English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
count out <idiom> U بیرون نگهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
reserving U نگهداشتن
reserves U نگهداشتن
reserve U نگهداشتن
saves U نگهداشتن
holds U نگهداشتن
saved U نگهداشتن
save U نگهداشتن
retention U نگهداشتن
sustain U نگهداشتن
hold U نگهداشتن
hold on U نگهداشتن
bate U نگهداشتن
to hold in restraint U نگهداشتن
to keep in d. U نگهداشتن
to take into custody U نگهداشتن
retains U نگهداشتن
sustains U نگهداشتن
sustained U نگهداشتن
retaining U نگهداشتن
preserves U نگهداشتن
preserving U نگهداشتن
retain U نگهداشتن
retained U نگهداشتن
imprisoning U نگهداشتن
imprisons U نگهداشتن
preserve U نگهداشتن
imprison U نگهداشتن
preserving U باقی نگهداشتن
hold over <idiom> U طولانی نگهداشتن
sabbattize U سبت نگهداشتن
chin U زیرچانه نگهداشتن
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
tong U باانبر نگهداشتن
retraining U نگهداشتن در ندامتگاه
chins U زیرچانه نگهداشتن
snubs U نگهداشتن طناب
snubbing U نگهداشتن طناب
snubbed U نگهداشتن طناب
lock U محکم نگهداشتن
preserve U باقی نگهداشتن
preserves U باقی نگهداشتن
fid U بامیله نگهداشتن
locks U محکم نگهداشتن
secure U محکم نگهداشتن
secures U محکم نگهداشتن
have custody of U امانت نگهداشتن
snub U نگهداشتن طناب
locked up U زیر قفل نگهداشتن
propped U نگهداشتن پشتیبانی کردن
holds U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
hold U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
propping U نگهداشتن پشتیبانی کردن
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
desiccate U در جای خشک نگهداشتن
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintains U نگهداشتن برقرار داشتن
maintained U نگهداشتن برقرار داشتن
prop U نگهداشتن پشتیبانی کردن
surged U تحت کشش نگهداشتن
keep up <idiom> U درشرایط عالی نگهداشتن
surge U تحت کشش نگهداشتن
floats U روی اب نگهداشتن شناور
floated U روی اب نگهداشتن شناور
restrains U نگهداشتن مهار کردن
float U روی اب نگهداشتن شناور
restrain U نگهداشتن مهار کردن
surges U تحت کشش نگهداشتن
restraining U نگهداشتن مهار کردن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
maintain U نگهداشتن برقرار داشتن
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
card up one's sleeve <idiom> U برای روز مبادا نگهداشتن
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
keep (someone) up <idiom> U باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
preserving U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
heading hold U روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
preserves U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
stayed U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
To keep onesface ruddy by the slap it has receive. <proverb> U با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
stall feed U در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
acquisition U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
preserve U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
stay U سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
acquisitions U پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
carry light U نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
boost control U سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
lay to U قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
lie U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
lied U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
lies U نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
batten U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
screened U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screening, screenings U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
battens U قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
screen U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
nothing to the right U دستور به سکانی برای نگهداشتن سکان به سمت راست
watch guard U زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
screens U ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
beechive spring U فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
still fishing U ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
teed U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teeing U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
tee U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
subsidy U حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
port U روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
stockades U جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
stockade U جزء موجودی نگهداشتن موجودی انبار
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
save face <idiom> U خرید آبرو ،نگهداشتن آبرو
out-of- U بیرون از
out of U بیرون از
without U بیرون از
from out of town U از بیرون [از]
abroad U بیرون
outward bound U بیرون رو
outside appearance U بیرون
forth of U بیرون از
out door U بیرون
bakkat U به بیرون
off the track U بیرون
efferent U بیرون بر
extra terrestrial U بیرون از
from outside U از بیرون [از]
from the outside U از بیرون
out <adv.> U به بیرون
out <adv.> U بیرون
without U بیرون
outside [of] <adv.> U بیرون [از]
out [of] <adv.> U بیرون [از]
outwith [Scotish E] <adv.> U بیرون [از]
outed U بیرون از
outsides U بیرون
forth U بیرون از
away U بیرون از
outside U بیرون
outdoor U بیرون
out U بیرون از
away U بیرون
external U بیرون
out- U بیرون از
externals U بیرون
bring off U بیرون بردن
forces U بیرون کردن
clamp U بیرون کشیدن
force U بیرون کردن
outgoing U بیرون رونده
forcing U بیرون کردن
astir U بیرون از بستر
expulsion U بیرون شدگی
bear out U بیرون دادن
clamps U بیرون کشیدن
beyond one's vision U بیرون ازحدبینایی
clamping U بیرون کشیدن
clamped U بیرون کشیدن
beyond d. U بیرون از حدوصف
deferent U بیرون برنده
exsert U بیرون دادن
excurrent U بیرون ریزنده
exhalant U بیرون دهنده
exhalent U بیرون دهنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com