English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overabound U بیش از اندازه فراوان بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abounding U فراوان بودن
teems U فراوان بودن
teeming U فراوان بودن
teemed U فراوان بودن
exuberate U فراوان بودن
abounds U فراوان بودن
teem U فراوان بودن
abound فراوان بودن
infests U فراوان بودن در
infest U فراوان بودن در
abounded U فراوان بودن
infesting U فراوان بودن در
infested U فراوان بودن در
superabound U زیاد فراوان بودن
pervaded U فراوان یا شایع بودن
pervade U فراوان یا شایع بودن
pervades U فراوان یا شایع بودن
pervading U فراوان یا شایع بودن
easy money U پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
fittest U اندازه بودن
fit U اندازه بودن
fits U اندازه بودن
to fit like a glove U درست اندازه بودن
to be [as] poor as a church mouse <idiom> U بیش از اندازه تنگدست بودن
incommensurateness U بی اندازه بودن عدم مقیاس مشترک
Being an actor has a certain amount of kudos attached to it. U بازیگر بودن خودش تا اندازه ای جلال دربردارد .
bathyconductograph U وسیله اندازه گیری میزان هادی بودن اب
to be at full stretch U تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
to walk on eggshells <idiom> U در برخورد با فردی یا موقعیتی بیش از اندازه مراقب بودن
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
balance earth works U یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
feracious U فراوان
oodles U فراوان
exuberantly U فراوان
in galore U فراوان
unsparing U فراوان
affluent U فراوان
exuberant U فراوان
plenty U فراوان
all out U فراوان
oodlins U فراوان
in abundance U فراوان
profuse U فراوان
plentifully U فراوان
galore U فراوان
fulsome U فراوان
richly U فراوان
excessive U فراوان
prolific U فراوان
copious U فراوان
foison U فراوان
redun dantly U فراوان
redundantly U فراوان
plentiful U فراوان
an abundance of U فراوان
abundant U فراوان
superabundant U فراوان
amply U بطور فراوان
rife U فراوان عادی
cretaceous U دارای گچ فراوان
foison U محصول فراوان
feisty U فراوان چابک
abundant element U عنصر فراوان
superrabundant U زیاد فراوان
abound with U فراوان داشتن
abound in U فراوان داشتن
f. money U پول فراوان
plenty of rain U باران فراوان
post haste U با شتاب فراوان
it smells of the lamp U با زحمت فراوان
overflowing U فراوان ریزش
lots U بسیار فراوان
rampant U فراوان حکمفرما
bounteous U باسخاوت فراوان
luxuriant vegetation U گیاهان فراوان
ample U فراوان مفصل
very U چندان فراوان
abundantly U بطور فراوان
rampant vegetation U گیاهان فراوان
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
luxuriance U شکوه وجلال فراوان
a copious choice of food and drink U غذا و نوشیدنی فراوان
grow rife U فراوان یا متداول شدن
shock head U دارای موی فراوان
he is f. of money U پول فراوان دارد
to have plenty of time U وقت فراوان داشتن
post haste U بسرعت شتاب فراوان
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
in deepest sympathy U با دلسوزی بسیار فراوان
here is bread in plenty U نان فراوان داریم
copiously U فراوان زیاد مفصلا
slather U مقدار فراوان بیش ازاندازه
overrefinement U تهذیب بسیار اراستگی فراوان
with much pains U با رنج فراوان با زحمات بسیار
labor rich country U کشور با نیروی کار فراوان
luxuriating U فراوان شدن وفور یافتن
luxuriated U فراوان شدن وفور یافتن
luxuriates U فراوان شدن وفور یافتن
overlabour U با رنج فراوان انجام دادن
luxuriate U فراوان شدن وفور یافتن
it is a in terms U پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
Joyedevivre U لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
shock headed U انبوه گیسو دارای موی فراوان
Ferdowsi is held in the greatest respect. U فردوسی مورد احترام فراوان است
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution U در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. U یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
jam session U اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
gauge U اندازه اندازه گیر
gauges U اندازه اندازه گیر
gauged U اندازه اندازه گیر
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
opens U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opened U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
depend U مربوط بودن منوط بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
moons U سرگردان بودن اواره بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com