English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
arise U بوجود اوردن برامدن
arises U بوجود اوردن برامدن
arising U بوجود اوردن برامدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
make U بوجود اوردن
makes U بوجود اوردن
give birth to U بوجود اوردن
give brith to U بوجود اوردن
begat U بوجود اوردن
fathers U موجد بوجود اوردن
fathering U موجد بوجود اوردن
fathered U موجد بوجود اوردن
to procreate an heir U وارثی بوجود اوردن
father U موجد بوجود اوردن
ingenerate U احداث کردن بوجود اوردن
generating U بوجود اوردن تناسل کردن
generate U بوجود اوردن تناسل کردن
generated U بوجود اوردن تناسل کردن
generates U بوجود اوردن تناسل کردن
begetting U بوجود اوردن ایجاد کردن
inbreed U موجب شدن بوجود اوردن
beget U بوجود اوردن ایجاد کردن
begets U بوجود اوردن ایجاد کردن
masculinize U شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
theorizes U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
churned U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churn U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churns U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
i am p to know him U بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
copes U برامدن
arisen U برامدن
cope U برامدن
coped U برامدن
copings U برامدن
bulged U برامدن
protuberate U برامدن
to be deduced U برامدن
bulges U برامدن
bulging U برامدن
bulge U برامدن
copings U از عهده برامدن
coped U از عهده برامدن
afforded U از عهده برامدن
copes U از عهده برامدن
to take out U ازعهده برامدن
affording U از عهده برامدن
affords U ازعهده برامدن
affording U ازعهده برامدن
exhalation U نفس برامدن
cope U از عهده برامدن
take out U از عهده برامدن
affords U از عهده برامدن
afforded U ازعهده برامدن
answered U جواب دادن از عهده برامدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
answer U جواب دادن از عهده برامدن
acquitting U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquits U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
to stand the racket U ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
to press against any thing U بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
regenarate U از نو بوجود اورنده
zygote U بوجود اید
To come into existence . U بوجود آمدن
zygotic U بوجود اید
To bring into existence . U بوجود آوردن
vampirism U اعتقاد بوجود vampire
inchoate U تازه بوجود امده
self born U از خود بوجود امده
grasps U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp U بچنگ اوردن گیر اوردن
triune U اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
gangrene U فاسد شدن قانقاریا بوجود امدن
make good <idiom> U بوجود آوردن چیزی درست دربیاد
gametocyte U سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
copper mordant U دندانه سولفات مس جهت بوجود آوردن رنگ سبز
efflore scence U قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
electrostatic charge U بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
plastics U مواد مصنوعی که عمدتا ازترکیب پلیمرها بوجود می ایند
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
gel U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
apomict U کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
gelling U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
bump U حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
single yarn U نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
tin mordent U دندانه قلع [در رنگرزی] [که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
brinelling U دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
hematogenous U از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
mercantilists U مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
chrome dyes U کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
ground section U بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
nap side U خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
spinning wheel U چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
warp tension U کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
modus vivendi U توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
dry rot U پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
Afshar design U طرح افشاری [ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
shoulders U [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
prophet's green U رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
warp patterning U طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
napping waste U ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
classicize U در اوردن
bring in U اوردن
brings U اوردن
procures U اوردن
procuring U اوردن
procure U اوردن
procured U اوردن
stretches U کش اوردن
bringing U اوردن
ascites U اب اوردن
immigrates U اوردن
immigrated U اوردن
immigrate U اوردن
stretch U کش اوردن
bring U اوردن
to put in remembrance U اوردن
fetch U اوردن
fetched U اوردن
fetches U اوردن
stretched U کش اوردن
cataracts U اب اوردن
cataract U اب اوردن
to bring in to line U در صف اوردن
immigrating U اوردن
leavening U ور اوردن
compliance U بر اوردن
leaven U ور اوردن
inductility U اوردن
leavens U ور اوردن
run out of U کم اوردن
bring back U پس اوردن
go for U اوردن
run short U کم اوردن
lout U سرفرود اوردن
louts U سرفرود اوردن
unearth U از زیرخاک در اوردن
disembarked U از کشتی در اوردن
disembark U از کشتی در اوردن
work up U عمل اوردن
wear down U از پادر اوردن
disembarking U از کشتی در اوردن
yean U بچه اوردن
loosen U از خشکی در اوردن
loosened U از خشکی در اوردن
plague U بستوه اوردن
get-together U فراهم اوردن
get together U فراهم اوردن
raising U بالا اوردن
plaguing U بستوه اوردن
loosens U از خشکی در اوردن
plagued U بستوه اوردن
loosening U از خشکی در اوردن
get-togethers U فراهم اوردن
viscerate U روده در اوردن از
unweave U بیرون اوردن
uprooted U ازبن در اوردن
to cast the g. U بالا اوردن
uproot U ازبن در اوردن
procure U بدست اوردن
procure U به دست اوردن
expropriating U از تملک در اوردن
expropriates U از تملک در اوردن
procured U بدست اوردن
expropriated U از تملک در اوردن
procured U به دست اوردن
expropriate U از تملک در اوردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com