English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
balanced budget U بودجه متوازن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
balanced budget multiplier U ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
balanced budget theorem U قضیه بودجه متوازن
cyclically balanced budget U بودجه متوازن ادواری
multiplier effect of a balanced budget U اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
Other Matches
appropriation U بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
balanced U متوازن
isochronal U متوازن
isochronous U متوازن
concordant U متوازن
well conditioned U متوازن
harmonic U متوازن
ampere balance U امپرسنج متوازن
balance economy U اقتصاد متوازن
equipoise U متوازن کردن
balanced state U حالت متوازن
balanced growth model U الگوی رشد متوازن
counterbalancing U متوازن سازی تقابلی
component of a symmetrical system U مولفه دستگاه متوازن
balanced polyphase system U مدار چند فاز متوازن
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
appropriation symbol U کد بودجه
budgeted U بودجه
budget line U خط بودجه
possibilities line U خط بودجه
budget U بودجه
budgets U بودجه
unfunded U بی بودجه
cyclical budget U بودجه ادواری
cyclical budget U بودجه دورانی
budgetary control U کنترل بودجه
development budget U بودجه عمرانی
unified budget U بودجه واحد
current budget U بودجه جاری
capital budget U بودجه سرمایهای
capital budget U بودجه تاسیساتی
variable budget U بودجه متغیر
cash budget U بودجه نقدی
military funds U بودجه نظامی
family budget U بودجه خانواده
family budget U بودجه خانوار
financial budget U بودجه مالی
preliminary budget U بودجه ابتدائی
unbalanced budget U بودجه نامتوازن
national budget U بودجه ملی
municipal budget U بودجه شهرداری
operating budget U بودجه عملیاتی
program budget U بودجه برنامهای
household budget U بودجه خانوار
government dificit surplus U کسر بودجه
state budget U بودجه دولت
government budget U بودجه دولت
flexible budget U بودجه متغیر
fixed budget U بودجه ثابت
preliminary budget U بودجه مقدماتی
budgetary appropriations U تخصیص بودجه
administrative budget U بودجه اداری
budget deficit U کسر بودجه
budget deficit U کسری بودجه
budget data U اطلاعات بودجه
budget cycle U مراحل بودجه
budget cycle U گردش بودجه
budget credit U اعتبار بودجه
budget constraint U محدودیت بودجه
budget comittee U گروه بودجه
annual budget U بودجه سالانه
budget ceiling U سقف بودجه
budget bureau U دفتر بودجه
budget balance U توازن بودجه
budget balance U تعادل بودجه
appropriation limitation U محدودیت بودجه
appropriation U اختصاص بودجه
deficits U کسر بودجه
budget determinant U تعیین بودجه
budget surplus U اضافه بودجه
margins U بودجه احتیاطی
budget surplus U مازاد بودجه
margin U بودجه احتیاطی
budgetary U مربوط به بودجه
budget process U مراحل بودجه
budgeting U بودجه ریزی
deficit U کسر بودجه
budget process U فرایند بودجه
budget period U زمان بودجه
budget period U دوره بودجه
budget expenditures U مخارج بودجه
budget execution U اجرای بودجه
operating budget U بودجه بهره برداری
The budget deficit of 1980 . U کسر بودجه سا ل1980
apportionment U واگذاری سهمیه بودجه
naval appropriation bill U بودجه نیروی دریایی
national economic budget U بودجه اقتصادی ملی
budgeter U تهیه کننده بودجه
capital budgeting U بودجه بندی سرمایه
command budget estimate U براورد بودجه یکان
budget directive U دستورالعمل تهیه بودجه
budgeteer U تهیه کننده بودجه
flexible budget U بودجه انعطاف پذیر
deficit financing U تامین کسر بودجه
budget classification U طبقه بندی بودجه
financed U بودجه چیزی را تهیه کردن
finance U بودجه چیزی را تهیه کردن
financing U بودجه چیزی را تهیه کردن
finances U بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast U پیش بینی مقدماتی بودجه
provide for in the budget U در بودجه پیش بینی کردن
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
planning programming budgetting U نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
appropriation language U شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
deficit financing U تامین مالی از راه کسر بودجه
to p for a sum in the budget U مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
The welfare budget has been cut down. U از بودجه رفاهی مقداری زده اند
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
competroller U سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
peace dividend U ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
slush funds U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush fund U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com