English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
There seems to be a jinx on that family. U به نظر می رسد که این خانواده جادو شده است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rule the roost <idiom> U عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
sorceress U زن جادو
incantation U جادو
magic U جادو
enchantment U جادو
enchantments U جادو
wizard U جادو
wizards U جادو گر
wizards U جادو
wise woman U زن جادو
witchery U جادو
incantations U جادو
theurgy U جادو
sorceresses U زن جادو
wizard U جادو گر
black magic U جادو
thaumaturgy U جادو
gramarey U جادو
conjuration U جادو
talismans U جادو جادوگرانه
glamor U جادو فریبندگی
talisman U جادو جادوگرانه
pixilated U جادو شده
the weird sisters U سه جادو سه ساحره
spells U جادو طلسم
spelled U جادو طلسم
becharm U جادو کردن
spell U جادو طلسم
witchcraft U جادو گری
glamour U جادو فریبندگی
enchant U جادو کردن
weirdest U جادو مرموز
witch doctor U جادو گر و طبیب
weird U جادو مرموز
weirder U جادو مرموز
witch doctors U جادو گر و طبیب
ensorcel [American] [literary] U جادو کردن
bewitch U جادو کردن
ensorcell [literary] U جادو کردن
witchy U ساحری جادو شده
to put a jinx on somebody [something] U کسی [چیزی] را جادو کردن
warlock U زن جادو گر و ساحر غول پیکر
conjured U سوگند دادن جادو کردن
conjure U سوگند دادن جادو کردن
There's a jinx on this computer. U این رایانه جادو شده.
conjuring U سوگند دادن جادو کردن
conjures U سوگند دادن جادو کردن
to jinx somebody [something] U کسی [چیزی] را جادو کردن
wise man U جادوگر جادو ساحر طلسم گر افسونگر
lycanthropy U تبدیل به هیبت گرگ در اثر جادو وغیره
white magic U جادو گری بوسیله فرا خواندن فرشتگان کیمیا
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . U من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
voodooism U ایین مذهبی سیاه پوستان افریقایی که شامل طلسم و جادو میباشد جادوگری
menage U خانواده
wife U خانواده
clans U خانواده
ilk U خانواده
families U خانواده
gens U خانواده
family U خانواده
households U خانواده
household U خانواده
clan U خانواده
cruciferae U خانواده چلیپاییان
goodman U بزرگ خانواده
gas family U خانواده گاز
font family U خانواده فونت
crustacea U خانواده خرچنگ
crustaceous U خانواده خرچنگ
culex U خانواده پشه
family structure U ساخت خانواده
family budget U بودجه خانواده
family expenditure U هزینه خانواده
family law U حقوق خانواده
extended family U خانواده گسترده
family of computers U خانواده کامپیوترها
ecomania U بیزاری از خانواده
culicidae U خانواده پشه
home visit U بازدید خانواده
sheik U رئیس خانواده
subfamily U خانواده فرعی
the girls U دخترهای یک خانواده
bring home the bacon <idiom> U نانآور خانواده
turnicidae U خانواده بلدرچین
type font U خانواده حروف
to maintain one's family U خانواده خود را
schizogenic family U خانواده اسکیزوفرنی زا
zinnia U خانواده گل اهاری
lanthanide series U خانواده لانتانیدها
matronymic family U خانواده مادرنامی
member of a family U عضو خانواده
motorola 000 family U خانواده موتورولا
mustelidea U خانواده سمور
patriarchate U ریاست خانواده
patronymic family U خانواده پدرنامی
penates U خدایان خانواده
turnix U خانواده بلدرچین
consanguine family U خانواده هم خون
strips U موسس خانواده
horseflesh U خانواده اسب
crustaceans U خانواده خرچنگ
crustacean U خانواده خرچنگ
royalty U از خانواده سلطنتی
royalties U از خانواده سلطنتی
actinide series U خانواده اکتینیدها
apiaceae U خانواده چتریان
matriarchs U رئیسه خانواده
matriarch U رئیسه خانواده
broken home U خانواده گسیخته
familial U مربوط به خانواده
paterfamilias U بزرگ خانواده
patriarch U رئیس خانواده
nuclear family U خانواده هستهای
nuclear families U خانواده هستهای
