English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
his sight could p darkness U بینایی وی تاریکی رامی شکافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scotopia U بینایی در تاریکی
benighted U گرفتار تاریکی شدن درکوهستان گرفتار در تاریکی
fission U شکافت
cleavage U شکافت
cleavages U شکافت
fission U شکافت هستهای
cleavage U شکافت پذیری
spontancous fission U شکافت خودانگیز
nuclear fission U شکافت هستهای
social fission U شکافت اجتماعی
cleavages U شکافت پذیری
atomic fission U شکافت اتمی
fissionable U قابل شکافت
fission bomb U بمب شکافت
fissionable U شکافت پذیر
fissionable material U مواد شکافت پذیر
obedience U رامی
sagittarii U رامی
sagittarius U رامی
ramie U رامی
docility U رامی
rupturing U عمل شکافت مینی شکل
ruptures U عمل شکافت مینی شکل
rupture U عمل شکافت مینی شکل
mansuetude U حلم رامی
fission U تجزیه بمب تجزیهای شکافت هستهای
rummy U بازی ورق رامی
canasta U نوعی بازی رامی
I am thinking of your own good. U من خو بی شما رامی خواهم
murkiness U تاریکی
nights U تاریکی
darkness U تاریکی
umbrage U تاریکی
duskiness U تاریکی
darkling U در تاریکی
night U تاریکی
dusk U تاریکی
dusk U تاریکی شب
nigritude U تاریکی
obscuration U تاریکی
owl light U تاریکی
sombreness U تاریکی
the opaque U تاریکی
gloom U تاریکی
Even a fool knows this . U یک احمق هم این رامی داند
My shoes pinch. U کفشها پایم رامی زند
This is precisely ( exactly) what I wanted to know . U همین رامی خواستم بدانم
Water lays the dust. U آب گرد وخاک رامی خواباند
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other. U زبان همدیگر رامی فهمیم
convertor reactor U راکتوری که مواد شکافت پذیررا تولید و هم مصرف میکند
dark adaptation U تطبیق با تاریکی
opaqueness U تاریکی تیرگی
dimness U تاری تاریکی
scotopic adaptation U انطباق با تاریکی
dark adaptation U انطباق با تاریکی
mare U تاریکی دریا
mares U تاریکی دریا
achluophobia U تاریکی هراسی
nyctophobia U تاریکی هراسی
midnight U دل شب تاریکی عمیق
What foreign language do you know? U کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
His action is in the nature of sour grapes. U اززور پسی اینکار رامی کند
Do you move in high circles ? U آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
cribbage U یکجور بازی ورق شبیه رامی
slater U کسی که پوست خام رامی تراشد
gin rummy U نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
The sun rays dazzle (hit) the eyes. U نور آفتاب چشم رامی زند
Do you know the definition (meaning) of this word? U تعریف این لغت رامی دانید ؟
gloom U تاریکی افسرده کننده
tenebrific U تاریکی اور فلمانی
groping U در تاریکی پی چیزی گشتن
gropes U در تاریکی پی چیزی گشتن
dark adaptation U عادت کردن به تاریکی
darkle U در تاریکی پنهان شدن
onyx U تاریکی پایین قرنیه
smoke screen U موجب تاریکی وابهام
I bumped into the table in the dark. U تو تاریکی خوردم به میز
grope U در تاریکی پی چیزی گشتن
groped U در تاریکی پی چیزی گشتن
Somewhere in the darkness U جایی در میانی تاریکی
wrists U قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
trainbearer U کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
Can you reckon the cost of the trip? U هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
autobiographer U کسی که تاریخچه زندگی خود رامی نویسد
wrist U قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
fission products U عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
tenebrous U تاریک وتیره تاریکی اور
Some children are afraid of the dark. بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
We lost our way in the dark. U راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
Several people could be accommodated in this room. U چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
peak voltmeter U ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
sight U بینایی
perceptivity U بینایی
eyeing U بینایی
second sight U بینایی
eyes U بینایی
visions U بینایی
eying U بینایی
vision U بینایی
eyesight U بینایی
spectral U بینایی
spectrum U بینایی
perspective U بینایی
eye U بینایی
sights U بینایی
perspectives U بینایی
pellagra U یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
trichromatism U بینایی سه فامی
tunnel vision U بینایی کانونی
the sense of sight U حس بینایی یا باصره
emmetropis U بینایی طبیعی
vision test U ازمون بینایی
visive U وابسته به بینایی
visual acuity U تیزی بینایی
visual axis U محور بینایی
visual yellow U زرد بینایی
field of vision U میدان بینایی
far point U برد بینایی
facial vision U بینایی صورتی
emmetropia U بینایی طبیعی
dichromatism U بینایی دوفامی
asthenopia U ضعف بینایی
quick sight U بینایی تیز
optics U علم بینایی
visual purple U ارغوان بینایی
optometer U بینایی سنج
optometry U بینایی سنجی
optic nerve U عصب بینایی
rhodopsin U ارغوان بینایی
nervus opticus U عصب بینایی
monocular vision U بینایی یک چشمی
monochromatism U بینایی تک فامی
optic U وابسته به بینایی
discernment U بصیرت بینایی
photopia U بینایی درنورزیاد
epicanthus U لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
parbuckle U طناب دولاکه بان چلیک یاچیزدیگر رامی غلتانند باطناب غلتاندن
ametropia U نقص انکساری بینایی
perceptiveness U بینایی قوه مشاهده
astigmatism U ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
campimeter U میدان سنج بینایی
kenning U نگاه قدرت بینایی
xanthocyanopsia U بینایی زرد- ابی
perimeters U میدان سنج بینایی
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
optometric service U قسمت بینایی سنجی
paropsis U خراب شدن بینایی
optical instruments U الات وابسته به بینایی
perimeter U میدان سنج بینایی
manoptoscope U برتری سنج بینایی
test chart U لوحه بینایی سنجی
condensation cloud U ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
orthoptic U درست کننده نقص بینایی
hemeralopia U کمی بینایی در نور زیاد
orthoptic U وابسته به اصلاح نقص بینایی
eye glass U شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
optometric service U بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . U ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
red out U از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
work in process U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
work in progress U کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
toolkit software U بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
surface of rupture U سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
spectroscope U بینایی بین طیف بین
spectroscopy U بینایی بین طیف بین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com