English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anarchy U بی ترتیبی سیاسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
serials U دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
serial U دستوریا داده پردازش شده ترتیبی , به همان ترتیبی که بازیابی می شوند
apolitical U دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination U استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
isam U Access IndexedSequential روش دستیابی ترتیبی شاخص دار روش دستیابی ترتیبی فهرست دارethod
political ties U هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
political circles U محافل سیاسی دوایر سیاسی
politics U علم سیاسی امور سیاسی
reestablishment of diplomatic relations U برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
indexed sequential file U پرونده ترتیبی شاخص دار فایل ترتیبی شاخص دار
politic U سیاسی نماینده سیاسی
isonomy U برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
serial U ترتیبی
irregularity U بی ترتیبی
serials U ترتیبی
disorders U بی ترتیبی
disorder U بی ترتیبی
mismanagement U بی ترتیبی
bewilderment U بی ترتیبی
sequential U ترتیبی
ordinal U ترتیبی
disjointedness U بی ترتیبی
disarrangement U بی ترتیبی
desultorness U بی ترتیبی
heterotaxy U بی ترتیبی
heterotaxis U بی ترتیبی
sequential algorithm U الگوریتم ترتیبی
sequential control U کنترل ترتیبی
ordinal numbers U اعداد ترتیبی
sequence control U کنترل ترتیبی
sequence checking U مقابله ترتیبی
sequential opreation U عمل ترتیبی
sequence check U بررسی ترتیبی
sequential computer U کامپیوتر ترتیبی
serial port U درگاه ترتیبی
sequential circuit U مدار ترتیبی
sequential file U پرونده ترتیبی
sequential list U لیست ترتیبی
sequential logic U منطق ترتیبی
sequential machine U ماشین ترتیبی
sequential file U فایل ترتیبی
sequence structure U ساختار ترتیبی
sequential process U فرایند ترتیبی
sequential processing U پردازش ترتیبی
sequential access U دستیابی ترتیبی
sequential search U جستجوی ترتیبی
serial mouse U ماوس ترتیبی
sequence curcuit U مدار ترتیبی
disorder U بی ترتیبی اشفتگی
ordinal utility U مطلوبیت ترتیبی
ordinal scale U مقیاس ترتیبی
disorders U بی ترتیبی اشفتگی
ordinal position U جایگاه ترتیبی
sequential device U دستگاه ترتیبی
excursively U ازروی بی ترتیبی
serials U ترتیبی جزء بجزء
ordinal data U داده ترتیبی یا وصفی
sequence control structure U ساختار کنترل ترتیبی
ascii sort order U نظم ترتیبی اسکی
serial U ترتیبی جزء بجزء
sequential storage device U دستگاه انباره ترتیبی
sequential data structure U ساختار ترتیبی داده
sequential data set U مجموعه ترتیبی داده
solecism U غلط اصطلاحی بی ترتیبی
sequential access method U روش دستیابی ترتیبی
multisequencing U عملکرد چند ترتیبی
sequential access device U دستگاه با دستیابی ترتیبی
solecisms U غلط اصطلاحی بی ترتیبی
nonesequential computer U کامپیوتر غیر ترتیبی
flowchart U ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
flow diagram U ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
sequential file organization U سازمان دهی ترتیبی فایل
well-ordering theorem U قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
well-ordering principle U اصل خوش ترتیبی [ریاضی]
sequential U مرتب شده به صورت ترتیبی
basic sequential access method U روش دستیابی ترتیبی اساسی
queued sequential access method U روش دستیابی ترتیبی صف بندی شده
indexed sequential access method U روش دستیابی ترتیبی شاخص دار
ccd U که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
serials U کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
vortex flow U جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
basic indexed sequential acess method U روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
scatter load U بار کردن داده ترتیبی در محلهای مختلف
random access U توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
serial U کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
qisam U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به بافر می خواند
bsam U Access Sequential Basicروش دستیابی ترتیبی اساسی ethod
queued indexed sequential access method U روش دستیابی ترتیبی اندیس دار صف بندی شده
loads U بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
load U بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
serial U فضای ذخیره سازی که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
qsam U Access QueuedSequential روش دستیابی ترتیبی صف بندی شده ethod
clustering U مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
serials U فضای ذخیره سازی که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
intercalated strata U چینه هایی که ازروی بی ترتیبی در میان چینههای دیگرقرارگرفته باشند
addressing U روش آدرس دهی به یک محل چه به صورت ترتیبی یا اندیس یا مستقیم و...
