Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It's over.
U
به پایان رسید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
i am through with my work
U
کارم به پایان رسید
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
U
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
The project was terminated as of July 1.
U
پروژه از اول ژولیه به پایان رسید.
Other Matches
to pay against receipt
U
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
eol
U
پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminates
U
پایان دادن پایان یافتن
terminated
U
پایان دادن پایان یافتن
terminate
U
پایان دادن پایان یافتن
receipt
U
رسید
quittance
U
رسید
receipts
U
رسید
receipt statement
U
رسید
maturity
U
سر رسید
due date
U
سر رسید
when it came to a push
U
رسید
What time do we arrive?
U
کی خواهیم رسید؟
receipt
U
قبض رسید
summer is in
U
تابستان رسید
warehouse receipt
U
رسید انبار
world came that
U
خبر رسید که
voucher
U
قبض رسید
quittance
U
رسید مفاصا
receipts
U
قبض رسید
the post has come
U
پست رسید
scrip
U
رسید موقتی
to a receipt
U
رسید گرفتن
vouchers
U
قبض رسید
chitty
U
یادداشت-رسید
official receipt
U
رسید رسمی
It occurred to me.
U
به نظرم رسید.
It crossed my mind.
U
به نظرم رسید.
to fall due
U
سر رسید شدن
debit note
U
رسید بدهکار
hand receipt
U
رسید دستی
dock receipt
U
رسید لنگرگاه
matured
U
سر رسید شده
dock warrant
U
رسید لنگرگاه
It came home to me.
U
به نظرم رسید.
It crossed my mind.
U
به فکرم رسید.
It occurred to me.
U
به فکرم رسید.
binder
U
رسید بیعانه
It came home to me.
U
به فکرم رسید.
it crossed my mind
U
بنظرم رسید
binders
U
رسید بیعانه
certificate of receipt
U
گواهی رسید
appropriation receipt
U
رسیدسپرده رسید اعتبار
data fright receipt
U
رسید اماری حمل
air mail receipt
U
رسید پست هوایی
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
At this point of the conversation.
U
صحبت که به اینجا رسید
data freight receipt
U
رسید اماری حمل
dock warrant
U
رسید انبار بارانداز
it was signed by his majesty the shah
U
به توشیح همایونی رسید
point of intersection
U
نقطه بهم رسید
mate's receipt
U
رسید کاپیتان کشتی
i am in receipt of your letter
U
نامه شما به من رسید
it received royal assent
U
به توشیح ملوکانه رسید
he was overtake by a storm
U
طوفانی باودر رسید
he thought out a plan
U
فکری بنظرش رسید
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
the hour has struck
U
موقع بحران رسید
appropriation receipt
U
رسید سپرده قانونی
railway receipt
U
رسید راه اهن
mate's receipt
U
رسید معاون ناخدا
clean receipt
U
رسید بی قید و شرط
receipt
U
دریافت رسید دادن
receipt
U
رسید پیام دریافت شد
He was sick to death . He was fed up to the back teeth .
U
جانش به لب آمد ( رسید )
receipts
U
دریافت رسید دادن
receipts
U
رسید پیام دریافت شد
At that point
[stage]
, ...
U
وقتی که موقعش رسید...
offenders will be punished
U
متخلفین بکیفر خواهند رسید
now and then a guest w come
U
گاه گاهی میهمانی می رسید
I heard a sound .
U
صدائی به گوشم خورد( رسید )
The train was 10 minutes late.
U
قطار 10 دقیقه دیر رسید
It changed hands a few times before I got it.
U
چند دست گشت تا به من رسید
forwarder's receipt
U
رسید متصدی حمل و نقل
The negotiations were successful ( inconclusive ) .
U
مذاکرات به نتیجه رسید ( نرسید )
The train came in on time .
U
قطار به موقع رسید ( سروقت )
found shipment
U
کالای بدون بارنامه یا رسید
He arrived in the nick of time .
