Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cyclical budget
U
بودجه دورانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
appropriation
U
بودجه مصوبه برای هزینه اعتبارات پیش بینی شده در بودجه توزیع درامد خالص به حسابهای مختلف
out flanking
U
دورانی
mawashi
U
دورانی
dollyo
U
دورانی
vertiginous
U
دورانی
rotary
U
دورانی
cyclic pitch
U
گام دورانی
turning movement
U
حرکت دورانی
mawashi geri
U
ضربه دورانی پا
concentricity
U
حرکت دورانی
eyre
U
گردش دورانی
encirclement
U
احاطه دورانی
dollyo chagi
U
ضربه دورانی پا
circular frequency
U
تکرار دورانی
diode lamp
U
دیود دورانی
cyclical unemployment
U
بیکاری دورانی
concentric running
U
حرکت دورانی
centrifugal pump
U
پمپ دورانی
rotary drilling
U
حفاری دورانی
turning movement
U
احاطه دورانی
revolutions
U
سرعت دورانی
revolution
U
سرعت دورانی
revolving
U
گردنده دورانی
turbo compressor
U
کمپرسور دورانی
rotational
U
چرخشی دورانی
rotation inertia
U
لختی دورانی
rotational inertia
U
لختی دورانی
rotation flow
U
شارش دورانی
rotary pump
U
پمپ دورانی
rotary switch
U
کلید دورانی
vertical envelopement
U
حرکت دورانی قائم
cyclic pitch control
U
کنترل گام دورانی
concentricity test
U
ازمایش حرکت دورانی
evolution
U
چرخش حرکت دورانی
circular flow of income
U
گردش دورانی درامد
kwon toul chigi
U
ضربه مشت دورانی
circular dischroism
U
دو رنگ نمایی دورانی
moom dollyo bandea dollyo chagi
U
ضربه پا برعکس دورانی
moom dolly chagi
U
ضربه پا به عکس دورانی
gyratory crusher
U
سنگ شکن دورانی
gyratory breaker
U
سنگ شکن دورانی
cycled
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycles
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
screwing
U
حرکات دورانی یخهای دریایی
semi roller
U
پرتاب دورانی گوی بولینگ
cycle
U
:بصورت دورانی فاهر شدن
semi spinner
U
پرتاب دورانی گوی بولینگ
rock
U
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocks
U
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocked
U
حرکت دورانی بال به دور بدنه
circulation
U
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
vortex flow
U
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
rotaglider
U
گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
circulations
U
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
expansion bearing
U
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
coffee grinders
U
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
coffee grinder
U
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
gear ratio
U
نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
budgeted
U
بودجه
possibilities line
U
خط بودجه
budgets
U
بودجه
budget line
U
خط بودجه
budget
U
بودجه
appropriation symbol
U
کد بودجه
unfunded
U
بی بودجه
blast hole drill
U
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
budgeting
U
بودجه ریزی
flexible budget
U
بودجه متغیر
fixed budget
U
بودجه ثابت
margins
U
بودجه احتیاطی
family budget
U
بودجه خانوار
family budget
U
بودجه خانواده
margin
U
بودجه احتیاطی
national budget
U
بودجه ملی
budget determinant
U
تعیین بودجه
deficit
U
کسر بودجه
program budget
U
بودجه برنامهای
government budget
U
بودجه دولت
preliminary budget
U
بودجه مقدماتی
preliminary budget
U
بودجه ابتدائی
operating budget
U
بودجه عملیاتی
municipal budget
U
بودجه شهرداری
budgetary
U
مربوط به بودجه
military funds
U
بودجه نظامی
unbalanced budget
U
بودجه نامتوازن
household budget
U
بودجه خانوار
unified budget
U
بودجه واحد
variable budget
U
بودجه متغیر
government dificit surplus
U
کسر بودجه
state budget
U
بودجه دولت
development budget
U
بودجه عمرانی
deficits
U
کسر بودجه
budget execution
U
اجرای بودجه
budgetary appropriations
U
تخصیص بودجه
budgetary control
U
کنترل بودجه
budget cycle
U
مراحل بودجه
budget cycle
U
گردش بودجه
budget credit
U
اعتبار بودجه
budget constraint
U
محدودیت بودجه
capital budget
U
بودجه سرمایهای
budget data
U
اطلاعات بودجه
budget surplus
U
اضافه بودجه
budget period
U
دوره بودجه
appropriation limitation
U
محدودیت بودجه
budget period
U
زمان بودجه
budget process
U
فرایند بودجه
budget deficit
U
کسر بودجه
budget process
U
مراحل بودجه
budget surplus
U
مازاد بودجه
budget deficit
U
کسری بودجه
capital budget
U
بودجه تاسیساتی
budget comittee
U
گروه بودجه
balanced budget
U
بودجه متوازن
cyclical budget
U
بودجه ادواری
financial budget
U
بودجه مالی
current budget
U
بودجه جاری
administrative budget
U
بودجه اداری
budget expenditures
U
مخارج بودجه
budget bureau
U
دفتر بودجه
budget balance
U
تعادل بودجه
annual budget
U
بودجه سالانه
budget balance
U
توازن بودجه
appropriation
U
اختصاص بودجه
budget ceiling
U
سقف بودجه
cash budget
U
بودجه نقدی
budget directive
U
دستورالعمل تهیه بودجه
budget classification
U
طبقه بندی بودجه
balanced budget theorem
U
قضیه بودجه متوازن
naval appropriation bill
U
بودجه نیروی دریایی
The budget deficit of 1980 .
U
کسر بودجه سا ل1980
command budget estimate
U
براورد بودجه یکان
flexible budget
U
بودجه انعطاف پذیر
apportionment
U
واگذاری سهمیه بودجه
budgeter
U
تهیه کننده بودجه
budgeteer
U
تهیه کننده بودجه
national economic budget
U
بودجه اقتصادی ملی
capital budgeting
U
بودجه بندی سرمایه
operating budget
U
بودجه بهره برداری
cyclically balanced budget
U
بودجه متوازن ادواری
deficit financing
U
تامین کسر بودجه
financed
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
preliminary budget forecast
U
پیش بینی مقدماتی بودجه
finance
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
finances
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
provide for in the budget
U
در بودجه پیش بینی کردن
financing
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
capital budget
U
بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
deficit financing
U
تامین مالی از راه کسر بودجه
balanced budget multiplier
U
ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
appropriation language
U
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
budgetary control
U
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
to p for a sum in the budget
U
مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
The welfare budget has been cut down.
U
از بودجه رفاهی مقداری زده اند
multiplier effect of a balanced budget
U
اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
competroller
U
سازمان کنترل اسناد و بودجه و اعتبارات
kelly
U
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
peace dividend
U
ازبین رفتن بودجه دفاعی دراواخر سال ۱۹۸۰
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
slush fund
U
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds
U
بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com