English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (53 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overemphasised U بیش از حد تاکید کردن
overemphasises U بیش از حد تاکید کردن
overemphasising U بیش از حد تاکید کردن
overemphasize U بیش از حد تاکید کردن
overemphasized U بیش از حد تاکید کردن
overemphasizes U بیش از حد تاکید کردن
overemphasizing U بیش از حد تاکید کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
statement U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statements U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
stress U تاکید کردن
stresses U تاکید کردن
stressing U تاکید کردن
accent U تاکید کردن
accented U تاکید کردن
accenting U تاکید کردن
accents U تاکید کردن
accentuate U تکیه دادن تاکید کردن
accentuated U تکیه دادن تاکید کردن
accentuates U تکیه دادن تاکید کردن
accentuating U تکیه دادن تاکید کردن
enforce U تاکید کردن
enforced U تاکید کردن
enforces U تاکید کردن
enforcing U تاکید کردن
ingeminate U تکرار و تاکید کردن
play up U تاکید کردن
tolay street on U تاکید کردن
to emphasize U تاکید کردن [زبان شناسی]
Other Matches
accent U تاکید
accentuation U تاکید
corroboration U تاکید
accenting U تاکید
emphases U تاکید
accented U تاکید
assertion U تاکید
accents U تاکید
emphasis U تاکید
underscored U تاکید
underscore U تاکید
affirmation U تاکید
affirmations U تاکید
underscoring U تاکید
underscores U تاکید
overemphases U تاکید بیش از حد
accented U تاکید تشدید
emphatic U تاکید شده
overemphasis U تاکید بیش از حد
accenting U تاکید تشدید
accent U تاکید تشدید
accents U تاکید تشدید
stress U اهمیت تاکید
accentual U دارای تاکید
stressing U اهمیت تاکید
stresses U اهمیت تاکید
dual intensity U تاکید علائم خاص
punctuation U نشان گذاری تاکید
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
ascensive U موکد تاکید کننده
inward looking development policies U درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
afrocentric <adj.> U تاکید بر ایده ها، سبک و ارزش های آفریقایی
reverse U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversed U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverses U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversing U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
bolshevism U مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device U وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
referred U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
judged U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
clearer U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
clear U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
clearest U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
judging U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
judges U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
clears U روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
parallelize U تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
judge U حکم کردن قضاوت کردن داوری کردن
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
refer U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
endorses U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
lubricating U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricates U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricated U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricate U چرب کردن لیز کردن نرم کردن
adjusting U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
expend U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
endorsing U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
justifying U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
expending U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
evaporated U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
endorsed U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
endorse U فهرنویسی کردن جیرو کردن امضاء کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
ascertian U محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
evaporate U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
expends U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
compensated U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
justify U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
expended U مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
adjusts U مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
compensate U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
evaporating U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
justifies U تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
refers U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
compensates U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
detaching U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
evaporates U تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
reforest U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
reforesting U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com