English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glom U نگریستن
peered U بدقت نگریستن
peering U بدقت نگریستن
peer U بدقت نگریستن
to look fixedly U خیره نگریستن
look U نگاه کردن نگریستن
look down on <idiom> U با نظر حقارت نگریستن
view favourably U با نظر مساعد نگریستن
looks U نگاه کردن نگریستن
looked U نگاه کردن نگریستن
regards U وابسته بودن به نگریستن
regarded U وابسته بودن به نگریستن
regard U وابسته بودن به نگریستن
To look down on someone. U کسی را به چشم حقارت نگریستن
look down on someone <idiom> U باحقارت واحساس برتری نگریستن
To view something approvingly ( favourably ) . U چیزی را با نظر موافق ( مساعد ) نگریستن
To weep over ones misfortunes. U به بد بختی ها ( بد بیار یهای ) خود نگریستن
gaping stock U چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
to look at U نگاه کردن به [نگریستن به] [به نظر آمدن]
gape seed U چیزی که مایه حیرت وموجب خیره نگریستن گرد د
from each other <adv.> U از یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
one a U یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
each other U یکدیگر
one another U یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
arm in arm U در دست یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
interconnected U اتصال به یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
interconnecting U اتصال به یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
hand in hand U دست دردست یکدیگر
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
abut U به یکدیگر ضربه زدن
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
customs union U مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
agonic line U خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
camisado U شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
braid shield U روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
Mingle design U طرح تلفیقی [ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
coordinate U روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
program line U فرش های همگون [اصطلاحا به فرش های اطلاق می شود که از نظر نقشه مشابه بوده ولی اندازه آنها با یکدیگر متفاوت باشد.]
kanat U نوعی گلیم ترکی [روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
rag rug U قالیچه چهل تکه [در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
Mina-khani design U طرح میناخانی [این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
plaiting U [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com