Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
radiator
U
بیرون دهنده گرما
radiators
U
بیرون دهنده گرما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to evolve heat
U
گرما بیرون دادن
convector
U
جسم انتقال دهنده گرما
convectors
U
جسم انتقال دهنده گرما
epicritic
U
تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
exhalant
U
بیرون دهنده
exhalent
U
بیرون دهنده
to turn out
U
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
thermostat
U
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostats
U
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
witjout
U
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected
U
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
U
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
U
عازم بیرون روانه بیرون
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
radiation of heat
U
گرما
heats
U
گرما
cauma
U
گرما
heat
U
گرما
isotherm
U
خط هم گرما
adiabatic
U
عایق گرما
heat flow
U
جریان گرما
heat exchange
U
تبادل گرما
temperature
U
درجه گرما
temperatures
U
درجه گرما
convection
U
انتقال گرما
thermometers
U
گرما سنج
thermometer
U
گرما سنج
thermoelectric
U
گرما برقی
thermochemistry
U
گرما شیمی
thermoelasticity
U
گرما کشسانی
thermal agitation voltage
U
اثر گرما
thermal effect
U
اثر گرما
thermal reservoir
U
منبع گرما
thermal unit
U
واحدسنجش گرما
pyromagnetic
U
گرما- مغناطیس
thermo electricity
U
گرما برق
cold is merely privative
U
گرما نیست
hot cabinet
U
قفسه گرما
heats
U
گرما حرارت
incalescent
U
گرما گرای
heat transmission
U
انتقال گرما
heat transfer
U
انتقال گرما
heat
U
گرما حرارت
heat radiation
U
تابش گرما
heat loss
U
تلف گرما
thermal flux
U
شار گرما
calorification
U
پیدایش گرما
heat flux
U
شار گرما
btu
U
واحدبریتانیایی گرما
pyro electricity
U
گرما برق
non conducting
U
عایق گرما
I am absolutely baked.
U
از گرما پختم
incalescence
U
گرما جویی
radiators
U
گرما افکن
thermal
U
مربوط به گرما
radiator
U
گرما افکن
radiator
U
گرما تاب
heat absorbing
U
جذب گرما
intensity of heat
U
شدت گرما
melted
U
از گرما سوختن
thermomagnetic
U
گرما مغناطیس
thermosphere
U
گرما کره
radiators
U
گرما تاب
thermosphere
U
گرما سپهر
cooling water thermometer
U
گرما سنج اب سرد
calorie
U
واحد سنجس گرما
calory
U
واحد سنجس گرما
heat stroke
U
گرماگرفتگی غش در اثر گرما
british thermal unit
U
واحد بریتانیایی گرما
resistant to heat
U
مقاوم در برابر گرما
mechanical equivalent of heat
U
هم ارز مکانیکی گرما
baking enamel
U
لعاب دادن با گرما
thermotaxis
U
تحرک در اثر گرما
heat flux density
U
چگالی شار گرما
chinical t.
U
گرما سنج طبی
thermonuclear reaction
U
واکنش گرما- هستهای
hot shorteness
U
شکنندگی حاصل از گرما
fehrenheit thermometer
U
گرما سنج فارنهایت
thermotropic
U
علاقمند به گرما دماگرای
swelters
U
از گرما بیحال شدن
heat transfer coefficient
U
ضریب انتقال گرما
sweltered
U
از گرما بیحال شدن
swelter
U
از گرما بیحال شدن
thermolytic
U
وابسته به تحلیل گرما
heat fast paint
U
رنگ مقاوم گرما
temperature independent paranagnetism
U
پارامغناطیس گرما مستقل
warmth
U
تعادل گرما ملایمت
therm
U
واحد گرما حمام
therm
U
حمام عمومی گرما
calories
U
واحد سنجس گرما
therms
U
حمام عمومی گرما
heat-stroke
U
گرماگرفتگی غش در اثر گرما
diathermacy
U
خاصیت هدایت گرما
thermotropism
U
حساسیت نسبت به گرما
thermoelectric effect
U
اثر گرما- برق
to resist heat
U
تاب گرما اوردن
thermoforming
U
شکل دادن با گرما
she cannot bear heat
U
تاب گرما رانمیاورد
she cannot bear heat
U
طاقت گرما را ندارد
b.t.u.
U
واحد بریتانیایی گرما
therms
U
واحد گرما حمام
electricity
U
مین نور یا گرما یا نیرو
conductibility of heat
U
قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
calorie
U
واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
calories
U
واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
thermolytic
U
وابسته به تجزیه در اثر گرما
warm spot
U
اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
thermographic
U
وابسته به گرما سنجی یادمانگاری
stew
U
خیس عرق شدن
[در گرما]
heater
U
بخاری دستگاه تولید گرما
heaters
U
بخاری دستگاه تولید گرما
heat radiates from the stove
U
گرما ازبخاری متشعشع میشود
off one's hands
U
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
registering
U
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
register
U
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
variations of temperature
U
اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
registers
U
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
thermostats
U
تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
chromometer
U
ساعت دقیقی که گرما و سرمادر ان اثر نمیکند
In the heat of the moment
<idiom>
[در گرما گرم کار]
[بحث ومجادله لفظی]
thermostat
U
تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
thermostatics
U
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
material theory of heat
U
پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
advection
U
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
glass wool
U
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
stirling cycle
U
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
cracking
U
وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
thermodynamics
U
علم مربوط به تبادل کار وحرارت و جریان گرما وتغییر دما بویژه در سیالات متحرک
indicator
U
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
thermal
U
کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
electrosensitive
U
کاغذ چاپ پوشیده شده از فلر که میتواند حروف را توسط گرما با نوک مخصوص چاپ -Ddot matrix نمایش میدهد
conductance
U
رسانایی الکتریکی گرما رسانایی
without
U
بیرون از
outward bound
U
بیرون رو
forth of
U
بیرون از
out
[of]
<adv.>
U
بیرون
[از]
efferent
U
بیرون بر
outed
U
بیرون از
without
U
بیرون
out-
U
بیرون از
out
U
بیرون از
out door
U
بیرون
out of
U
بیرون از
externals
U
بیرون
external
U
بیرون
forth
U
بیرون از
off the track
U
بیرون
from out of town
U
از بیرون
[از]
from outside
U
از بیرون
[از]
out-of-
U
بیرون از
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
بیرون
[از]
abroad
U
بیرون
outside
[of]
<adv.>
U
بیرون
[از]
extra terrestrial
U
بیرون از
out
<adv.>
U
بیرون
bakkat
U
به بیرون
from the outside
U
از بیرون
outside
U
بیرون
out
<adv.>
U
به بیرون
outsides
U
بیرون
away
U
بیرون از
outdoor
U
بیرون
outside appearance
U
بیرون
away
U
بیرون
extrusion
U
بیرون امدن
to hunt out
U
بیرون کردن
to give the sack
U
بیرون کردن
to pay a way
U
بیرون دادن
extrusive
U
بیرون اندازنده
get out
U
بیرون رفتن
to fish up
U
بیرون کشیدن
to get over
U
بیرون امدن
to give forth
U
بیرون دادن
to give out
U
بیرون دادن
to pass off
U
بیرون رفتن
to go off
U
بیرون رفتن
to pack off
U
بیرون کردن
outcrop
U
سر بیرون کردن
outcrops
U
سر بیرون کردن
pull out
U
بیرون امدن
extruded
U
بیرون انداختن
spits
U
بیرون پراندن
extrude
U
بیرون کشیدن
extrude
U
بیرون امدن
extrude
U
بیرون انداختن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com