English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8575 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prolixity U بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> U خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
rejoinders U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
rejoinder U پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
perpetuting testtimony U تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
letter of admission U اقرارنامه
affidavit U اقرارنامه
affidavits U قسم نامه اقرارنامه
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
wherefores U دلایل - علل
security reasons U دلایل امنیتی
an infinity of reasons U دلایل بی شمار
reasons of safety U دلایل امنیتی
because of [for] medical reasons U بخاطر دلایل پزشکی
symbolic U مط العه دلایل و عقاید
symbolically U مط العه دلایل و عقاید
for security reasons U به خاطر دلایل امنیتی
for reasons of safety U به خاطر دلایل امنیتی
logic U دانش تفکرات و دلایل
argumentum U یک سلسله دلایل قابل قبول
to cut the ground from under a person's U دلایل کسی را خنثی کردن
hacks U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacked U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
attachment U توقیف و ضبط شخص یا مال به دلایل قانونی ضمیمه
petitioner U خواهان
candidate U خواهان
candidates U خواهان
desirous U خواهان
plaintiffs U خواهان
actors U خواهان
actor U خواهان
demandant U خواهان
petitioners U خواهان
plaintiff U خواهان
complainant U خواهان
complainants U خواهان
fondest U خواهان
fond U خواهان
wishful U خواهان
pursuers U خواهان
fonder U خواهان
pursuer U خواهان
backtrack U برگشت در لیست پردازش ها با شروع از هدف و رسیدن به دلایل و اثباتها
backtracked U برگشت در لیست پردازش ها با شروع از هدف و رسیدن به دلایل و اثباتها
backtracks U برگشت در لیست پردازش ها با شروع از هدف و رسیدن به دلایل و اثباتها
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
him who U انرا که
plaintiff and defendant U خواهان وخوانده
complainant [British E] U خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings] U خواهان [قانون]
willing U حاضر خواهان
plaintiff U خواهان [قانون]
petitioner [divorce proceedings] U خواهان [قانون]
pursuer [Scottish English] U خواهان [قانون]
studious U مشتاق خواهان
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
i saw it U انرا دیدم
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
had searched U انرا می یافتید
secta U ادله خواهان دعوی
libelant U دادخواست دهنده خواهان
libellant U دادخواست دهنده خواهان
surrebutter U اخرین پاسخ خواهان
machined U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machines U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machine U یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
send it by post U با پست انرا بفرستید
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
give it a twist U انرا پیچ بدهید
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
give it a shake U انرا تکان دهید
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
libllant U خواهان یا شاکی دعوی افترا
lonely hearts U اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
non suit U ترک دعوی به وسیله خواهان
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
particulars U دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
plea U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
pleas U دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
relicta verificatione U تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
plea of tender U اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
trespass U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespasses U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
trespassed U تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
demurrer U عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
diagnostic U محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
habeas corpus U حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
frumenty U گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
plea in abatement U دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
AI U طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
money spinner U کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
origin writ U ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
tendering U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tenderest U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender U وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
hot money U منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
conceivable U ممکن
executable <adj.> U ممکن
feasible U ممکن
makable <adj.> U ممکن
possible U ممکن
workable <adj.> U ممکن
practicable <adj.> U ممکن
posses U ممکن
posse U ممکن
thinkable U ممکن
possible [doable, feasible] <adj.> U ممکن
manageable <adj.> U ممکن
makeable <adj.> U ممکن
makable [spv. makeable] <adj.> U ممکن
feasible <adj.> U ممکن
doable <adj.> U ممکن
contrivable <adj.> U ممکن
achievable <adj.> U ممکن
garnishment U میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
band project filter U فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
possible capacity U گنجایش ممکن
impossible U غیر ممکن
perchance U ممکن است
available U ممکن الحصول
as far as possible U هر چه ممکن است
impracticable <adj.> U غیر ممکن
warnings U توجه به خط ر ممکن
warning U توجه به خط ر ممکن
ternary U با سه حالت ممکن
possibility U چیز ممکن شق
inexecutable <adj.> U غیر ممکن
unfeasible <adj.> U غیر ممکن
probable error U خطای ممکن
perhaps U ممکن است
interactive U را ممکن میکند
multilevel U با مقادیر ممکن
Recent search history Forum search
2off-season
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1I may find a prince
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1An evaluation is an assessment, as systematic and impartial as possible, of a project, program or policy. It focuses on expected and achieved accomplishments
1recreationist
2single gas
1you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
1wildlike
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com