Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to pore
[over; on]
U
به مطالعه دقیق پرداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pores
U
بمطالعه دقیق پرداختن
pore
U
بمطالعه دقیق پرداختن
feasability study
U
مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
karyosystematice
U
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
to brush up
U
پرداختن
disbursed
U
پرداختن
disburse
U
پرداختن
practising
U
پرداختن
practises
U
پرداختن
fork out
<idiom>
U
پرداختن
disburses
U
پرداختن
disbursing
U
پرداختن
defray
U
پرداختن
defrayed
U
پرداختن
defraying
U
پرداختن
defrays
U
پرداختن
shell out
U
پرداختن
foot the bill
<idiom>
U
پرداختن
kick over
<idiom>
U
پرداختن
practicing
U
پرداختن
pays
U
پرداختن
paying
U
پرداختن
pay
U
پرداختن
pony up
<idiom>
U
پرداختن
take to
U
پرداختن
practise
U
پرداختن
meet
U
پرداختن
meets
U
پرداختن
imburse
U
پرداختن
cough up
U
پرداختن
to fork over
U
پرداختن
aby
U
پرداختن
abye
U
پرداختن
practice
U
پرداختن
to make a part
[ial]
payment
U
یک قسط را پرداختن
to pay on account
[American English]
U
یک قسط را پرداختن
To pay money. To make a payment.
U
پول پرداختن
turn to
U
بکار پرداختن
recompensing
U
غرامت پرداختن
activate
U
به فعالیت پرداختن
activates
U
به فعالیت پرداختن
indemnify
U
غرامت پرداختن
to pay in a
U
پیشکشی پرداختن
recompensed
U
غرامت پرداختن
activated
U
به فعالیت پرداختن
get down to work
U
بکار پرداختن
To get on with a job.
U
بکاری پرداختن
activating
U
به فعالیت پرداختن
activate
U
بفعالیت پرداختن
nails
U
به موقع پرداختن
pay at tenor
U
در سررسید پرداختن
nail
U
به موقع پرداختن
recompense
U
غرامت پرداختن
indemnities
U
غرامت پرداختن
indemnity
U
غرامت پرداختن
pipe up
U
به سخن پرداختن
prepay
U
قبلا پرداختن
recompenses
U
غرامت پرداختن
foot
U
پرداختن مخارج
nailed
U
به موقع پرداختن
put
U
بفعالیت پرداختن
puts
U
بفعالیت پرداختن
putting
U
بفعالیت پرداختن
to pay up
U
تمام و کمال پرداختن
layaway plan
<idiom>
U
قرض راکم کم پرداختن
looser
U
سبکبار کردن پرداختن
proceed
U
اقدام کردن پرداختن به
proceeded
U
اقدام کردن پرداختن به
to pay off
U
تمام و کمال پرداختن
poney
U
پرداختن خلاصه اخبار
pony
U
پرداختن خلاصه اخبار
ponies
U
پرداختن خلاصه اخبار
acquitting
U
پرداختن و تصفیه کردن
acquits
U
پرداختن و تصفیه کردن
pay up
U
تمام وکمال پرداختن
loosest
U
سبکبار کردن پرداختن
loose
U
سبکبار کردن پرداختن
acquit
U
پرداختن و تصفیه کردن
pay off something
U
چیزی را قسطی پرداختن
pick up the tab
<idiom>
U
صورت حساب کسی را پرداختن
to pay off a debt
[mortgage]
U
بدهی
[رهنی]
را قسطی پرداختن
insolvent
U
فاقد توانایی پرداختن دیون
activates
U
فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activated
U
فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
to compound
U
قسطی پرداختن
[کمتراز بهای اصلی]
treat someone
<idiom>
U
پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
activating
U
فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
to get down to business
U
به کار اصلی پرداختن
[اصطلاح روزمره]
liquidated damages
U
پرداختن جریمه جهت فسخ قرارداد
etude
U
مطالعه
offhandedly
U
بی مطالعه
study
U
مطالعه
studies
U
مطالعه
offhanded
U
بی مطالعه
extemporal
U
بی مطالعه
perusal
U
مطالعه
studying
U
مطالعه
reading
U
مطالعه
readings
U
مطالعه
off hand
U
بی مطالعه
extemporarily
U
بی مطالعه
surveys
U
مطالعه مجمل
analyse
[British]
U
مطالعه کردن
check
U
مطالعه کردن
bolt
[examine]
U
مطالعه کردن
study
U
مطالعه کردن
dissect
[analyse]
U
مطالعه کردن
portable standard
U
چراغ مطالعه