U
درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
the bill is overdraw
U
سر رسید برات منقضی شده است
bill falls due on
U
تاریخ سر رسید اسناد مدت دار
the bill will mature to morrow
U
سر رسید پرداخت ان قبض فردا است
A solution suddenly proffered itself.
U
ناگهان راه حلی به نظر رسید.
deferred liability
U
بدهیی که درسر رسید پرداخت نشده است
Luchily for me the train was late.
U
خوش شانسی آوردم قطار دیر رسید
process
U
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
processes
U
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
he muddled through
U
بدون هیچ زرنگی یا مهارت بمقصود خود رسید
date of grace
U
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
end all
U
پایان
sempiternity
U
بی پایان
finish line
U
خط پایان
end line
U
خط پایان
eternity
U
بی پایان
perpetuity
U
بی پایان
decapoda
U
ده پایان
issue
[outcome]
U
پایان
eternality
U
بی پایان
finallist
U
پایان رس
fruition
U
پایان
out
<adv.>
U
پایان
to sit out
U
تا پایان
immortality
U
بی پایان
infinite time
U
بی پایان
forever
U
بی پایان
foreverness
U
بی پایان
aeon
U
بی پایان
hexapod
U
شش پایان
illimitable
U
بی پایان
illmitable
U
بی پایان
initiator terminator
U
پایان ده
windup
U
پایان
endless
U
بی پایان
ends
U
پایان
closes
U
پایان
point
U
پایان
ended
U
پایان
unbound
U
بی پایان
eternities
U
بی پایان
eternity
U
بی پایان
periods
U
پایان
never-ending
U
بی پایان
close
U
پایان
finis
U
پایان
closest
U
پایان
end
U
پایان
interminate
U
بی پایان
closer
U
پایان
conclusion
U
پایان
limit
U
پایان
conclusions
U
پایان
termination
U
پایان
unending
U
بی پایان
finish
U
پایان
period
U
پایان
abysses
U
بی پایان
bourne
U
پایان
finality
U
پایان
cessation
U
پایان
never ending
U
بی پایان
incessant
U
پی در پی بی پایان
inconclusive
U
بی پایان
unfinished
U
بی پایان
abysm
U
بی پایان
endings
U
پایان
finishes
U
پایان
abyss
U
بی پایان
ending
U
پایان
atrocious
U
با شرارت بی پایان
placing judge
U
داور خط پایان
jikan
U
پایان وقت
sequels
U
نتیجه پایان
myriapoda
U
هزار پایان
normal termination
U
پایان عادی
conclusions
U
پایان یک چیز
on side
U
پایان بازی
buzzers
U
زنگ پایان
omniscience
U
دانش بی پایان
sequel
U
نتیجه پایان
ominscience
U
دانش بی پایان
buzzer
U
زنگ پایان
endless
U
بدون پایان
Over and out!
U
پایان اعلان !
finishes
U
پایان مسابقه
termination
U
پایان یابی
finish
U
پایان مسابقه
to bring to an end
U
به پایان رساندن
to come to a end
U
به پایان رسیدن
wind up
U
پایان دادن
to see out
U
به پایان رساندن
to see through
U
به پایان رساندن
wind up
U
پایان یافتن
Over and out!
U
پایان خبر !
terminuse ad quem
U
نقطه پایان
terminable
U
پایان یافتنی
past
U
پایان یافته
eternal
U
بی پایان دائمی
termination date
U
تاریخ پایان
rhizopod
U
ریشه پایان
year-end
سال پایان
year-end
U
پایان سال
subjunction
U
افزایش در پایان
surcease
U
پایان استراحت
conclusion
U
پایان یک چیز
teleologist
U
پایان شناس
teleology
U
پایان شناسی
sign off
U
پایان دادن به
to turn out
U
به پایان رسیدن
end mark
U
علامت بی پایان
end of block
U
پایان یک بلوک
endless loop
U
حلقه بی پایان
endnote
U
پایان مدرک
eob
U
پایان یک بلوک
eof
U
پایان فایل
eoj
U
پایان کارob
tapes
U
نوار خط پایان
dissertation
U
پایان نامه
taped
U
نوار خط پایان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com