Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow .
U
بگذار بماند تا فردا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
<proverb>
U
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
U
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
caveatemptor
U
به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
He is expected to arrive in acople of days.
U
فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
let him do what he pleases
U
بگذار
let me go
U
بگذار بروم
Let him speak his pices. let him have his say. Let him state his case.
U
بگذار حرفش را بزند
leave it over
U
عجاله بگذارید بماند
Let him clear out . Let him go to blazes.
U
بگذار گورش را گه کند
he is to stay
U
بنا است بماند
he is to stay
U
قرار است بماند
soit fait comme il est desire
U
بگذار ان چنان که می خواهدباشد
you see
U
بگذار برای شمابگویم
Let her attend to her work .
U
بگذار بکارش برسد
Put the plates on the table .
U
بشقابها را بگذار روی میز
Put it on my account. I'll foot the bill. Charge it to me.
بحساب من بگذار
[پای من حساب کن ]
i do not u.his wanting to say
U
نمیفهم چرامی خواهد بماند
some one must stay here
U
یک کسی باید اینجا بماند
If I dont forget .
U
اگر یادم بماند ( نرود)
Leave her alone.
U
اورا تنها (بحال خود ) بگذار
Dont stand on ceremony.
U
تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
under pledge of secrecy
U
با این قول که راز پوشیده بماند
Put the books back on the shelf.
U
کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Let the car cool off.
U
بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
Give him a taste of the whip .
U
بگذار مزه شلاق را یک کمی بچشد
dates
U
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
It is for your own ears.
U
پیش خودت بماند ( بکسی چیزی نگه )
Between you , me and the gatepost. Between ourselves .
U
میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
him to stay
U
نتوانستم او راوادار کنم بماندحریف اونشدم بماند
pivot foot
U
پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
date
U
افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
permanently
U
انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
flying dutchman
U
ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
the day a to morrow
U
پس فردا
day after tomorrow
U
پس فردا
morrow
U
فردا
tomorrow
U
فردا
morrow
[Old English]
U
فردا
[ آینده]
Today me, tomarrow thee.
<proverb>
U
امروز من,فردا تو .
to morrow week
U
از فردا یک هفته
Where wI'll you be tomorrow morning?
U
فردا صبح کجایی ؟
Come here tomorrow .
U
فردا بیا اینجا
regenerative memory
U
رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
never put off till tomorrow what may be done today
<proverb>
U
کار امروز به فردا مفکن
The cream wont keep tI'll tomorrow .
U
خامه تا فردا خراب می شود
the bill will mature tomorrow
U
سررسید ان قبض فردا است
Never put off tI'll tomorrow what you can do today .
U
کار امروز را به فردا نیانداز
Delays are dangerous.
<proverb>
U
کار امروز به فردا مینداز.
Tomarrow is another day.
<proverb>
U
فردا روز دیگرى اشت .
present maid prospective bride
U
دوشیزه امروز عروس فردا
Leave it tI'll tomorrow morning .
U
آنرا بگذارتا فردا صبح
Take no thought of the morrow.
U
نگران فردا
[آینده]
نباش.
dunnage
U
کاه وپوشال ومواد سبکی که لای فروف ومال التجاره می گذارند تا از اسیب مصون بماند
I travel tomorrow
[afternoon]
.
U
من فردا
[بعد از ظهر]
به مسافرت می روم.
the bill will mature to morrow
U
سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
I wI'll come tommorow if at all.
U
اگر آمدنی باشم فردا می آیم
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today .
U
کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
I will depart the day after tomorrow with the Iran Air.
U
من پس فردا با ایران ایر پرواز می کنم.
The prescribed time - limit expires tomorrow .
U
مهلت مقرر فردا منقضی می شود
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
U
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
U
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
permanent
U
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
hung bomb
U
بمبی که پس از پرتاب خود به خود به هواپیما اویزان بماند
Never put off till tomorrow what maybe done today.
<proverb>
U
آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
U
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
there is no time like the present
<idiom>
U
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
It is for yours for keeps .
U
پیش خودت بماند ( مال خودت )
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer.
U
کانالتان را فردا
[به این برنامه]
تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
singly
U
جدا جدا فردا فرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com