praxeology
U
مطالعه رفتارانسان
assay
U
مطالعه کردن
analyze
[American]
U
مطالعه کردن
evaluate
U
مطالعه کردن
motion study
U
مطالعه ی حرکت
study habits
U
عادتهای مطالعه
lucubration
U
مطالعه سخت
surveyed
U
مطالعه مجمل
system study
U
مطالعه سیستم
scrutinize
U
مطالعه کردن
explore
U
مطالعه کردن
studio
U
اطاق مطالعه
studios
U
اطاق مطالعه
impromptu
U
بی مطالعه تصنیف
studied
U
از روی مطالعه
survey
U
مطالعه کردن
unstudied
U
مطالعه نشده
at sight
U
بی مطالعه قبلی
feasibility study
U
مطالعه امکانپذیری
determine
U
مطالعه کردن
inspect
U
مطالعه کردن
investigate
U
مطالعه کردن
survey
U
مطالعه مجمل
look into
U
مطالعه کردن
examine
U
مطالعه کردن
enquire into
U
مطالعه کردن
criminology
U
مطالعه علمی جرم
metallography
U
مطالعه الیاژهای فلزی
subjects
U
مبحث موضوع مطالعه
demography
U
مطالعه مهاجرت جمعیت
ethnography
U
مطالعه علمی نژادها
thought-out
U
سنجیده مطالعه شده
sub judice
U
مورد مطالعه دادگاه
thought out
U
سنجیده مطالعه شده
analyse
U
جزئیات را مطالعه کردن
myrmecologyt
U
مطالعه علمی مورچگان
geologic survey
U
مطالعه زمین شناسی
feasibility study
U
مطالعه امکان سنجی
subjecting
U
مبحث موضوع مطالعه
subjected
U
مبحث موضوع مطالعه
subject
U
مبحث موضوع مطالعه
analyses
U
جزئیات را مطالعه کردن
analysing
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyzed
U
جزئیات را مطالعه کردن
cella
U
[اتاق مطالعه ی راهبها]
to study out
U
با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
analyzes
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyzing
U
جزئیات را مطالعه کردن
teleology
U
مطالعه حکمت غایی
analysed
U
جزئیات را مطالعه کردن
well-read
U
اهل مطالعه و تحقیق
psychognosis
U
مطالعه عمیق روانی
psychognosy
U
مطالعه عمیق روانی
well read
U
اهل مطالعه و تحقیق
teppetology
U
مطالعه ریشه ای فرش
self study
U
مطالعه پیش خود
extemporised
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
gastroenterology
U
مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
geophysical survey
U
مطالعه خواص فیزیکی زمین
extemporises
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
flexible arm lamp
U
چراغ مطالعه قابل انعطاف
faunist
U
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
articulated machine lamp
U
چراغ مطالعه با گردن تاشو
angiology
U
مطالعه عروق خونی و لنفی
capability study
U
مطالعه امکان انجام کار
consumer research
U
مطالعه وضعیت مصرف کنندگان
rheological
<adj.>
U
علم مطالعه تغییر شکل و جریان ماده
toponymy
U
مطالعه وجه تسمیه شهرهاونقاط
optics
U
علم مطالعه در خواص نور
adjustable lamp
چراغ مطالعه قابل تنظیم
geopolitics
U
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
to make a study of something
U
چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
income and expenditure approach
U
مطالعه جریان پول و اثاراقتصادی ان
extemporize
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
integrate circuit technology
U
مطالعه فن مدار مجتمع تکنولوژی ای سی
studying
U
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
reconsider
U
مجددا درامری مطالعه کردن
sinology
U
مطالعه ادبیات ورسوم چین
reconsiders
U
مجددا درامری مطالعه کردن
study
U
موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
reconsidered
U
مجددا درامری مطالعه کردن
reconsidering
U
مجددا درامری مطالعه کردن
ethnology
U
علم مطالعه نژادها و اقوام
methods of economic study
U
روشهای مطالعه علم اقتصاد
sight-reads
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
extemporized
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com