English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
camera-shy U بیزار از دوربین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method U روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view U زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line U بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance U مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
synchroscope U دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
collimating sight U دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
indisposed U بیزار
fastidious U بیزار
disgusted U بیزار
loath loth U بیزار
allergic U بیزار از
loath U بیزار
wearying U بیزار
averse U بیزار
wearied U بیزار
fedup U بیزار
misogynous U بیزار از زن
weary U بیزار
wearies U بیزار
lens distortion U خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
irking U بیزار بودن
irked U بیزار بودن
irk U بیزار بودن
misogamist U بیزار از ازدواج
indisposed towards any one U بیزار ازکسی
irks U بیزار بودن
loathe U بیزار بودن
loathed U بیزار بودن
disincline U بیزار کردن
loathes U بیزار بودن
tired U بیزار خستگی
sickening U بیزار کننده
tiredly U بیزار خستگی
disgust U بیزار کردن
disgusts U بیزار کردن
ennuied U بیزار دلتنگ
wearied U کسل بیزار کردن
wearying U کسل بیزار کردن
loth U بیزار بودن از بد دانستن
misogynists U کسیکه از زن بیزار است
weary U کسل بیزار کردن
misogynist U کسیکه از زن بیزار است
wearies U کسل بیزار کردن
repellent U راننده بیزار کننده
repellents U راننده بیزار کننده
hated U بیزار بودن کینه ورزیدن
detests U تنفر داشتن از بیزار بودن از
detest U تنفر داشتن از بیزار بودن از
hate U بیزار بودن کینه ورزیدن
hating U بیزار بودن کینه ورزیدن
he was loath to go U بیزار یامتنفر از رفتن بود
hates U بیزار بودن کینه ورزیدن
detesting U تنفر داشتن از بیزار بودن از
blase U بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
misanthropist U کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
one's pet aversion U چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
disliking U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislikes U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislike U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
satiety of life بیزاری یا سیری از عمر [چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
far seeing U دوربین
the penetration of a telescope U دوربین
telescope U دوربین
presbyopic U دوربین
telescopes U دوربین
binocular U دوربین
longsighted U دوربین
long sighted U دوربین
night glass U دوربین شب
cameras U دوربین
far-sighted U دوربین
far sighted U دوربین
opera glasses U دوربین
camera دوربین
miniature camera U دوربین مینیاتوری
television camera tube U دوربین تلویزیونی
coarse sight U دوربین یدکی
computing sight U دوربین محاسب
theodo;ite U دوربین مهندسی
color camera U دوربین رنگی
vial U حباب دوربین
the penetration of a telescope U قوه دوربین
metascope U دوربین تک چشمی
spyglass U دوربین کوچک
gun sight U دوربین توپ
hypermetrope U ادم دوربین
kodak U دوربین عکاسی
eye piece U عدسی سر دوربین
reflex sight U دوربین منشوری
electron camera U دوربین الکترونی
elbow telescope U دوربین بازویی
reticle U عدسی دوربین
director sight U دوربین هادی
cross hair U خط داخل دوربین
telescopy U فن استعمال دوربین
drawtube U لوله دوربین
field glass U دوربین صحرایی
surveillance camera U دوربین امنیتی
opticians U دوربین فروش
security camera U دوربین نظارت
observation camera U دوربین نظارت
CCTV camera U دوربین نظارت
sight U دوربین دیدن
sights U دوربین دیدن
surveillance camera U دوربین نظارت
optician U دوربین فروش
closed-circuit camera U دوربین نظارت
security camera U دوربین امنیتی
observation camera U دوربین امنیتی
CCTV camera U دوربین امنیتی
telescope U دوربین نجومی
telescopes U دوربین نجومی
closed-circuit camera U دوربین امنیتی
pickup tube U دوربین تلویزیونی
lens U عدسی دوربین
binocular U دوربین دوچشمی
binocular U دوربین دو چشم
camera nadir U خط لولای دوربین
box cameras U دوربین قوطی
box camera U دوربین قوطی
camera tube U دوربین تلویزیونی
tacheometer U دوربین نقشه برداری
tachometric sight U دوربین مسافت یاب
CCTV camera U دوربین مدار بسته
tachometric sight U دوربین مسافت سنج
iris U دیافراگم [دوربین عکاسی]
(iris) diaphragm U دیافراگم [دوربین عکاسی]
vidicon U لوله دوربین عکاسی
telescopic alidade U عضاده دوربین دار
reticle U شبکه دوربین نجومی
security camera U دوربین مدار بسته
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
surveillance camera U دوربین مدار بسته
closed-circuit camera U دوربین مدار بسته
riflescope U دوربین روی تفنگ
spotting scope U دوربین روی سه پایه
reticle U تار موی دوربین
observation camera U دوربین مدار بسته
tachymeter U دوربین مسافت یاب
drawtube U دیدگاه میکرسکوپ یا دوربین
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
camera دوربین یا جعبه عکاسی
infrared viewer U دوربین مادون قرمز
cameras U دوربین یا جعبه عکاسی
air survey camera U دوربین عکسبرداری هوایی
camera axis U محور دوربین عکاسی
camera magazine U کاست فیلم دوربین
flash bulb U فلاش دوربین عکاسی
camera nadir U محورلولایی دوربین عکاسی
opera glass U دوربین مخصوص اپرا
fixed reticle U عدسی ثابت دوربین
colminator U دوربین شاخص توپ
computing gunsight U دوربین محاسب توپ
dumpy level U تراز دوربین دار
camera window U دریچه دیافراگم دوربین
isocentre U خط المرکزین دوربین عکاسی
sightings U دیدن از داخل دوربین
minicamera U دوربین خیلی کوچک
glass U ایینه شیشه دوربین
miniature camera U دوربین تصاویر کوچک
sighting U دیدن از داخل دوربین
minicam U دوربین خیلی کوچک
sight U دوربین نشانه روی
macrometer U دوربین مسافت سنج
sights U دوربین نشانه روی
line of collimation U خط تنظیم عدسی دوربین
powering U درشت نمایی قدرت دوربین
glass U دستگاه ارتفاع سنج دوربین
power U درشت نمایی قدرت دوربین
computing gunsight U دوربین محاسب عناصر تیر
cross hair U تار موی وسط دوربین
powers U درشت نمایی قدرت دوربین
camcorder U دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
tachymeter U دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
trick U درجه بندی عدسی دوربین
tricked U درجه بندی عدسی دوربین
tricking U درجه بندی عدسی دوربین
air cartographic camera U دوربین عکس برداری هوایی
powered U درشت نمایی قدرت دوربین
opticians U عینک فروش دوربین ساز
camcorders U دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
optician U عینک فروش دوربین ساز
instrument U وسیله دوربین یا زاویه یاب
telescopic alidade U سمت گیر دوربین دار
image camera tube U لامپ تصویر میانی دوربین
helioscope U دوربین افتاب بینی خورشیدبین
photoheliograph U دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
sighting device U دوربین دستگاه نشانه روی
eyeglass U شیشهء دوربین یاذره بین
dynameter U اسباب سنجش قوه دوربین
reticle U میدان دید داخل دوربین
focal length U فاصله کانونی دوربین یاعدسی
hyperope U مبتلا به مرض دوربینی شخص دوربین
snooperscope U دوربین مخصوص هدف گیری دشمن
angular velocity bombsight U دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
race glass U دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
phototelescope U دوربین عکس برداری ار کرههای اسمانی
sniperscope U دوربین مخصوص هدف گیری دشمن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com