random access U حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
random access U رسانه ذخیره سازی که امکان دستیابی به هر مرحله با هر ترتیبی را فراهم میکند
queued U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queues U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
queue U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
sequential access U صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
queueing U صق بالاکهای منتظر پردازش که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی شده اند
edited U ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
charges U که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charge U که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
edit U ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود
function key U یچی که برای کار خاص یا ترتیبی از دستورالعمل ها انتساب داده شده بود
socio political U سیاسی
politicos U سیاسی
politico U سیاسی
political U سیاسی
diplomatic U سیاسی
serials U حافظهای که در آن داده به ترتیب ذخیره شده است که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
qisam U Access IndexedSequential Queued روش دستیابی ترتیبی اندیس دارصف بندی شده ethod
serial U حافظهای که در آن داده به ترتیب ذخیره شده است که فقط امکان دستیابی ترتیبی میدهد
political propaganda U تبلیغات سیاسی
political offence U جرم سیاسی
political mission U ماموریت سیاسی
political mission U هیئت سیاسی
politico social U سیاسی و اجتماعی
political psychology U روانشناسی سیاسی
political rights U حقوق سیاسی
arithmetic , political U اقتصاد سیاسی
refugees U پناهنده سیاسی
refugee U پناهنده سیاسی
political isolation U انزوای سیاسی
demarche U اقدام سیاسی
diplomatic passport U پاسپورت سیاسی
diplomatic privileges U امتیازات سیاسی
diplomatic relations U روابط سیاسی
diplomatic representation U نمایندگی سیاسی
ecclesia U مجلس سیاسی
diplomatic officer U مامور سیاسی
diplomatic mission U هیئت سیاسی
political forces U نیروهای سیاسی
political debate U منازعه سیاسی
diplomatic passport U تذکره سیاسی
diplomatic agent U مامور سیاسی
political debate U بحث سیاسی
diplomatic channels U طرق سیاسی
politico social U سیاسی اجتماعی
asylums U حق پناهندگی سیاسی
political economy U اتصاد سیاسی
political economy U اقتصاد سیاسی
politician U مرد سیاسی
politicians U مرد سیاسی
terrorist U ادمکش سیاسی
terrorists U ادمکش سیاسی
politics U اصول سیاسی
diplomatic immunity U مصونیت سیاسی
envoyship U نمایندگان سیاسی
asylum U حق پناهندگی سیاسی
couriers U پیک سیاسی
courier U پیک سیاسی
sociopolitical U اجتماعی- سیاسی
state criminals U مقصرین سیاسی
state criminals U مجرمین سیاسی
envoys U فرستاده سیاسی
envoy U فرستاده سیاسی
talk politics U گفتگوی سیاسی
politically U از لحاظ سیاسی
public life U زندگی سیاسی
current affairs U رویدادهایاجتماعی و سیاسی
politic U زندانی سیاسی
prisoners of state U محبوسین سیاسی
political matters U مسائل سیاسی
Political opponents . U مخالفین سیاسی
escapism U انزوای سیاسی
hatchet man <idiom> U کارهای سیاسی
prisoners of state U زندانیان سیاسی
political offences U جرائم سیاسی
politicking U فعالیت سیاسی
terrors U ادمکشی سیاسی
diplomatic corps U هیات سیاسی
terror U ادمکشی سیاسی
state prisoners U زندانیان سیاسی
political science U علوم سیاسی
state prisoners U محبوسین سیاسی
junto U دسته بندی سیاسی
isopolity U برابری در حقوق سیاسی
political instability U تزلزل یا نا استواری سیاسی
politico military U امور سیاسی نظامی
politico military U عملیات سیاسی نظامی
isonomy U تساوی سیاسی و حقوقی
politically involved U از لحاظ سیاسی پرتحرک
rupture of diplomatic relations U قطع روابط سیاسی
neutral state U حالت بی طرفی سیاسی
politically active U از لحاظ سیاسی پرتحرک
to talk politics U گفتگوی سیاسی کردن
titular charge daffaires U متصدی شغل سیاسی
stateman U مرد سیاسی زمامدار
Religious (political) fanaticism U تعصبات مذهبی ( سیاسی )
non political offence U جرم غیر سیاسی
neutralism U حفظ بی طرفی سیاسی
roorbach U اتهامات کذب سیاسی
roorback U اتهامات کذب سیاسی
politick U جنبه سیاسی دادن به
diplomatic bady U هیات سیاسی نمایندگان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com