English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
endemic U بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
surfboat U قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
purge valve U لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
state flower U گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
sequela U بیماری ناشی از بیماری دیگر
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil U روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
autochthon U بومی
native U بومی
natives U بومی
autochthonous U بومی
indigene U بومی
vernacular U بومی
vernaculars U بومی
aboriginals U بومی
Aborigine بومی
domestic U بومی
sympatry U هم بومی
indigenous U بومی
citizens U بومی
citizen U بومی
endemic U بومی
home born U بومی
aboriginal U بومی
graphics U کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
naturalising U بومی شدن
naturalize U بومی شدن
naturalises U بومی شدن
naturalizing U بومی شدن
vernaculars U زبان بومی
nativism U بومی پرستی
native language U زبان بومی
landsman U بومی هم میهن
plants indigenous to that soil U بومی ان خاک
domestic U رام بومی
vernacular U زبان بومی
naturalizes U بومی شدن
indigenousness U بومی بودن
indigenous industries U صنایع بومی
Aborigine گیاه بومی
blackfellow U بومی استرالیا
illyrian U بومی ایلیریا
home made U ساخت بومی
autecology U تک شناسی بومی
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
come from <idiom> U بومی جایی بودن
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
Gaelic U زبان بومی اسکاتلندی
indigenously U بطور بومی یا ذاتی
sabra U اسرائیلی بومی فلسطین
endemic wildlife U حیات وحش بومی
secundine naturam U بومی وار خودبخود
Coptic Church U کلیسای بومی مصر و اتیوپی
green mountain boy U مرد بومی یا ساکن ورمونت
vernacularism U کلمه یا اصطلاح بومی ومحلی
ancillary U مستخدم بومی مربوط به کلفت
romaic U زبان بومی یونان امروز
galicean U بومی یا زبان گالیس ولایتی از اسپانیا
aardwolf U کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
registering U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
walkabout U بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabouts U بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
Analogical architecture U [معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
arrdwolf U [حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
Italian Villa style U [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
embedded code U کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
petticoatsfever U هوای زن
air blast U هوای دم
moist air U هوای تر
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
queen's weather U هوای باز
raininess U هوای بارانی
the open U هوای ازاد
foul weather U هوای نامساعد
compressed air U هوای متراکم
blast roasting U تشویه با هوای دم
humid air U هوای شرجی
open air U در هوای ازاد
out of doors U در هوای ازاد
marsh malaria U هوای مردابی
foul weather U هوای خراب
low air pressure U فشار هوای کم
swelter U هوای گرم
drippy U هوای گرفته
hot blast U هوای دم داغ
sweltered U هوای گرم
emergency air U هوای اضطراری
dead air U هوای راکد
liquid air U هوای مایع
swelters U هوای گرم
exhaust air U هوای خروجی
marine climate U اب و هوای دریایی
forced draft U هوای با فشار
stable air U هوای پایدار
intake air U هوای ورودی
secondry air U هوای ثانویه
temperate climate U اب و هوای معتدل
aired U هوای دم هوا
out of door U در هوای ازاد
air breathing U هوای تنفسی
heavy weather U هوای خراب
heavy weather U هوای طوفانی
passion U هوای نفس
In the open air. U در هوای آزاد.
adverse weather U هوای نامساعد
agglutinant U هوای التیام
airs U هوای دم هوا
carburetor air U هوای کاربراتور
air U هوای دم هوا
humid air U هوای نمناک
compressed air U هوای فشرده
circulationg air U هوای در گردش
broken weather U هوای بی قرار
lower U هوای گرفته وابری
lowering U هوای گرفته وابری
heatwaves U موج هوای گرم
warm front U جبهه هوای گرم
torchlight U هوای گرگ ومیش
heatwaves U هوای گرم طولانی
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
twilight U هوای گرگ ومیش
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
mouthpiece U لوله هوای غواص
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
heatwave U هوای گرم طولانی
heatwave U موج هوای گرم
lowers U هوای گرفته وابری
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
tire inflation U فشار هوای لاستیک
tire pressure U فشار هوای لاستیک
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
lowered U هوای گرفته وابری
dusk U هوای گرگ ومیش
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
ego trip U تسلیم به هوای نفس
warm fronts U جبهه هوای گرم
ego trips U تسلیم به هوای نفس
mouthpieces U لوله هوای غواص
blast U هوای دم کوره بلند دم
air compressor U هوای فشرده ساز
blow hot U هوای گرم دمیدن
out door court U زمین هوای ازاد
owl light U هوای گرگ و میش
cold front U جبهه هوای سرد
cold front U پیشان هوای سرد
cold fronts U پیشان هوای سرد
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
blow cold U هوای سرد دمیدن
bleed air U هوای کمپرس شده
mouthguard U لوله هوای غواص
air tank U کپسول هوای غواصی
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
liquid air container U مخزن هوای مایع
open exercise U ورزش در هوای ازاد
liquid air U هوای مایع شده
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
intake air U هوای مکیده شده
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
forced draft U هوای تحت فشار
secondary airflow U جریان هوای فرعی
effulge U برق هوای باز
fair weather U دارای هوای صاف
saturated air U هوای اشباع شده
blasts U هوای دم کوره بلند دم
cold fronts U جبهه هوای سرد
cooling blower U دمنده هوای سرد
cooling air U هوای سرد کننده
free living U تسلیم هوای نفس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com