English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
go behind U به پشت حریف رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
submarine U خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
submarines U خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
win by retirement U پیروزی با کنار رفتن حریف
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
Other Matches
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
opponent U حریف
match U حریف
adversaries U حریف
matches U حریف
foes U حریف
foe U حریف
challengers U حریف
competitors U حریف
competitor U حریف
opponents U حریف
adversary U حریف
d. cut d. U حریف
adversarial U حریف
rivaled U حریف
rival U حریف
rivaling U حریف
rivalled U حریف
rivalling U حریف
rivals U حریف
challenger U حریف
copings U حریف شدن
charges U حمله به حریف
target U سینه حریف
targeted U سینه حریف
charge U حمله به حریف
shadows U چسبیدن به حریف
shadow U چسبیدن به حریف
shadowed U چسبیدن به حریف
coped U حریف شدن
targetted U سینه حریف
shadowing U چسبیدن به حریف
opponent U حریف طرف
targetting U سینه حریف
opponents U حریف طرف
cope U حریف شدن
copes U حریف شدن
targets U سینه حریف
jack of all trades U همه فن حریف
swingman U همه فن حریف
downfield U زمین حریف
he was too much for me U من حریف او نبودم
head butt U با سر به حریف زدن
i cannot manage him U حریف او نمیشوم
away U زمین حریف
dropped U جاگذاشتن حریف
drops U جاگذاشتن حریف
dropping U جاگذاشتن حریف
playing the man U بازی با حریف
razzle dazzle U فریفتن حریف
sell a dummy U فریفتن حریف
drop U جاگذاشتن حریف
deliver a series of blows U بمباران حریف
ended U زمین حریف
ends U زمین حریف
targeting U سینه حریف
adversary U حریف کشتی
adversaries U حریف کشتی
victims U حریف ضعیف
jacks of all trades U همه فن حریف
victim U حریف ضعیف
end U زمین حریف
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
burns U امتیاز گرفتن از حریف
burn U امتیاز گرفتن از حریف
marks U نشانه کردن حریف
dribbling U رد کردن توپ از حریف
dribbles U رد کردن توپ از حریف
dribbled U رد کردن توپ از حریف
dribble U رد کردن توپ از حریف
clinches U بغل کردن حریف
drop U پشت سر گذاشتن حریف دو
clinched U بغل کردن حریف
clinching U بغل کردن حریف
block U سدکردن غیرمجاز حریف
blocked U سدکردن غیرمجاز حریف
blocks U سدکردن غیرمجاز حریف
clinch U بغل کردن حریف
dropping U پشت سر گذاشتن حریف دو
dropped U پشت سر گذاشتن حریف دو
drops U پشت سر گذاشتن حریف دو
to stand up to one's opponent U با حریف روبرو شدن
mark U نشانه کردن حریف
He is jack of all trades . he can cope with any thing . U همه فن حریف است
jink U فریب دادن حریف
cut down U زمین زدن حریف
circle dodge U گریز از حریف در مسیرمنحنی
back sacrifice throw U افکندن حریف ازپشت
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
scouts U ارزیابی حریف اینده
scouted U ارزیابی حریف اینده
scout U ارزیابی حریف اینده
intercepts U قطع پاسکاری حریف
intercepting U قطع پاسکاری حریف
kin geri U لگد به بیضه حریف
kukutsu dachi U ایستادن در مقابل حریف
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
stomach throw U افکندن حریف از پشت
sparring partner U حریف مشت بازی
shut down U شکست دادن حریف
put the ball on the floor U رد کردن توپ از حریف
personal foul U خطای بدنی به حریف
pattern offense U موضعگیری در برابر حریف
outroll U شکست دادن حریف
outplay U بازی بهتر از حریف
manage a person U حریف کسی شدن
intercepted U قطع پاسکاری حریف
intercept U قطع پاسکاری حریف
bluffs U حریف را از میدان درکردن
assaulted U حمله بدنی به حریف
assault U حمله بدنی به حریف
onside U پا به توپ در زمین حریف
deceiving U فریب دادن حریف
deceives U فریب دادن حریف
deceived U فریب دادن حریف
deceive U فریب دادن حریف
hinders U مانع حریف شدن
hindering U مانع حریف شدن
hindered U مانع حریف شدن
assaults U حمله بدنی به حریف
outclass U شکست فاحش حریف
bluffing U حریف را از میدان درکردن
bluffed U حریف را از میدان درکردن
bluff U حریف را از میدان درکردن
draws U رویارویی دو حریف در اغار
draw U رویارویی دو حریف در اغار
deciding U نزدیک به دروازه حریف
unanswered U همردیف نبودن حریف
outclassing U شکست فاحش حریف
outclasses U شکست فاحش حریف
outclassed U شکست فاحش حریف
hinder U مانع حریف شدن
lapped U رسیدن به حریف جلویی
assorted U همه فن حریف همسر
lap U رسیدن به حریف جلویی
utility U ذخیره همه فن حریف
slashed U چرخاندن چوب به طرف حریف
shut out U مانع پیروزی حریف شدن
trompement U گریز شمشیرباز از ضربه حریف
clothes lines U ضبه زدن و انداختن حریف
dummies U گول زدن حریف در تجمع
clothes line U ضبه زدن و انداختن حریف
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
underdog U فرصت برد به حریف ندادن
hindered U جلوگیری از ضربه زدن حریف
out of distance U دور بودن شمشیرباز از حریف
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
hinders U جلوگیری از ضربه زدن حریف
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
unlap U یک دور به حریف نزدیکتر شدن
hindering U جلوگیری از ضربه زدن حریف
slash U چرخاندن چوب به طرف حریف
gang tackle U با چند بازیگر حریف را فروداوردن
shoulder block U سد کردن حریف با ضربه شانه
shut off U بهم زدن نقشه حریف
slashes U چرخاندن چوب به طرف حریف
hinder U جلوگیری از ضربه زدن حریف
squeezed U سد کردن مدافع حریف با دونفر
dummy U گول زدن حریف در تجمع
hip rool U تاباندن حریف از روی باسن
blank U ممانعت از امتیاز گیری حریف
hand U میلههای تسخیرشده حریف در پایان
slashing U چرخاندن چوب به طرف حریف
blankest U ممانعت از امتیاز گیری حریف
holding and hitting U گرفتن حریف و ضربه زدن
outside hook U فت پا و بهم زدن تعادل حریف
hooking U سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
bootleg U نوعی حمله با فریفتن حریف
interference U سد کردن غیرمجاز راه حریف
parrying U دفع کردن حمله حریف
parry U دفع کردن حمله حریف
parried U دفع کردن حمله حریف
parries U دفع کردن حمله حریف
bait the hole U گول زدن مدافع حریف
underdogs U فرصت برد به حریف ندادن
squeezes U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing U سد کردن مدافع حریف با دونفر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com