Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hospitalism
U
بیمارستان زدگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fielo hospital
U
بیمارستان صحرائی یاموقتی بیمارستان سیار
blight
U
باد زدگی یا زنگ زدگی
blighting
U
باد زدگی یا زنگ زدگی
blights
U
باد زدگی یا زنگ زدگی
pay-bed
U
بیمارستان
hospitalized
U
در بیمارستان
hospitalizes
U
در بیمارستان
hospitalizing
U
در بیمارستان
hospital
U
بیمارستان
hospitalize
U
در بیمارستان
hospitalising
U
در بیمارستان
hospitals
U
بیمارستان
hospitalised
U
در بیمارستان
hospitalises
U
در بیمارستان
frostiness
U
یخ زدگی
freezes
U
یخ زدگی
rime
U
یخ زدگی
freeze
U
یخ زدگی
jetlag
U
جت زدگی
possession
U
جن زدگی
demonomania
U
جن زدگی
cacodemonomania
U
جن زدگی
glaciation
U
یخ زدگی
psychiatric hospital
U
بیمارستان روانی
open hospital
U
بیمارستان ازاد
day hospital
U
بیمارستان روزانه
sanatoria
U
بیمارستان مسلولین
sanatorium
U
بیمارستان مسلولین
sanatoriums
U
بیمارستان مسلولین
sanitariums
U
بیمارستان مسلولین
debarkation hospital
U
بیمارستان موقت
leper hospital
U
بیمارستان مبروصین
infirmarian
U
متصدی بیمارستان
hospital ship
U
ناو بیمارستان
field hospital
U
بیمارستان صحرایی
hospice
U
اسایشگاه بیمارستان
field hospitals
U
بیمارستان صحرایی
clinics
U
مطب بیمارستان
clinic
U
مطب بیمارستان
hospices
U
اسایشگاه بیمارستان
hotel-Dieu
U
بیمارستان فرانسوی
admission
U
پذیرش به بیمارستان
hospitaler
U
ساکن بیمارستان
ambulance
U
بیمارستان سیار
ambulances
U
بیمارستان سیار
hypersomnia
U
خواب زدگی
hyperthymia
U
هیجان زدگی
hurriedness
U
شتاب زدگی
chilled to the bones
<idiom>
U
احساس یخ زدگی
heliosis
U
افتاب زدگی
hallucinosis
U
توهم زدگی
fustiness
U
کفک زدگی
evanescence
U
غیب زدگی
efflorescence
U
شوره زدگی
moldy
U
کپک زدگی
scientism
U
علم زدگی
sun burn
U
افتاب زدگی
thunderstroke
U
صاعقه زدگی
tonic immobility
U
خشک زدگی
transfixion
U
حیرت زدگی
worriment
U
ناراحتی غم زدگی
perished
[British]
[colloquial]
[feeling extremely cold]
<adj.>
U
احساس یخ زدگی
rustiness
U
زنگ زدگی
rust oxide iron
U
زنگ زدگی
mouldiness
U
کپک زدگی
paraphrenia
U
هذیان زدگی
precipitateness
U
شتاب زدگی
previousness
U
شتاب زدگی
ageing
U
زنگ زدگی
dewiness
U
شبنم زدگی
corrsion
U
زنگ زدگی
stained
U
زنگ زدگی
staining
U
زنگ زدگی
stains
U
زنگ زدگی
acariasis
U
کنه زدگی
acariasis
U
کرم زدگی
corrosion
U
زنگ زدگی
seasickness
U
دریا زدگی
dismays
U
وحشت زدگی
dismaying
U
وحشت زدگی
sunstroke
U
افتاب زدگی
dismayed
U
وحشت زدگی
sunburn
U
افتاب زدگی
stain
U
زنگ زدگی
afflictedness
U
محنت زدگی
fouling
U
زنگ زدگی
ageing
U
زنگ زدگی
cataplexy
U
خشک زدگی
dismay
U
وحشت زدگی
sanatarium
U
اسایشگاه بیمارستان مسلولین
admission
U
اجازه بستری
[در بیمارستان]
sanitorium
U
اسایشگاه بیمارستان مسلولین
Operation room.
U
اتاق عمل ( بیمارستان )
sick slip
U
برگ اعزام به بیمارستان
sickbed
U
تخت مریض یا بیمارستان
sickbeds
U
تخت مریض یا بیمارستان
wardroom
U
سالن بیماران بیمارستان
Take me to the hospital?
U
مرا به بیمارستان ببرید.
in-patient
U
بیمار بستریدر بیمارستان
in-patients
U
بیمار بستریدر بیمارستان
physician in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
doctor in charge
U
دکتر پاسخگو
[در بیمارستان]
pesthouse
U
بیمارستان طاعونی ها اسایشگاه
house surgeon
U
جراح مقیم بیمارستان
lock hospital
U
بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
hospitalized prisoners
U
زندانیان بستری در بیمارستان
inpatient
U
بیماری که در بیمارستان میخوابد
outpatient
U
بیمار سرپایی بیمارستان
bed capacity
U
فرفیت بیمارستان از نظرتختخواب
convalescent center
U
بیمارستان ثابت منطقهای
outcrops
U
بیرون زدگی روامدگی
hurry skurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
hurry scurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
acute hallucinosis
U
توهم زدگی حاد
pecks
U
نوک زدگی سوراخ
pecking
U
نوک زدگی سوراخ
alcoholic hallucinosis
U
توهم زدگی الکلی
age hardenable
U
ثبات در برابرزنگ زدگی
pecked
U
نوک زدگی سوراخ
peck
U
نوک زدگی سوراخ
outcrop
U
بیرون زدگی روامدگی
Rust
<adj.>
<noun>
U
رنگ زنگ زدگی
corrosion
U
رفتگی زنگ زدگی
melancholy
U
سودا زدگی غمگین
startled
U
پرش وحشت زدگی
startle
U
پرش وحشت زدگی
forwardness
U
اشتیاق شتاب زدگی
precipitately
U
از روی شتاب زدگی
startles
U
پرش وحشت زدگی
mustiness
U
پوسیدگی یا کپک زدگی
intern
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
pest house
U
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
hospital infection committee
U
کمیته عفونت بیمارستان
[پزشکی]
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
interning
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
emergency admission
U
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
interne
U
یا جراحی که در بیمارستان اقامت دارد
interns
U
انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
resistance to corrosion
U
مقاوم در برابر زنگ زدگی
rust protection
U
حفافت در برابر زنگ زدگی
hastiness
U
دست پاچگی شتاب زدگی
corrosion fatigue
U
استهلاک در اثر زنگ زدگی
foxiness
U
بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
an in patient
U
بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
out patient
U
بیماریکه در بیمارستان نخوابیده ولی ازانجادستورمیگیرد
corrosion resistant
U
مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
frostbite
U
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .
U
حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
residency
U
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
manic depressive
U
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive
U
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressives
U
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
sunscreen
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreens
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
chilled to the bones
<idiom>
U
نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان
[احساس یخ زدگی]
Hard architecture
U
[ساختمان محکم، غیر شخصی و بدون پنجره که معمولا زندان ها و بیمارستان های روانی به این سبک ساخته می شده است.]
campus environment
U
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
infirmary
U
درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
infirmaries
U
درمانگاه یا بیمارستان کوچک درمانگاه
aluminum wool
U
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
sensitive to corrosion
U
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
starvation
U
قحطی قحطی زدگی
chip
U
پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chips
U
پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com