English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
skintight U بپوست چسبیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
adhesive U چسبیده
adnascent U چسبیده
close aboard U چسبیده به
conglutinate U به هم چسبیده
sessile U چسبیده
clung U چسبیده
stickit U چسبیده
adhesives U چسبیده
coherent U چسبیده
skin-tight U چسبیده
adnate U بهم چسبیده
syndacty U چسبیده انگشت
skintight U چسبیده بتن
incompact U بهم چسبیده
seried U بهم چسبیده
syndactylism U چسبیده انگشتی
coadunate U بهم چسبیده
sealed U محکم چسبیده
concrete U بهم چسبیده
serried U بهم چسبیده
impacted U بهم چسبیده
adherent U بهم چسبیده
adherents U بهم چسبیده
adhered U بهم چسبیده بودن
adhere U بهم چسبیده بودن
parabiotic twins U دوقلوهای بهم چسبیده
Siamese twins U دوقلوهای بهم چسبیده
hidebound U پوست بتن چسبیده
hide bound U پوست بتن چسبیده
adhering U بهم چسبیده بودن
adequateness U بهم چسبیده بودن
gomerulus U توده بهم چسبیده
adheres U بهم چسبیده بودن
siamese twin U یکی از دو قلوهای بهم چسبیده
syndactyle U دارای دو یا چندانگشت بهم چسبیده
jerkins U کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
systylous U دارای خامههای بهم چسبیده
jerkin U کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
flocculous U مانند دستههای پشم بهم چسبیده
syndactyl U دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
gyrus U لبه بهم چسبیده بین شیارهای مغز
flocculose U مانند دسته پشم بهم چسبیده کرکی
plectognath U ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
grape shot U گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
back slide U شناورشدن روی اب به پشت با بازوهای چسبیده به بدن وحرکت به عقب با فشار پا
spread eagle U سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ
key O کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند
musub duchi U موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com