English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outpatient U بیمار سرپایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
outpatient U بیمار سرپایی بیمارستان
Other Matches
snack U خوراک سرپایی
outpatient U مریض سرپایی
babouche U کفش سرپایی
baboosh U کفش سرپایی
babooch U کفش سرپایی
dispensary U مریضخانه سرپایی
dispensaries U مریضخانه سرپایی
sandals U صندل سرپایی
sandal U صندل سرپایی
panton U کفش سرپایی
snacks U خوراک سرپایی
walking patient U مریض سرپایی
snacks U غذاهای سرپایی
patients U بیمار
pulmonic U بیمار
bedridden U بیمار
bedrid U بیمار
bedfast U بیمار
woozy U بیمار
sickest U بیمار
wooziest U بیمار
sick U بیمار
sicklier U بیمار
ills U بیمار
sickly U بیمار
patient U بیمار
sickliest U بیمار
ill- U بیمار
ill U بیمار
woozier U بیمار
podagric U بیمار نقرس
sick industry U صنعت بیمار
sick nurse U پرستار بیمار
sick of love U بیمار عشق
sickroom U اتاق بیمار
patients U بیمار مریض
sickrooms U اتاق بیمار
patient U بیمار مریض
psychopaths U بیمار روانی
love sick U بیمار عشق
psychopath U بیمار روانی
homesick U بیمار وطن
psyho U بیمار روانی
out-patient U بیمار سرپائی
out-patients U بیمار سرپائی
maniac U بیمار مانیایی
maniacs U بیمار مانیایی
look for U بیمار بودن
languideyes U چشمان بیمار
inpatient U بیمار بستری
psychotic U بیمار روانی
dangeously sick U سخت بیمار
unhealthy U غیر سالم بیمار
happy go lucky U اسان گذران بیمار
bedpans U لگن بیمار بستری
in-patients U بیمار بستریدر بیمارستان
bedpan U لگن بیمار بستری
languishing U بیمار عشق شدن
languishes U بیمار عشق شدن
languished U بیمار عشق شدن
you will become sick U شما بیمار میشوید
in-patient U بیمار بستریدر بیمارستان
languish U بیمار عشق شدن
carer U مراقبو تیماردار بیمار
The patient went off in a faint U بیمار غش کرد ( از حال رفت )
rehabilitant U بیمار یا معلول درحال نوتوانی
strecher U تخت روان حمل بیمار
The patients hrart stopped beating. U قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
packing sheet U حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
to overdose a patient U داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
Smoking makes you ill and it is also expensive. U سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
eliza U برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com