English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ex post U بوقوع پیوسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to bring to pass U بوقوع رساندن
to bring a bout U بوقوع رساندن
in store <idiom> U آماده بوقوع پیوستن
to be fulfilled U بوقوع پیوستن راست امدن
futurism U اعتقاد بوقوع پیشگوییهای کتاب مقدس عقیده به اخرت
away U پیوسته بطور پیوسته
contiguous U پیوسته
legato U پیوسته
married U پیوسته
conjoint U پیوسته
on and on U پیوسته
incessant U پیوسته
allied U پیوسته
continued U پیوسته
on end U پیوسته
never ceasing U پیوسته
ceaselessly U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
perpetually U پیوسته
cohesive U به هم پیوسته
continous U پیوسته
coalescent U پیوسته
coadunate U پیوسته
for evermore U پیوسته
everywhen U پیوسته
alway U پیوسته
affined U پیوسته
attached U پیوسته
ceaseless U پیوسته
annexed U پیوسته
incessantly U پیوسته
cursive U پیوسته
d. in U پیوسته
eternal U پیوسته
for ever and aday U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
concomitant U پیوسته
non-stop U پیوسته
continuous U پیوسته
burst U پیوسته
round-the-clock U پیوسته
bursts U پیوسته
unremittingly U پیوسته
proximate U پیوسته
continual U پیوسته
syndetic U پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
connected measures U اقدامت پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
burster U فرم پیوسته
continuous function U تابع پیوسته
continuous forms U ورقههای پیوسته
continuous form U ورقه پیوسته
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous spectrum U طیف پیوسته
nid nod U پیوسته جنبیدن
continuous process U فرایند پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
collateral measures U اقدامت پیوسته
insobriety U شرب پیوسته
permanent water level U تراز پیوسته اب
linked list U لیست پیوسته
nid nod U پیوسته جنباندن
vicinal U در همسایگی پیوسته
to whittle at U پیوسته بریدن
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
symphsis U عضو پیوسته
sympetalous U پیوسته گلبرگ
inseparate U بهم پیوسته
indiscrete U بهم پیوسته
incessant drinking U پیوسته گساری
end to end U سرهم پیوسته
flow chip U براده پیوسته
full time U پیوسته کار
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
without rest U پیوسته لاینقطع
gamophyllous U پیوسته برگ
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
without intermission U پیوسته لاینقطع
sustained yield U بازده پیوسته
pealed U صدای پیوسته
accrete U بهم پیوسته
accretion U رشد پیوسته
haunts U پیوسته امدن به
haunt U پیوسته امدن به
compact U بهم پیوسته
compacted U بهم پیوسته
compacting U بهم پیوسته
diligence U کوشش پیوسته
diligency U کوشش پیوسته
contiguous U همجوار پیوسته
whittle U پیوسته کم کردن
peal U صدای پیوسته
adjoins U پیوسته بودن
collective U بهم پیوسته
compacts U بهم پیوسته
adjoined U پیوسته بودن
peals U صدای پیوسته
burst mode U حالت پیوسته
forever U جاویدان پیوسته
aggregate U بهم پیوسته
continuous data U دادههای پیوسته
against U پیوسته مجاور
aggregates U بهم پیوسته
adjoin U پیوسته بودن
continuous duty U کار پیوسته
continuate U پیوسته بهم
continuous error U خطای پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
pealing U صدای پیوسته
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
conjunct U بهم پیوسته
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
so let us always be kind U پیوسته مهربان باشیم
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
tractor feed U تغذیه کاغذ پیوسته
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
to run on U بهم پیوسته بودن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
always U پیوسته همه وقت
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
continuous forms U فرم های پیوسته
continuous grading U دانه بندی پیوسته
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
continuous rating U کار پیوسته اسمی
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
gamosepalous U دارای کاسبرگ پیوسته
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
indiscretely U بطور بهم پیوسته
terrace U ردیف خانههای بهم پیوسته
terraces U ردیف خانههای بهم پیوسته
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
linked pie/column graph U نمودار گرد و ستونی پیوسته
without interruption U پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
correlative U بهم پیوسته جفت نظیر
full time U پیوسته کاری تمام وقت
to be connected U بهم پیوسته [متصل] بودن
panoramically U بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
croft U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
to harp on one string U پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
crofts U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
infield U کشتزار پیوسته بخانه زمین زیر کشت
close grained U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain U دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
dial U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialed U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dialled U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
dials U راهی برای نمایش و یا کنترل یک تنظیم که پیوسته میباشد
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
montage U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages U قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
creeps U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creep U تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
satelloid U ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
continuity light U وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
cross-wing U [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
to veer and heul U پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
binder U اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
binders U اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
conurbations U شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
conurbation U شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com