English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 233 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
make U بوجود اوردن
makes U بوجود اوردن
begat U بوجود اوردن
give birth to U بوجود اوردن
give brith to U بوجود اوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
generate U بوجود اوردن تناسل کردن
generated U بوجود اوردن تناسل کردن
generates U بوجود اوردن تناسل کردن
generating U بوجود اوردن تناسل کردن
father U موجد بوجود اوردن
fathered U موجد بوجود اوردن
fathering U موجد بوجود اوردن
fathers U موجد بوجود اوردن
theorised U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
churn U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churned U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churns U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
arise U بوجود اوردن برامدن
arises U بوجود اوردن برامدن
arising U بوجود اوردن برامدن
beget U بوجود اوردن ایجاد کردن
begets U بوجود اوردن ایجاد کردن
begetting U بوجود اوردن ایجاد کردن
inbreed U موجب شدن بوجود اوردن
ingenerate U احداث کردن بوجود اوردن
masculinize U شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
to procreate an heir U وارثی بوجود اوردن
Other Matches
i am p to know him U بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
to press against any thing U بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
jargonize U بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
regenarate U از نو بوجود اورنده
To bring into existence . U بوجود آوردن
zygote U بوجود اید
To come into existence . U بوجود آمدن
zygotic U بوجود اید
self born U از خود بوجود امده
vampirism U اعتقاد بوجود vampire
inchoate U تازه بوجود امده
grasp U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasped U بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps U بچنگ اوردن گیر اوردن
triune U اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
gangrene U فاسد شدن قانقاریا بوجود امدن
make good <idiom> U بوجود آوردن چیزی درست دربیاد
gametocyte U سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
electrostatic charge U بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
plastics U مواد مصنوعی که عمدتا ازترکیب پلیمرها بوجود می ایند
efflore scence U قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
copper mordant U دندانه سولفات مس جهت بوجود آوردن رنگ سبز
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
jells U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
apomict U کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
bump U حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
tin mordent U دندانه قلع [در رنگرزی] [که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
single yarn U نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
brinelling U دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
hematogenous U از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
mercantilists U مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
chrome dyes U کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
ground section U بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
warp tension U کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
nap side U خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
spinning wheel U چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
modus vivendi U توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
dry rot U پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
shoulders U [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
Afshar design U طرح افشاری [ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
prophet's green U رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
warp patterning U طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
napping waste U ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
inductility U اوردن
fetch U اوردن
compliance U بر اوردن
cataracts U اب اوردن
cataract U اب اوردن
fetches U اوردن
classicize U در اوردن
procured U اوردن
procures U اوردن
procure U اوردن
ascites U اب اوردن
bring U اوردن
to bring in to line U در صف اوردن
stretches U کش اوردن
go for U اوردن
stretched U کش اوردن
stretch U کش اوردن
leavens U ور اوردن
leavening U ور اوردن
bring in U اوردن
to put in remembrance U اوردن
bring back U پس اوردن
run short U کم اوردن
immigrating U اوردن
immigrates U اوردن
immigrated U اوردن
run out of U کم اوردن
immigrate U اوردن
brings U اوردن
leaven U ور اوردن
fetched U اوردن
procuring U اوردن
bringing U اوردن
unhinge U از لولا در اوردن
disinterring U از خاک در اوردن
unhinges U از لولا در اوردن
unhinging U از لولا در اوردن
exhuming U از خاک در اوردن
exhume U از خاک در اوردن
exhumed U از خاک در اوردن
exhumes U از خاک در اوردن
disinters U از خاک در اوردن
disinterred U از خاک در اوردن
inflame U به هیجان اوردن
inflames U به هیجان اوردن
inflaming U به هیجان اوردن
unearths U از زیرخاک در اوردن
interject U در میان اوردن
interjected U در میان اوردن
interjecting U در میان اوردن
interjects U در میان اوردن
work up U عمل اوردن
viscerate U روده در اوردن از
unweave U بیرون اوردن
unthread U نخ بیرون اوردن از
procure U بدست اوردن
procure U به دست اوردن
unearthing U از زیرخاک در اوردن
unearthed U از زیرخاک در اوردن
disengage U از گیر در اوردن
disengages U از گیر در اوردن
disengaging U از گیر در اوردن
yean U بچه اوردن
wear down U از پادر اوردن
plague U بستوه اوردن
plagued U بستوه اوردن
plagues U بستوه اوردن
plaguing U بستوه اوردن
lout U سرفرود اوردن
louts U سرفرود اوردن
unearth U از زیرخاک در اوردن
procured U بدست اوردن
disinter U از خاک در اوردن
revivified U بهوش اوردن
disembarking U از کشتی در اوردن
disembarks U از کشتی در اوردن
loosen U از خشکی در اوردن
loosened U از خشکی در اوردن
loosening U از خشکی در اوردن
loosens U از خشکی در اوردن
raising U بالا اوردن
get together U فراهم اوردن
get-together U فراهم اوردن
get-togethers U فراهم اوردن
utter U بزبان اوردن
uttered U بزبان اوردن
utters U بزبان اوردن
disembarked U از کشتی در اوردن
disembark U از کشتی در اوردن
teethes U دندان در اوردن
revivifies U بهوش اوردن
revivify U بهوش اوردن
revivifying U بهوش اوردن
overlaid U فشار اوردن
expropriate U از تملک در اوردن
expropriated U از تملک در اوردن
expropriates U از تملک در اوردن
expropriating U از تملک در اوردن
uproot U ازبن در اوردن
uprooted U ازبن در اوردن
uprooting U ازبن در اوردن
uproots U ازبن در اوردن
teethe U دندان در اوردن
teethed U دندان در اوردن
salivate U خدو اوردن
salivated U خدو اوردن
salivates U خدو اوردن
obtained U بدست اوردن
obtains U بدست اوردن
acquires U بدست اوردن
acquiring U بدست اوردن
observe U بجا اوردن
observed U بجا اوردن
observes U بجا اوردن
observing U بجا اوردن
disentangle U از گیر در اوردن
disentangled U از گیر در اوردن
disentangles U از گیر در اوردن
obtain U بدست اوردن
withstood U تاب اوردن
withstands U تاب اوردن
salivating U خدو اوردن
clear out U بیرون اوردن
clear-out U بیرون اوردن
to clear out U بیرون اوردن
spite U برسرلج اوردن
sober U بهوش اوردن
soberly U بهوش اوردن
beset U به ستوه اوردن
besets U به ستوه اوردن
soothe U دل بدست اوردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com