Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
on cne's own initiative
U
بی انکه کسی گفته باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
affimable
U
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
inoffensively
U
بی انکه زننده باشد
frothily
U
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
irrelatively
U
بی انکه وابستگی داشته باشد
ineffectively
U
بی انکه اثری داشته باشد
numbly
U
بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
inartistically
U
بی انکه نشان هنراز ان نمایان باشد
for no p reason
U
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
pointlessly
U
بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
inefficaciously
U
ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
profound gangrene
U
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
to drag in a subject
U
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
forwarding merchant
U
حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
customs of war
U
اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
equitable mortgage
U
بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
semi-detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached
U
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
to die a dry death
U
مردن بدون انکه علت مرگ غرق شدن یاکشته شدن باشد
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
ipso dixit
U
گفته بی دلیل گفته استبدادی
or
U
یا انکه
one who
U
انکه
that which
U
انکه
whoever
U
هر انکه
he who
U
انکه
encke
U
انکه
that
U
که برای انکه
provided
U
مشروط به انکه
in the second place
U
دوم انکه
secondly
U
دوم انکه
before
U
پیش انکه
tenthly
U
دهم انکه
seventhly
U
هفتم انکه
on one side
<adv.>
U
یکی انکه
on the one hand
<adv.>
U
یکی انکه
imprlmis
U
نخست انکه
for one thing
<adv.>
U
یکی انکه
ninthly
U
نهم انکه
on the condition that
U
به شرط انکه
for one thing
U
یکی انکه
imprimis
U
اول انکه
even if
U
ولو انکه
provided
U
بشرط انکه
while
U
حال انکه
his reputed son died
U
انکه پس اوبشمارمیرفت مرد
his reputed son died
U
انکه مشهوربودپسراوست مرد
harmlessly
U
بی انکه اسیبی رساند
lastly
U
اخر از همه انکه
without his knowing it
U
بدون انکه بداند
innocuously
U
بی انکه گزندی رساند
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
out of sigt out of mind
U
از دل برود هر انکه از دیده برفت
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
affirmance
U
افهارسخنی بقیدراستی وقطعیت بی انکه سوگندی بخورند
orthopaedy
U
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
parathesis
U
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
permanent set
U
حالت ثابت فلزپس از انکه کارکرده و فشاردیده است
inexorably
U
بی انکه نرم شودیا بلابه کسی گوش دهد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
tie in
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
to spray a tree
U
داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
tie-in
U
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
sayings
U
گفته
saying
U
گفته
parol
U
گفته
statements
U
گفته
statement
U
گفته
doctrine
U
گفته
I was told ...
U
به من گفته شد ...
dixit
U
گفته
dicta
U
گفته
dite
U
گفته
sentence
U
گفته
sentences
U
گفته
doctrines
U
گفته
sentencing
U
گفته
sacks
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
fetch ahead
U
فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
sack
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
laconism
U
گفته پر مغز
termed
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
stated
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
that was said above
U
که درفوق گفته شد
that was said above
که دربالا گفته شد
tag
U
گفته مبتذل
tags
U
گفته مبتذل
he is said to have fled
U
گفته اند
to leave unsaid
U
نا گفته گذاردن
mentioned
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
missatement
U
گفته نادرست
unsay
U
گفته نشدن
so saying
U
اینرا گفته
It is being said that ...
U
گفته می شود که ...
named
<adj.>
<past-p.>
U
گفته شده
said
U
گفته شده
statement
U
گفته بیانیه
statements
U
گفته بیانیه
maxim
U
گفته اخلاقی
told
U
گفته شده
ipsedixit
U
گفته محض
maxims
U
گفته اخلاقی
ipso dixit
U
گفته محض
spoken
U
گفته شده
bywords
U
گفته اخلاقی
byword
U
گفته اخلاقی
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
foregoning
U
پیش گفته شده
afore-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
aforementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
abovementioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
above-quoted
<adj.>
U
گفته شده در بالا
above-mentioned
<adj.>
U
گفته شده در بالا
it is well said
U
خوب گفته اند
ipsedixit
U
خود او گفته است
it is truly said
U
راست گفته اند
It is an old saying that …
U
از قدیم گفته اند که ...
d. of a statement
U
تکذیب گفته ایی
direct oration
U
گفته یا قول مستقیم
divers statements
U
گفته هایی چند
ipso dixit
U
او خود گفته است
If only you had told me .
U
کاش به من گفته بودی
aforesid
U
پیش گفته شده
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
above said
U
بالا گفته شده
recanted
U
گفته خود را تکذیب کردن
in p of my statement
U
برای اثبات گفته خودم
dictums
U
گفته افهار نظر قضایی
in proof of his statement
U
برای اثبات گفته خود
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
recant
U
گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ...
U
لازم هست که گفته بشه که ...
indirect oration
U
گفته یا قول غیر مستقیم
recanting
U
گفته خود را تکذیب کردن
dictum
U
گفته افهار نظر قضایی
ipsissima verba
U
عین بیانات و گفته شخص
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
recants
U
گفته خود را تکذیب کردن
Actions speak louder than words .
U
دو صد گفته چونیم کردار نیست
I told you , didnt I ?
U
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
undershot
U
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
non collegiate
U
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
action speaks louder than words
<proverb>
U
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
What you say is true in a sense .
U
گفته شما به معنایی صحیح است
to repeat oneself
U
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
it say in the bible that
U
درکتاب مقدس گفته شده است
per
U
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
latest event time
U
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
ana
U
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
post classical
U
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
A constant guest is never welcome .
<proverb>
U
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
infants
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant
U
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual
U
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
permanent structures
U
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
indirect speech
U
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
Thank God!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness!
U
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
push pop stack
U
ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
praecocial
U
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
gymnopaedic
U
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
rub something in
<idiom>
U
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
pregnant use of a verb
U
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
unpriced
U
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
counsel
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counseled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counsels
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselled
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
counselling
U
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود
nibbles
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
CD quality
U
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
nibbled
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble
U
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
academic freedom
آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
individualism
U
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
misdirection
U
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
cobb doglas production function
U
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
perfoliate
U
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
notobranchiate
U
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
shaggy ugs
U
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com