Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
estrange
U
بیگانه کردن دورکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispossess
U
محروم کردن دورکردن
dispossessing
U
محروم کردن دورکردن
removes
U
دورکردن برطرف کردن
to throw off
U
رد کردن ازسرخود دورکردن
remove
U
دورکردن برطرف کردن
removing
U
دورکردن برطرف کردن
dispossesses
U
محروم کردن دورکردن
dispossessed
U
محروم کردن دورکردن
foreignism
U
رسم بیگانه بیگانه پرستی
stranger
U
بیگانه کردن
estrangements
U
بیگانه کردن
estrangement
U
بیگانه کردن
foreignize
U
بیگانه کردن یاشدن
disunites
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disuniting
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunite
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
disunited
U
باهم بیگانه کردن نفاق انداختن
alienates
U
بیگانه کردن منحرف کردن
avert
U
بیزار کردن بیگانه کردن
alienate
U
بیگانه کردن منحرف کردن
averts
U
بیزار کردن بیگانه کردن
alienating
U
بیگانه کردن منحرف کردن
averted
U
بیزار کردن بیگانه کردن
averting
U
بیزار کردن بیگانه کردن
abducts
U
دورکردن
ousted
U
دورکردن
to drive away
U
دورکردن
oust
U
دورکردن
abducted
U
دورکردن
abducting
U
دورکردن
parry
U
دورکردن
parries
U
دورکردن
parried
U
دورکردن
parrying
U
دورکردن
to cut off
U
دورکردن
abduct
U
دورکردن
ousting
U
دورکردن
ousts
U
دورکردن
to keep at a d.
U
دورکردن
to hedge off
U
دورکردن
to charm away
U
دورکردن
to f.off
U
دورکردن
distances
U
بعد دورکردن
distance
U
بعد دورکردن
red herring
<idiom>
U
از موضوع اصلی دورکردن
clearest
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clearer
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clear
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
lick son
U
عیبی را با شلاق از کسی دورکردن
clears
U
دورکردن گوی از نزدیک دروازه
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
peregrine
U
بیگانه
outsiders
U
بیگانه
abroad
U
بیگانه
outsider
U
بیگانه
exotic
U
بیگانه
peregrin or rine
U
بیگانه
strangest
U
بیگانه
strange
U
بیگانه
only
U
بس بیگانه
barbarous
U
بیگانه
xenophobe
U
بیگانه
barbarian
U
بیگانه
barbarians
U
بیگانه
foreign
U
بیگانه
aliens
U
بیگانه
stranger
U
بیگانه
foreigner
U
بیگانه
foreigners
U
بیگانه
oversea
U
بیگانه
alien
U
بیگانه
phagocytosis
U
بیگانه خواری
holozoic
U
بیگانه خوار
foreing currency
U
پول بیگانه
xenophile
U
بیگانه دوست
foreignlegion
U
هنگ بیگانه
abroad
U
ممالک بیگانه
xenophobia
U
بیگانه هراسی
xenoplastic
U
همزیست با بیگانه
xenophobia
U
بیگانه ترسی
outlandish
U
بیگانه وار
xenocentrism
U
بیگانه محوری
overseas
U
کشورهای بیگانه
xenophobe
U
بیگانه ترس
xenophilous
U
بیگانه پرست
xenophobe
U
دشمن بیگانه
foreign subjects
U
اتباع بیگانه
xenophilism
U
بیگانه پرستی
foreignism
U
اصطلاح بیگانه
xenophile
U
بیگانه پرست
loanword
U
واژه بیگانه
he is no linguist
U
زبان بیگانه نمیداند
macrophage
U
یاخته بیگانه خواردرشت
currencies
U
ارز پول بیگانه
xenoglossophilia
U
عشق به زبانهای بیگانه
currency
U
ارز پول بیگانه
phagocyte
U
سلول بیگانه خوار
strangers
U
بطور غریب یا بیگانه
strangely
U
بطور غریب یا بیگانه
publicans
U
بیگانه صاحب میخانه
barbarize
U
بیگانه یا وحشی شدن
xenoglossophobia
U
هراس از زبانهای بیگانه
publican
U
بیگانه صاحب میخانه
foreign value system
U
نظام ارزشی بیگانه
non-resident alien
[NRA]
U
بیگانه غیر مقیم
overseas agent
U
نماینده درکشور بیگانه
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
invasive exotic
U
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
invasive species
U
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
exotic
U
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
alien species
U
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
neophyte
U
گونه بیگانه
[گیاه شناسی]
foreignize
U
حالت بیگانه دادن یایافتن
gringos
U
بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
the a.of boreign words
U
اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
phagotroph
U
ریزه پرواره بیگانه خوار
gringo
U
بیگانه خصوصا انگلیسی یا امریکایی
tramontane
U
واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
barbarize
U
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
phagocytize
U
در اثر بیگانه خواری تحلیل رفتن
alienability
U
قابلیت نقل وانتقال مالکیت بیگانه سازی
enclaves
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclave
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
exclave
U
ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
adoption
اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
to purify the person language
U
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
enclave
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
short haul
U
کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short-haul
U
کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
ablegate
U
مامور مخصوص پاپ درکشورهای بیگانه برای دادن نشان و خلعت
enclaves
U
ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
haulage
U
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
foreign attachment
U
توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
xenophile
U
بیگانه پرست اجنبی پرست
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com