English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
yaws U بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
infectiously U بطور مسری یا عفونی
sepsis U مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
glanders U بیماری مسری اسب و انسان
spirochetosis U ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
sequela U بیماری ناشی از بیماری دیگر
communicable U مسری
epidemic U مسری
epidemics U مسری
infectious U مسری
epidemical U مسری
communicative U مسری
contagious U مسری
pestiferously U بطور مسری
pestiferous U مسری مضر
zymotic U واگیردار مسری
noncontagious U غیر مسری
contagiously U بطور مسری
non contagious U غیر مسری
contagiousness U مسری بودن
laughter is infectious U خنده مسری
in f.of U بنام
for the love of U بنام ,
namely U بنام
epidemiology U علم امراض مسری
transmissible U قابل سرایت مسری
in the name of justice U بنام عدالت
preconize U بنام فراخواندن
name U بنام صداکردن
names U بنام صداکردن
lymphogranuloma U مرض مسری ومقاربتی ویروسی
whites U سوزنک مزمن غیر مسری زنان
furore U هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
the lot fell upon me U قرعه بنام من اصابت کرد
ghostwrite U بنام شخص دیگری نوشتن
jutte U نوعی سلاح بنام ده دست
aaron's beard U گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
decontamination U ضد عفونی
disinfectant U ضد عفونی
disinfection U ضد عفونی
asepsis U ضد عفونی
pestiferous U عفونی
zymotic U عفونی
infectious U عفونی
misname U بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
emmer U نوعی گندم سرخ بنام شعیر ابلیس
asp U نوعی مار بنام لاتین haje Naja
lima bean U نوعی لوبیا بنام لاتین limensis Phaseolus
namesake U کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
namesakes U کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
antiseptics U دوای ضد عفونی
infectiousness U عفونی بودن
disinfect U ضد عفونی کردن
antisepticize U ضد عفونی کردن
asepticize U ضد عفونی کردن
fumigation U ضد عفونی سازی
septic U ماده عفونی
antiseptic U دوای ضد عفونی
antisepsis U حالت ضد عفونی
disinfected U ضد عفونی کردن
disinfecting U ضد عفونی کردن
disinfects U ضد عفونی کردن
the wound was infected U زخم عفونی شد
infects U عفونی کردن
infecting U عفونی کردن
infect U عفونی کردن
saperaemia U عفونی خون
septic U جسم عفونی
advantages accruning from U مزایای حاصله
parian U وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است
elbow grease U نیروی حاصله از کاردستی
feed back U بکارگیری اطلاعات حاصله
assessment U تعیین نتایج حاصله
assessments U تعیین نتایج حاصله
emblements U منافع حاصله از زمین
ration strenght U انرژی حاصله از جیره
p code U روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
hare and hounds U بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
disinfectant U داروی ضد عفونی ماده گندزدا
decontaminated U رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminates U رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminating U رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminate U رفع الودگی ضد عفونی کردن
scrubbed U ضد عفونی برای عمل جراحی
fumigant U ماده ضد عفونی کننده تدخینی
scrubbing U ضد عفونی برای عمل جراحی
scrubs U ضد عفونی برای عمل جراحی
scrub U ضد عفونی برای عمل جراحی
fleshment U خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
emblements U منافع حاصله اززمین مزروعی
gulping U صدای حاصله از عمل بلع
end product U قطعات حاصله دستگاه نهایی
bombing errors U اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
ergotism U مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
coriolis effect U اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulps U صدای حاصله از عمل بلع
gulped U صدای حاصله از عمل بلع
gulp U صدای حاصله از عمل بلع
gas form natrural gas U بنزین حاصله از گاز طبیعی
Jesuits U عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
morse alphabet or code U الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
Jesuit U عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
parbasis U سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
islets of langerhans U دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
flash burns U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
working asset U سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
platinum black U گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
flash burn U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
scumble U نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
solunar U حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
thermojet U نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
windchill U سرمای حاصله از وزش باد تبرید
sanitary napkins U دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
sanitary napkin U دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
quarantining U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantine U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
lesions U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
craters U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
crater U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
hypervitaminosis U ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
lesion U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
limitation of actions U در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
flash blindness U کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
profits a prendre U درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
apportionment U افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
solipsism U فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
pearl U مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
aluminium U فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
aluminum U فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
Pashtan U قبایل پشتو [که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
electrotherapy U معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
cavitation U بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
bump U ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
virulent <adj.> U بیماری زا
malady U بیماری
maladies U بیماری
diseases U بیماری
pathogenic U بیماری زا
illness U بیماری
epizootic U بیماری
illnesses U بیماری
disease U بیماری
parkinsonism U بیماری پارکینسون
pick's syndrome U بیماری پیک
symptomatic U نشانه بیماری
illness U بیماری کسالت
pick's disease U بیماری پیک
pathognomy U بیماری شناسی
pott's disease U بیماری پوت
Parkinson's disease U بیماری پارکینسون
AIDS U بیماری ایدز
AIDS U بیماری سیدا
legionnaires' disease U بیماری لژیونرها
radiation sickness U بیماری برتابشی
radiation sickness U بیماری اشعه
VD U بیماری مقاربتی
VD U بیماری زهروی
Diagnosis. U تشخیص بیماری
The symptoms ( of a disease) . U علائم بیماری
herpes simplex U بیماری تب خال
psychosis U بیماری روانی
epilepsy U بیماری صرع
wilson's disease U بیماری ویلسون
to be laid up with something U بیماری گرفتن
sick bed U بستر بیماری
to be down with something U بیماری گرفتن
to be ill with something U بیماری گرفتن
to have something [a disease, an illness] U بیماری گرفتن
pestilence U بیماری طاعون
tay sach's disease U بیماری تی- ساکس
remission U بهبودی بیماری
some kind of sickness U یک نوعی از بیماری
encephalopathy U بیماری مغزی
venereal disease U بیماری مقاربتی
hansen's disease U بیماری هنسن
insect vectors U حشرات بیماری زا
pathogenesis U بیماری زایی
addison's disease U بیماری ادیسون
advantage by illness U بهره بیماری
graves'disease U بیماری گریوز
alzeimer's disease U بیماری الزایمز
radiation sickness U بیماری تابشی
down's disease U بیماری داون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com