paterfamilias U سالار خانواده
broken homes U خانواده گسیخته
family planning U تنظیم خانواده
family therapy U خانواده درمانی
sheiks U رئیس خانواده
family doctors U پزشک خانواده
batrachia U خانواده غوکان
patriarchs U رئیس خانواده
computer family U خانواده کامپیوتر
nation U خانواده طایفه
clansman U عضو خانواده
family doctor U پزشک خانواده
circuit family U خانواده مداری
citrus U خانواده مرکبات
arachnida U خانواده کارتنه
conjugal family U خانواده زن و شوهری
nations U خانواده طایفه
sheikhs U رئیس خانواده
sheikh U رئیس خانواده
accipitres U خانواده لاشخوران
clannishness U خانواده پرستی
saltbush U خانواده گیاهان قازایاغی
patriarch U رئیس خانواده یا طایفه
salicaceous U وابسته به خانواده بید
born in the purpule U عضو خانواده سلطنتی
family size U تعداد افراد خانواده
to return to the fold [family] U به خانواده خود برگشتن
He left his family in Europe . U خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
canine U وابسته به خانواده سگ سگ مانند
family men U مرد خانواده - دوست
family man U مرد خانواده - دوست
mangrove U خانواده شاه پسند
royalties U اعضای خانواده سلطنتی
royalty U اعضای خانواده سلطنتی
viverrine U خانواده گربه زباد
urticaceous U وابسته به خانواده گزنه
wear the pants in a family <idiom> U رئیس خانواده بودن
mangroves U خانواده شاه پسند
pyralidid U خانواده بزرگی ازپروانه ها
ganoidei U خانواده سگ ماهی مینافلسان
nabid U خانواده کک و ساس و حشرات
cetaceous U وابسته به خانواده بال
lady bird U سوسک خانواده Coccinellidae
family planning U برنامه ریزی خانواده
materfamilas U مادر خانواده کدبانو
lobelia U خانواده گیاهان لوبلیا
family planning programs U برنامههای تنظیم خانواده
lady beetle U سوسک خانواده Coccinellidae
acalephe U خانواده گزنه دریایی
acarina U خانواده کرم جرب
apiaceous U وابسته به خانواده چتریان
nabidae U خانواده کک و ساس و حشرات
patriarchs U رئیس خانواده یا طایفه
cycas U گیاه از خانواده سیکاس
napoleonic U وابسته به خانواده ناپلئون
He seems jinxed. U او [مرد] آدم بدشانسی است. [او (مرد) جادو شده.]
feverweed U دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
pteridophyte U گیاهان اوندی خانواده سرخس
plantagenet U خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
gadoid U وابسته به خانواده ماهی روغن
crocodilian U وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
pteridophyta U گیاهان اوندی خانواده سرخس
A curse has been laid on the family . U خانواده لعنت شده یی است
convolvulaceous U وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
habit family hierarchy U سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
stuart U خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
to provide for one's family U خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
tudor U خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
styloipodium U ته خامه گیاهان خانواده هویج
santalaceous U وابسته به تیره یا خانواده صندل
cimex U سرخک خانواده ساس وسرخک
clannishly U مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
leguminous U وابسته به خانواده پروانه اسایان
gasteropod U حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . U مادر بزرگمان مرد خانواده است
ferula U خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
aaron's beard U گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
Generosity runs in the family. U سخاوت دراین خانواده ارثی است
vestal U روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
maccabees U خانواده میهن پرستان مکابی یهود
sequoia U سرخ چوب که ازدختان خانواده کاج
koala U کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
koalas U کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com