیجه معکوس گرفتن
write me the result
U
نتیجه را برای من بنویسید
backfiring
U
نتیجه معکوس گرفتن
side effect
U
اثرجانبی نتیجه جانبی
mechanicals
U
نتیجه نهایی تجسمی
waste one's breath
<idiom>
U
بی نتیجه صحبت کردن
matter of course
U
بدیهی نتیجه منطقی
go to rack and ruin
<idiom>
U
نتیجه بد حاصل کردن
computations
U
نتیجه شمارش محاسبه
side-effects
U
اثرجانبی نتیجه جانبی
side-effect
U
اثرجانبی نتیجه جانبی
obvert
U
نتیجه معکوس گرفتن از
To bring a matter to successful issue .
U
کاری را به نتیجه رساندن
resulted
U
ناشی شدن نتیجه
resulted
U
برامد نتیجه دادن
frustration of contract
U
بی نتیجه ماندن قرارداد
result
U
ناشی شدن نتیجه
information processing
U
نتیجه گیری ازاخبار
result
U
برامد نتیجه دادن
analogical reasoning
U
نتیجه گیری قیاسی
inferentially
U
ازراه نتیجه گیری
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
to snuff out
U
در نتیجه گل گیری خاموش کردن
denouements
U
پایان نمایش نتیجه عمل
eventuate
U
منتج شدن نتیجه دادن
paralpgize
U
نتیجه غلط ازمقدمه گرفتن
succeeds
U
موفق شدن نتیجه بخشیدن
do wonders
<idiom>
U
نتیجه عالی حاصل کردن
follow out
U
اخذ نتیجه دنبال کردن
pay off
U
جزای کیفر نتیجه نهایی
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
U
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
To obtain the desired result .
U
نتیجه مطلوب را بدست آوردن
flash in the pan
U
جوشش انی وبی نتیجه
illation
U
نتیجه رسان منتج شونده
I have finally come to the conclusion that…
U
با لاخره باین نتیجه رسیدم که ...
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com