Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sharp tongued
U
بکار برنده سخنان زننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
users
U
بکار برنده
utilizer
U
بکار برنده
user
U
بکار برنده
my words hurt his feelings
U
سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
he took my words in good part
U
سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
concussive
U
ضربت زننده صدمه زننده
and all that
U
و از اینگونه سخنان
teases
U
سخنان نیشدارگفتن
mumbo jumbo
U
سخنان نامفهوم
voice-overs
U
سخنان افزوده
teased
U
سخنان نیشدارگفتن
tease
U
سخنان نیشدارگفتن
he was provoked by my words
U
از سخنان من رنجید
soothingly
U
با سخنان نرم
teaze
U
سخنان نیشدارگفتن
your words offended her
U
از سخنان شمارنجید
w.wordsŠyelk=yolk
U
سخنان بی مغز
voice-over
U
سخنان افزوده
he was provoked by my words
U
سخنان من باو برخورد
get a rise out of someone
<idiom>
U
سخنان نیش دارزدن
to pour out abusive words
U
سخنان فحش امیزپی در پی اداکردن
your words offended her
U
سخنان شما به احساسات اوبرخورد
to pour oil on troubled water
U
خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
I take exception to the tone of your remarks.
U
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
to weigh one's word
U
سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
to strike a spark out of
U
جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
to over hear any one
U
سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
echolalia
U
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
to gloze over one's words
U
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
winner
U
برنده
winnings
U
برنده
incisive
U
برنده
deferent
U
برنده
discoverers
U
پی برنده
discoverer
U
پی برنده
conductive
U
برنده
winning
U
برنده
vehicle
U
برنده
mutilator
U
برنده
scissile
U
برنده
trenchant
U
برنده
cutting
U
برنده
cutters
U
برنده
incisor tooth
U
برنده
cutter
U
برنده
foretooth
U
برنده
winners
U
برنده
heuristic
U
پی برنده
vehicles
U
برنده
high proof
U
برنده
portative
U
برنده
incisory
U
برنده
repellents
U
زننده
percutient
U
زننده
garish
U
زننده
scabrous
U
زننده
biting
U
زننده
mordant
U
زننده
unlovely
U
زننده
shuffler
U
زننده
acrid
U
زننده
staring
U
زننده
repellent
U
زننده
knockers
U
زننده
nauseam
U
زننده
pungent
U
زننده
squalid
U
زننده
acrimonious
U
زننده
pinching
U
زننده
stinking
U
زننده
poignant
U
زننده
prickling
U
زننده
knocker
U
زننده
starring
U
زننده
nippy
U
زننده
nastiest
U
زننده
repercussive
U
پس زننده
applauder
U
کف زننده
repeller
U
زننده
tarts
U
زننده
viler
U
زننده
forbidding
U
زننده
bitten
U
زننده
vilest
U
زننده
loathsome
U
زننده
beater
U
زننده
water repellent
U
پس زننده اب
tart
U
زننده
pit a pat
U
زننده
vile
U
زننده
nastier
U
زننده
nasties
U
زننده
wetter
U
نم زننده
striking
U
زننده
strikingly
U
زننده
loathful
U
زننده
clappers
U
کف زننده
clapper
U
کف زننده
nasty
U
زننده
striker
U
زننده
strikers
U
زننده
hideous
U
زننده
odoriferous
U
زننده
medallist
U
برنده مدال
medalist
U
برنده مدال
edge tool
U
الت برنده
highest bidder
U
برنده مزایده
gestatorial
U
برنده پاپ
matrolinous
U
بارث برنده
prizer
U
برنده جایزه
winners
U
برنده بازی
medallists
U
برنده مدال
booster
U
بالا برنده
boosters
U
بالا برنده
shoo-in
<idiom>
U
برنده مطلق
perseus
U
برنده سر دیو
gonfalonier
U
برنده پرچم
decisions
U
برنده با امتیاز
uplifter
U
بالا برنده
decision
U
برنده با امتیاز
contenders
U
برنده احتمالی
contender
U
برنده احتمالی
annihilator
U
از بین برنده
outpoint
U
برنده با امتیاز
achiever
U
از پیش برنده
edged tool
U
الت برنده
persi
U
برنده سر دیو
winner
U
برنده بازی
cutting head
U
نوک برنده
dark horses
U
برنده غیرمترقبه
lacerative
U
برنده یا درنده
promoters
U
پیش برنده
promoter
U
پیش برنده
victors
U
برنده مسابقه
victor
U
برنده مسابقه
winner of a match
U
برنده مسابقه
winning move
U
حرکت برنده
uptake
U
بالا برنده
resolutive
U
تحلیل برنده
deferent
U
بیرون برنده
winning position
U
پوزیسیون برنده
dark horse
U
برنده غیرمترقبه
propulsive
U
جلو برنده
prizewinner
U
برنده جایزه
raiders
U
یورش برنده
dissolvent
U
حل کننده برنده
wearing
U
تحلیل برنده
medalists
U
برنده مدال
impeller
U
پیش برنده
impellor
U
پیش برنده
propelling
U
پیش برنده
promotor
U
پیش برنده
incisively
U
بطور برنده
heiresses
U
ارث برنده زن
raider
U
یورش برنده
heiress
U
ارث برنده زن
liquidator
U
برچیننده از بین برنده
liquidators
U
برچیننده از بین برنده
carry the day
<idiom>
U
برنده یا موفق شدن
bearing capacity
U
قدرت برنده باربرد
emasculatory
U
برنده نیروی مردی
winterer
U
بسر برنده زمستان
emulous
U
رشک برنده طالب
won ending
U
اخر بازی برنده
painstaking
U
ساعی رنج برنده
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
file cutter
U
قسمت برنده سوهان
painstakingly
U
ساعی رنج برنده
cutler
U
فروشنده الات برنده
emasculative
U
برنده نیروی مردی
benefic
U
فایده برنده نیکوکار
jackpot
U
برنده تمام پولها
benefitical
U
منتفع فایده برنده
jackpots
U
برنده تمام پولها
chung seung
U
برنده هوگوابی تکواندو
raise the hand
U
بالابردن دست برنده
decisions
U
برنده کشتی با امتیاز
decision
U
برنده کشتی با امتیاز
nonwinner
U
هرگز برنده نشده
walk all over someone
<idiom>
U
براحتی برنده شدن
Nobel laureate
U
برنده جایزه نوبل
myrmecophilous
U
بهره برنده ازمورچه
Nobel Prize winner
U
برنده جایزه نوبل
limivorous
U
فرو برنده گل ولای
puddler
U
بهم زننده
bubblier
U
جوش زننده
lasher n
U
سد شلاق زننده
cornerman
U
زننده کرنر
coruscant
U
برق زننده
bubbliest
U
جوش زننده
caller
U
صدا زننده
bubbly
U
جوش زننده
callers
U
صدا زننده
knotter
U
گره زننده
scarifier
U
تیغ زننده
scintillating
U
جرقه زننده
tacker
U
میخ زننده
tacker
U
کوک زننده
glares
U
روشنایی زننده
ad nauseam
U
بسیار زننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com