Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
range
U
به نظم وترتیب واداشتن
ranged
U
به نظم وترتیب واداشتن
ranges
U
به نظم وترتیب واداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arrangement
U
روش وترتیب
fettle
U
نظم وترتیب
arrangements
U
روش وترتیب
collocation
U
نظم نوبت وترتیب
clarity
U
نظم وترتیب تمیزی
circuit discipline
U
نظم وترتیب در مدار
musculature
U
وضع وترتیب ماهیچه ها ساختمان عضلانی
stand
U
واداشتن
cause
U
واداشتن
causing
U
واداشتن
put through
U
واداشتن
to set on
U
واداشتن
causes
U
واداشتن
wrest
U
واداشتن
wrested
U
واداشتن
wresting
U
واداشتن
wrests
U
واداشتن
helotize
U
بغلامی واداشتن
reanimate
U
به شجاعت واداشتن
hearten
U
به شجاعت واداشتن
actuate
U
به عمل واداشتن
encourage
U
به شجاعت واداشتن
embolden
U
به شجاعت واداشتن
elate
U
به شجاعت واداشتن
laying of setts
U
واداشتن سنگها
countenance
[encourage]
U
به شجاعت واداشتن
operate
U
بفعالیت واداشتن
operated
U
بفعالیت واداشتن
operates
U
بفعالیت واداشتن
appoint
U
گماشتن واداشتن
stint
U
بقناعت واداشتن
stints
U
بقناعت واداشتن
appoints
U
گماشتن واداشتن
prompts
U
بفعالیت واداشتن
prompted
U
بفعالیت واداشتن
prompt
U
بفعالیت واداشتن
prick
U
با سیخونک بحرکت واداشتن
putting
U
منصوب کردن واداشتن
puts
U
منصوب کردن واداشتن
put
U
منصوب کردن واداشتن
to lead a person a d.
U
کسیرابه رقاصی واداشتن
up end
U
راست نشاندن یا واداشتن
pricked
U
با سیخونک بحرکت واداشتن
pricking
U
با سیخونک بحرکت واداشتن
pricks
U
با سیخونک بحرکت واداشتن
galvanize
U
تحریک کردن به حرکت واداشتن
encouraged
U
ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
encourages
U
ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
dragoons
U
بزور شکنجه بکاری واداشتن
slap together
<idiom>
U
به عجله وبی مراقبت واداشتن
dragoon
U
بزور شکنجه بکاری واداشتن
encourage
U
ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
pit
U
به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
pits
U
به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
to drink to a person
U
نخست خودنوشیدن وسپس دیگریرابنوشیدن واداشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com