Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to take exception to anything
U
به چیزی اعتراض کردن
to protest against something
U
به چیزی اعتراض کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
protested
U
اعتراض اعتراض کردن
protest
U
اعتراض اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض اعتراض کردن
protests
U
اعتراض اعتراض کردن
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
protestingly
U
بطور اعتراض ازروی اعتراض
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
indirect objects
U
اعتراض کردن
obtest
U
اعتراض کردن
contests
U
اعتراض کردن
direct objects
U
اعتراض کردن
impugns
U
اعتراض کردن
impugning
U
اعتراض کردن
except
U
اعتراض کردن
impugned
U
اعتراض کردن
protested
U
اعتراض کردن
to a on or upon
U
اعتراض کردن بر
contesting
U
اعتراض کردن
impugn
U
اعتراض کردن
contested
U
اعتراض کردن
protest
U
اعتراض کردن
object
U
اعتراض کردن
exept
U
اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض کردن
fussed
U
اعتراض کردن
fuss
U
اعتراض کردن
appose
U
اعتراض کردن
fulminated
U
اعتراض کردن
squawk
U
اعتراض کردن
squawked
U
اعتراض کردن
squawks
U
اعتراض کردن
protests
U
اعتراض کردن
fulminate
U
اعتراض کردن
fusses
U
اعتراض کردن
take exception to
U
اعتراض کردن به
objected
U
اعتراض کردن
to e. a protest
U
اعتراض کردن
contest
U
اعتراض کردن
to enter a protest
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض کردن
fussing
U
اعتراض کردن
objects
U
اعتراض کردن
fulminates
U
اعتراض کردن
condemnation
U
محکوم کردن اعتراض
condemnations
U
محکوم کردن اعتراض
to cry shame upon
U
اعتراض سخت بر...کردن
object
U
کالا اعتراض کردن
indirect objects
U
کالا اعتراض کردن
direct objects
U
کالا اعتراض کردن
objecting
U
کالا اعتراض کردن
objects
U
کالا اعتراض کردن
objected
U
کالا اعتراض کردن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to venture on an objection
U
باجرات اعتراض به کسی کردن
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
protest
U
اعتراض
protestation
U
اعتراض
power of reservation
U
حق اعتراض
protested
U
اعتراض
impugnation
U
اعتراض
objections
U
اعتراض
objection
U
اعتراض
animadversion
U
اعتراض
contestation
U
اعتراض
impugnment
U
اعتراض
challenge
U
اعتراض
protestations
U
اعتراض
condemnation
U
اعتراض
protesting
U
اعتراض
challenged
U
اعتراض
protests
U
اعتراض
exceptions
U
اعتراض
exception
U
اعتراض
challenges
U
اعتراض
condemnations
U
اعتراض
impeachment
U
اعتراض
remonstrance
U
اعتراض
contested
U
اعتراض داشتن بر
disputable
U
اعتراض پذیر
objecting
U
اعتراض داشتن
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
controvertible
U
قابل اعتراض
contest
U
اعتراض داشتن بر
unlikely
U
قابل اعتراض
contestable
U
قابل اعتراض
kicker
U
اعتراض کننده
protesting
U
اعتراض رسمی
defiance
U
مقاومت اعتراض
objects
U
اعتراض داشتن
protests
U
اعتراض رسمی
unobjectionable
U
اعتراض ناپذیر
condemnable
U
قابل اعتراض
objected
U
اعتراض داشتن
demurrable
U
اعتراض پذیر
bill of exception
U
اعتراض نامه
demurrant
U
اعتراض کننده
objectionable
U
قابل اعتراض
impugnable
U
قابل اعتراض
protest for non acceptance
U
اعتراض نکول
objector
U
اعتراض کننده
objectors
U
اعتراض کننده
protest
U
اعتراض رسمی
implicit
U
بلا اعتراض
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
object
U
اعتراض داشتن
indirect objects
U
اعتراض داشتن
direct objects
U
اعتراض داشتن
contesting
U
اعتراض داشتن بر
contests
U
اعتراض داشتن بر
demurrer
U
اعتراض کننده
challengeable
U
قابل اعتراض
exceptionable
U
اعتراض پذیر
protested
U
اعتراض رسمی
remonstrance
U
تعرض اعتراض
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
disputability
U
قابل اعتراض بودن
retour sans protet
U
اعاده بدون اعتراض
implicit obedience
U
فرمانبرداری بدون اعتراض
demurrer
U
اعتراض بصلاحیت دادگاه
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
confrontational
U
رفتار همراهبا اعتراض
Whoever else that may object .
U
هر کس دیگه که اعتراض کند
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
And exactly what do you mean by that ?
U
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
contest
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
protested
U
اعتراض به رای داور کشتی
impugn
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
loud-mouthed
U
اهل جیغ و داد و اعتراض
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
protests
U
اعتراض به رای داور کشتی
protest
U
اعتراض به رای داور کشتی
impugned
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugns
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
contested
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugning
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
protesting
U
اعتراض به رای داور کشتی
contesting
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
contests
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
The people protested vocally.
U
صدای مردم درآمد ( اعتراض )
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
prejudged
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
prejudging
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
fraise
U
نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
set loose
<idiom>
U
رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
to pirate something
U
چیزی را غیر قانونی چاپ کردن
[دو نسخه ای کردن]
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com