English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (651 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abulia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abuleia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
will U اراده کردن
willed U اراده کردن
wills U اراده کردن
automatize U کسی را بی اراده الت دست کردن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
animus U اراده
passives U بی اراده
intentions U اراده
intention U اراده
determination U اراده
abulic U بی اراده
weak kneed U بی اراده
weak-kneed U بی اراده
nisus U اراده
on the impluse of the moment U بی اراده
infirm of purpose U بی اراده
voluntariness U اراده
passive U بی اراده
willed U اراده
volition U اراده
aimless U بی اراده
purposeful U با اراده
wills U اراده
resolution U اراده
thy will U اراده تو
thy will U اراده ات
will-power U اراده
volitionally U با اراده
resolutions U اراده
will U اراده
self will U اراده شخصی
it is our pleasure to U اراده ما اینست که
involuntarily U بدون اراده
voluntarism U اراده گرایی
social will U اراده اجتماعی
steely look U نگاه با اراده
driftless U بی مرام بی اراده
will therapy U اراده درمانی
willable U قابل اراده
abulic U فاقد اراده
volition U از روی اراده
dysbulia U اختلال اراده
volitionary U وابسته به اراده
An iron wI'll. U اراده آهنین
free will U اراده ازاد
free will U ازادی اراده
automatons U ادم بی اراده
voluntarily U از روی اراده
automaton U ادم بی اراده
will-power U قدرت اراده
real will U نظریه اراده واقعی
To have a strong wI'll. U اراده قوی داشتن
He is strong-wI'lled. U آدم با اراده ای است
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
what is your will? U اراده شما چیست
libertarian U طرفدار ازادی اراده
libertarians U طرفدار ازادی اراده
of one's own volition U از روی اراده خود
will of iron <idiom> U اراده آهنین داشتن
destinations U مقصد
object point U مقصد
consummation U مقصد
addressee U مقصد
addressees U مقصد
saunteringly U بی مقصد
aimless U بی مقصد
aim U مقصد
goal U مقصد
goals U مقصد
driftless U بی مقصد
aimed U مقصد
destination U مقصد
aims U مقصد
virtual U و مقصد.
objective point U مقصد
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
tenant at will U متصرف به میل و اراده مالک
animals U مربوط به روح وجان یا اراده
animal U مربوط به روح وجان یا اراده
will temprament tests U ازمونهای اراده- خلق وخوی
He hasnt a mind of his own. U ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
abulomania U دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
willpower U تصمیم جدی نیروی اراده
self surrender U واگذاری خود تسلیم به اراده
terminal port U بندر مقصد
goal oriented U مقصد گرا
Are we there yet? U [ما] رسیدیم [به مقصد] ؟
aimlessly U بدون مقصد
destination port U بندر مقصد
port of entry U بندر مقصد
port of destination U بندر مقصد
winning post U تیر مقصد
immediate destination U مقصد بعدی
immediate destination U اولین مقصد
named place of destination U مقصد مشخص
destination inspection U بازدید در مقصد
destination file U فایل مقصد
object code U برنامه مقصد
target-oriented <adj.> U مقصد گرا
final destination U مقصد نهایی
destined U مقصد معین
object module U واحد مقصد
object language U زبان مقصد
targeted <adj.> U مقصد گرا
goal-oriented <adj.> U مقصد گرا
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
It depends on your decison. U بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
spermatorrhoea U خروج منی بدون اراده احتلام
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
ex quay U تحویل در بندر مقصد
named port of destination U بندر مقصد مشخص
ex quay U تحویل در بارانداز مقصد
out port U بندر دور از مقصد
named point of destination U نقطه مشخص در مقصد
messages U در مقصد مربوط میشود
payable at destiination U قابل پرداخت در مقصد
message U در مقصد مربوط میشود
station U یا مقصد استفاده میشود
stations U یا مقصد استفاده میشود
stationed U یا مقصد استفاده میشود
impulsively U با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
self enforcing U دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
downy's will temperament test U ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
port of debarkation U بندر مقصد حمل کالا
lay line U خط فرضی مسیر قایق به مقصد
We are getting there. U ما به هدف [مقصد] نزدیک می شویم.
interactive U کد اصلی و مقصد را بررسی کند
slants U کج رفتن کج کردن
slanted U کج رفتن کج کردن
slant U کج رفتن کج کردن
voluntarism U فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
freight payable at destination U هزینه حمل در مقصد پرداخت میشود
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
redirected U ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
freight collect U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
diverts U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverted U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
redirect U ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
divert U تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
redirection U ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
redirecting U ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
redirects U ارسال پیام به مقصد از مسیر دیگر
datagram U که حاوی آدرس مقصد و مسیر آن است
at the full landed cost price U قیمت تمام شده کالا در مقصد
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
mopping up U پاک کردن رفتن
intrusive thoughts U اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
destinations U صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
destination U صفحه مقصد در مجموعهای صفحات متصل بهم
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
set on U پیش رفتن حمله کردن
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
walks U گردش کردن پیاده رفتن
get on U پیش رفتن کار کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
sinks U شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
sink U شرح در جدول مسیردرباره تمام مسیرهای شبکه به یک مقصد
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
marshalling yard U محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
message U انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
messages U انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com